360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره
360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره

آلمان: کشور بدون گاو کشور بدون طبیب است!

این قدر که آلمانها به زیر ساختشان با خوردن لبنیات اهمیت می‌دهند، ما دنبال معنویات بودیم. یعنی درست همان موقع جمله‌ای شبیه این را روی دیوار مردم، می‌نوشتند. آن موقع هم طوری نبود که کسی برای نوشتن یک جمله از کسی اجازه بگیرد. با سلیقه‌ی شخصی خودشان می‌نوشتند و صد البته مردم ما هم اهل نوشتن روی دیوار بودند. مثلا - لعنت بر پدر و مادر کسی که اینجا آشغال باشد- همان موقع یک سوپری سر کوچه‌مان بود که دیوار بزرگی داشت. اخلاق خوبی هم نداشت ولی صبح ها وقتی خلوت‌تر بود می‌دیدم که می‌آمد زل می‌زد به نقاشی بزرگی که روی دیوار مغازه‌اش بود. می‌گفت این را خود چای شهرزاد ازم اجازه گرفت و آمدند یک هفته‌ای کشیدند و رفتند. توی جوانی کشتی گیر بود ولی حالا چماق آتش دیده‌ای زیر دخل نگه می‌داشت تا خدای ناکرده کسی سراغ‌اش نیاید. این را از قصد به این و آن نشان می‌داد چون آن موقع هم پیگیری بهتر از درمان بود. بالاخره آن چای شهرزاد هم که تنها مونس 2 متر در 2 متراش بود را یک روز به ضرب و زور با رنگ سفید پاک کردند. ولی او از رو نمی‌رفت و از زیر همان لایه رنگ باهاش درد و دل می‌کرد. مثل امروز نبود که آدمِ تنها بخواهد با ATM ها درد و دل کند. بالاخره روزگار طوری شد که او هم یک روز مغازه‌اش را تعطیل کرد و بعد از 25 سال مغازه‌داری دیگر کسی به آن آدرس نه چای و نه شیر و نه هیچ خوراکی دیگری نفرستاد و نخرید. #استخدام #چای #عمار_پورصادق
 

کمیسیون ماده 100- شوهر خاله - بسته‌ی شنبلیله-بخش اول

شوهر خاله‌ی عزیزم مشاور کسب و کار است. طوری از جریان امور مطلع است که ترجیح می‌دهیم هیچ سوالی مطرح نکنیم. چون اگر تا نیم ساعت جواب ندهد و حتی جاقاشقی و نمکدان و زیر سیگاری را قانع نکند، نمی‌رویم مرحله‌ی بعد. اخیرا می‌بیند با ورودش فضا خیلی ساکت می‌شود، خودش سعی می‌کند سوال بپرسد؟

- مهمترین دلیل آدمها برای اینکه ده سال توی یک شرکتی کارکنند چیست؟

- پاداش آدمهایی که در زندگی‌شان استراتژی دارند، چیست؟

عکس: سرکارخانم نسیم بهاری
عکس: سرکارخانم نسیم بهاری

اخیرا سایتی هم زده است و کلی بسته‌های مدیریت کسب و کاری برای علاقه مندان معرفی کرده است. حتی برای بعضی بسته‌ها قیمت هم توی سایت زده است. یک روز آمد و همه را برایمان تشریح کرد: بسته‌ی اسفناج که به زیر ساختهای مدیریتی یک سازمان کمک می‌کنه. خیلی از شرکتها از این بسته‌ی اسفناج بردن.

بعد دست کرد توی کیفش و بسته‌های دیگری که حاوی کاتالوگ و دی وی دی بود چید روی میز. پدر منتظر بود همه چیز برگردد سرجای خودش تا بتواند دوباره شبکه‌ی ورزش‌اش را تماشا کند. خاله هم دندان غروچه می‌رفت ولی شوهر خاله تدبیر دار و امیدوار ادامه می‌داد: یه سازمان مثل یه بدن میمونه. سر داره پا داره دست، قلب، حتی آپاندیس داره که باید به موقع جراحی کرد. خاله توپش ترکید و گفت: آره دیگه. پارسال شب عید یه شرکتی آپاندیسش ترکید، عمل کردن حمیدخان و در نتیجه شوهر خاله بیکار شد.

شوهر خاله خم به ابرویش نیاورد و گفت: کم کار شدم. بعله بچه‌ها کم کاری اونم شب عید خیلی خوبه. برای آدم فراقتی پیش میاره که سازمانش رو مهندسی مجدد کنه. BPR. همه چیز رو بریزه بیرون و از نو پستهای جدید بده. به پا بگه از این به بعد فقط دوچرخه به دست بگه سخنرانیهای پر حرارت با زبان بدن عالی و اما مغز، مغز باید خوراکش مغز باشه. البته شوخی کردم.

همینجا می‌خندد و ما مخصوصا پدر و مادر که بیشتر مات و مبهوت هستند، حالا اجازه پیدا می‌کنند بخندند. شوخر خاله مکث می‌کند تا حتی و من و ماری شیمل هم لبخند ریزی بزنیم. شوهر خاله ادامه می‌دهد: واقعیتش اینه خوراک مغز فقط به درد بنایی می‌خوره. در ضمن ما که ضحاک نیستیم.

دوباره خودش می‌خندد. من دارم فکر می‌کنم ضحاک چیه؟ خاله گره روسری‌اش را محکم‌تر می‌کند چون گشت ارشاد حتی توی فکر ما هم لانه دارد. بعد بلند می‌شود به مادر اشاره می‌زند که بروند توی آشپزخانه تا چایی بریزند.

شوهر خاله ادامه می‌دهد: بچه‌ها اگر خواستید در آینده می‌توانید مشاور مدیریت بشوید. یعنی بروید به سازمانها و شرکتهایی که خدای ناکرده توی گل مونده‌ان کمک کنید.

ماری شیمل می‌پرسد: مثلا چه کمکی؟ اونا خودشون مدیر و ناظم دارن.

شوهر خاله همانطور که قدم می‌زند و روی وایت برد اتاق ما می‌نویسد می‌گوید: ناظم که نه. ولی مدیر هم یه وقتایی سردر گم میشه. میخواد یه نفر رو استخدام کنه. نمیتونه. یه وقتی می‌خواد حقوق کارمنداش رو زیاد کنه. بلیط استخر بگیره. بهشون پاداش بده.

ماری شیمل می‌گوید: یعنی شما بهش می‌گین بلیطو از کجا بخره؟

من بهش می‌گویم: نه خنگول. بلیط که معلومه. شوهر خاله میگن که منظورشون اینه که...

هر چقدر فکر می‌کنم چیزی به ذهنم نمی‌رسد. پس می‌گویم: مواظب کارمندان که از سر کار درنرن غیبت نکنن.

بعد خواستم مثل شوهر خاله بامزه باشم گفت: مواظبن کسی غذای همکاراش رو سرکار نخوره.

دیدم شوهر خاله صورتش سرخ شد. رگی که از روی چشم راستش می‌رفت بالای مغز آفتاب بگیرد، خیلی ورم کرد.

داستان آفتاب گیری در صحن علنی پشت بام

داشتن یک دختر خاله‌ی قرتی فقط می‌تواند سرگرم کننده باشد. مثل تمام چیزهایی که در عالم باهاش مواجه می‌شویم.

ارغوان زنگ می‌زند. به نسیم می‌گوید: ببین من امروز دیدم یه دستم به خاطر اینکه زیاد رانندگی کردم زیر آفتاب سوخته ولی اون یکی هنوز هیچیش نیست. به نظرم باید بریم آفتاب بگیریم.

من مانند خیلی از گذشتگانم از این حرف احساس خطر کردم و گفتم: می‌دونید تقریبا 98 درصد سرطانهای پوست از نور آفتاب و همین آفتاب گرفتن اتفاق می‌افته؟

نسیم گفت: ارغوان به حرفش گوش نده. این هر وقت خودش از چیزی خوشش نیاد فوری برای ما -یافته‌های پژوهشگران – رو می‌کنه.

ویتامین D3 -آفتاب گرفتن- sunbathing
ویتامین D3 -آفتاب گرفتن- sunbathing


همین برنامه‌ای شد برای اینکه خلوت کنند و یک زمانی دور از چشم ماری شیمل بروند از آفتاب پشت بام استفاده کنند. این نقشه بزرگترین نقشه‌ی نظامی بین دخترخاله‌‌‌ها یعنی نسیم و ارغوان بود. اینطوری بود که من و سامان پخش و پلا بودیم و آنها مشغول اجرای نقشه بودند. دو نفری تخت یک نفره‌ی مرا بردند پشت بام، چون به تخت هیچ فرد دیگری نمی‌شد دست زد. البته شوهر خاله یعنی پدر و مادر تختشان اینقدر قدیمی بود که فقط یک نظامی آمریکایی می‌توانست آنرا جابجا کند. و از آنجا که تخت سبک دیگری در کار نبود هر دو نفر مجبور شدند روی همان یک تخت آفتاب بگیرند. طبق نظر هواشناسی هوا آفتابی و زمستانی بود ولی آلودگی هوا هم دست از سرشان بر نداشت. ارغوان تمام ماجرا رابرایم اینطوری تعریف کرد: ماری شیمل توی اتاقش بود. اون روز مثل همیشه سرکار نرفته بود ولی اون دور و برها پیداش نبود. ما هم تخت تو رو از پله بردیم بالا توی پشت بوم. انگار اورست رو فتح کرده بودیم. هیچ همسایه‌ی نزدیکی به پشت بوم ما دید نداره. عینکها رو زدیم. موزیک هم روشن کردیم. مالیدنیها رو هم مالیدیم. ولی چشمت روز بد نبینه امیر. همینکه پنج دقیقه گذشته یکهو یک صدایی که انگار مرد هم نبود. از پشت کولرها اومد. می‌گفت: شما دوتا اینجا چی کار می‌کنید؟ گفتم: نسیم من نمی‌تونم تکون بخورم. نسیم خواست بلند شه. چون روغن زده بود خورد زمین. بعد من گفتم الان ممکنه. من هم زمین بخورم. برای همین چیزی نگفتم. یه تیکه پارچه بود انداختم رو خودم. دیدم. یک میل پرده که سرش یه نایلون مشکی زدن از اون طرف کولر پیداش شد. نسیم بالاخره از جاش بلند شد. مانتوش رو انداخته بود رو تنش رفت. اون طرف. جیغ زد. من مثل احمقها شل شده بودم. دست و پام حرکت نمی‌کرد. یه خورده به خودم بد و بیراه گفتم. بالاخره بلند شدم. رفتم دیدم. نسیم یقه‌ی یه پیر زنی رو گرفته. جیغ و داد می‌کردن. پیر زن گفت: ولم کن. دختره‌ی کثافت این چه وضعیه درست کردی؟ بعد هر بار دست نسیم رو می‌گرفت سر می‌خورد. نسیم هم همینطوری بهش فحش می‌داد. هر دوتا افتاده بودند توی یک سفره‌ی بزرگ و هی سر می‌خوردند. بعد پیر زنه همونجا دراز کشید. نسیم بلند شد. انگار دیگه هیچ روغنی توی تنش نبود. قهر کرد دوید سمت راه پله و رفت پایین. هر چی بود رفتم سراغ پیر زنه. بهش گفتم: شما اینجا چی کار می‌کنی. گفت: غلط کردم. دیدم دوتا دختر جوون لخت روی پشت بومین اومدم یه چیزی بگم. الان فکر کنم لگنم شکسته باشه. گفتم: یعنی درد داری؟ گفت: آره مادر دارم می‌می‌رم. گفتم. باشه تکون نخور. همینطوری به آسمون نگاه کن. تا من زنگ بزنم آمبولانس بیاد. امیر نمی‌دونی با چه مصیبتی پیر زن همسایه بغلی رو اورژانس جمع و جور کرد و برد. واقعا آفتاب گرفتن کوفتمون شد. ولی یه چیز بگم امیر؟ این دستم هم خیلی تیره تر شده. نیگا.

مرکز رشد و کار آفرینی

مرکز رشد و کار آفرینی از آن ایده های وابسته به حلوا حلوا کردن بود. روزگاری خیلی از درس خوانده های دانشگاهی که قرار نبود کاری کنند آنجا مشغول می شدند. از بد حادثه ما موضوع را نمی دانستیم. بنده به عنوان مسئول فنی طرح در یکی از همین مراکز رشد در ایام قدیم می‌توانم چند کلمه‌ای به عنوان درد دل اینجا بنویسم. 
باور کنید شاید با من هم عقیده باشید که خصوصی سازی و اصل 44 مثل همه‌ی چیزهای دیگری که روزی مد می‌شود یک اکثریب هدر دهنده، مجهول و گل آلود دارد که فرصت خوبی را برای فرصت طلبان شب بیدار ایجاد می‌کند. اینطوری دیگر لازم نیست مثل گذشته‌ها از دیوار کسی بالا رفت. به همین خوشمزگی دولت را تصور کنید که مثل مرغ کرچ روی صنایع کوچک که انگار 93 درصد صنایع آن روز را تشکیل می‌دادند نشسته و دارد این SME ها را گرم می‌کند تا سر از تخم در بیاورند. بعد مرغ بازیگوش ما دلش کارهای دیگری مثل سفرهای استانی می‌طلبد. برای همین می‌رود مسافرت و جوجه‌های سر در تخم را می‌گذارد توی دستگاه جوجه کشی به عنوان مراکز رشد یا Incubator ها که کار جوجه کشی را یک جورهایی در نبود مادر مرغه انجام بدهند. فرآیندی شبیه ارائه‌طرح، ارزیابی فنی، ارزیابی اقتصادی، تصویب شورای مرکز و معرفی به بانک برای پرداخت تسهیلات که اصلا به شکل اسلحه‌های وام و غیره است. 
خوب روده درازی نمی‌کنم. خودتان تا آنجا که می‌توانید و دوست دارید واز دست ذهنتان برمی‌آید تصور کنید اتمام بودجه‌‌ی آخر سال و برگشت نخوردن بودجه به قیمت خراب کردن و بازسازی دیوارهای مرکز، جلسه‌های طراحی لباس توسط خانمهای فشن دیزاینر در مرکز و به قصد شرکت در نمایشگاه، مدیریت بعدی احمدی نژادی و صرفه جویی و دوتا یکی کردن کامپیوترهای اتاقها و محل جمع آوری نان خشک را هم مد نظر داشته باشید. بله! شما موفق شده‌اید یکی از بهترین تفکرات لازم یعنی خصوصی سازی را در دوره‌ی شب بیداری ما به مرحله‌ی اندیشه برسانید. 

مرکز رشد

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

این مقاله در مورد یک مؤسسه است.برای ابزاری آزمایشگاهی به همین نام، انکوباتور (ابزار آزمایشگاهی) را ببینید.

مرکز رشد یا انکوباتور، یکی از ابزارهای رشد اقتصادی است که به منظور حمایت از کارآفرینان تحصیل‌کرده تأسیس می‌شود و با ارایه امکانات و تسهیلات عمومی، زمینه پا گرفتن شرکت‌های جدید را فراهم می‌کند. استفاده از مراکز رشد، امروزه به عنوان یکی از ابزارهای پذیرفته شده برای تبدیل خلاقیت‌ها و دستاوردهای علمی و تحقیقاتی به محصولات قابل ارایه به بازار و توسعه کارآفرینی محسوب می‌شود. امروزه بیش از ۳۰۰۰ انکوباتور در سراسر دنیا وجود دارد که بیشتر آنها در کشورهای آمریکا و ژاپن مستقر هستند.

محتویات

  [نهفتن

تعریف مرکز رشد [ویرایش]

مرکز رشد (incubator) نام وسیله‌ای است که گرمای لازم را برای تولید جوجه از تخم مرغ فراهم می‌کند. این لغت همچنین به وسیله‌ای اطلاق می‌شود که با ایجاد گرما، زمینه را برای ادامه حیات نوزادان زودرس پس از تولد فراهم می‌کند. در ادبیات کارآفرینی، انکوباتورها یا مراکز رشد، مراکزی هستند که برای پرورش یا ایجاد کسب و کارهای کوچک ایجاد می‌شوند. انکوباتورها طرح‌هایی مبتنی بر نوآوریهستند و از کادر مدیریتی کوچکی تشکیل می‌شوند. این مراکز دارای مکان فیزیکی و تسهیلات مشترک هستند.

تاریخچه مراکز رشد [ویرایش]

تأسیس اولین مرکز رشد جهان به سال ۱۹۵۹ میلادی در نیویورک بر می‌گردد. در این سال ژوزف مانسکو، تاجر آمریکایی با خرید یک ساختمان بزرگ قدیمی تصمیم داشت آن را پس از تعمیر، به یک مستاجر اجاره دهد، اما متوجه شد که ساختمان مزبور بزرگ‌تر از آن است که یک مستاجر به تنهایی از عهده هزینه‌های آن برآید. لذا تصمیم گرفت که آن را به مستاجران متعددی اجاره دهد تا بتواند از این طریق درآمدزایی نماید. مانسکو بعد از یک سال، ۲۰ تا ۳۰ مستاجر داشت که حدودا ده هزار متر مربع از فضای مجموعه را اجاره نموده بودند. این مرکز هنوز هم فعال است و با نام مرکز صنعتی باتاویا (Batavia) شناخته می‌شود و حدودا هزار نفر در آن به کار مشغولند. 

اهداف مراکز رشد [ویرایش]

اهداف عمده انکوباتورها را می‌توان چنین دسته بندی نمود:

الف - کمک به جذب بیشتر کارآموزان و فارغ التحصیلان دانشگاهی در بازار کار و ایجاد شغل.

ب - ایجاد واحدهای صنایع کوچک و متوسط فنی و تخصصی که بتوانند در بازار کار رقابت‌پذیر باشند.

ج - نوسازی، انتقال فناوری و استفاده از اکتشافات علمی جدید.

د - افزایش بازدهی نیروی کار بالقوه و استفاده بهینه از این سرمایه عظیم ملی.

در کنار این اهداف، انکوباتورها اهداف دیگری را نیز دنبال می‌کنند: رشد اقتصادی منطقه، تنوع اقتصاد و سرمایه‌گذاران، کمک به زنان، مهاجران یا اقلیت‌ها.

خدمات مراکز رشد [ویرایش]

مراکز رشد، خدمات متعددی را به شرکت‌های پذیرفته شده ارایه می‌دهند. این خدمات را می‌توان بدین ترتیب برشمرد:

  1. خدمات عمومی و دفتری: تلفن، نمابر، اینترنت، اتاق مذاکره و کنفرانس، منشی و کارهای دفتری، رایانه، دبیرخانه، نظافت و ...
  2. خدمات اداری و اجرایی: وام‌ها و تسهیلات دولتی، شبکه، کمک‌های مالیاتی، اجاره‌بها و ...
  3. خدمات تجهیزاتی و تسهیلاتی: فضای اداری، پارکینگ، تجهیزات اداری و دفتری، منابع آزمایشگاهی، تجهیزات کارگاهی و ...
  4. خدمات فنی و تخصصی: مشاوره مالی و بازاریابی، مشاوره حقوقی و مدیریتی، دوره‌های آموزشی، دسترسی به منابع مالی و ...

انواع مراکز رشد [ویرایش]

  1. مرکز رشد صنعتی: این مراکز رشد را اغلب نهادهای دولتی یا مراکز غیرانتفاعی به منظور حمایت از کارفرمایان تأسیس می‌کنند.
  2. مرکز رشد دانشگاهی: این انکوباتورها به منظور تسهیل استفاده تجاری از دانش فنی و حقوق مالکیت معنوی تأسیس می‌شوند و امکان استفاده از امکانات دانشگاهی مانند آزمایشگاه، کارگاه و کتابخانه را فراهم می‌کنند. این انکوباتورها همچنین امکان استفاده از نظرات و مشاوره تخصصی اعضای هیات علمی دانشگاه را نیز فراهم می‌آورند.
  3. مرکز رشد مجازی: این انکوباتورها معمولاً دارای فضای فیزیکی خاصی نیستند و امکاناتی غیر از فضای اداری را ارایه می‌دهند.
  4. مرکز رشد بین‌المللی: به طور معمول این طبقه از انکوباتورها دارای مجموعه کاملی از سرویس‌های پشتیبانی برای پیشرفت فعالیت‌های تجاری هستند و تمرکز آنها بیشتر بر روی صادرات است. این انکوباتورها با دانشگاه‌ها، مراکز تحقیقاتی، سرمایه‌گذاران داخلی و بین‌المللی در ارتباطند. یکی از ویژگیهای منحصر به فرد این گروه، ایجاد شبکه‌ای از انکوباتورها در محدوده مربوط به خود است.

در ایران نیز تاکنون مراکز رشد متعددی تأسیس شده‌است که فهرست آنها به شرح ذیل می‌باشد:

  1. مرکز رشد جامع فناوری دانشگاه کاشان
  2. مرکز رشد واحدهای فناوری دانشگاه هرمزگان دانشگاه هرمزگان
  3. مرکز رشد جامع فناوری شهرک علمی و تحقیقاتی اصفهان[۱]
  4. مرکز رشد واحدهای فناوری اطلاعات و ارتباطات جهاد دانشگاهی
  5. مرکز رشد واحدهای فن‎آور دانشگاه آزاد اسلامی قزوین
  6. مرکز رشد واحدهای فناوری اطلاعات و ارتباطات پارک علم و فناوری استان مرکزی
  7. مرکز رشد واحدهای فناوری اطلاعات و ارتباطات پارک علم و فناوری خراسان
  8. مرکز رشد فناوری ابرکوه
  9. مرکز رشد واحدهای فناوری اطلاعات و ارتباطات دانشگاه ارومیه
  10. مرکز رشد واحدهای فناوری اطلاعات و ارتباطات دانشگاه علم و صنعت ایران
  11. مرکز رشد واحدهای فناوری اطلاعات و ارتباطات دانشگاه قم
  12. مرکز رشد واحدهای فناوری اطلاعات و ارتباطات دانشگاه کاشان
  13. مرکز رشد واحدهای فناوری بیوتکنولوژی پزشکی و مهندسی ژنتیک پارک علم و فناوری یزد
  14. مرکز رشد واحدهای فناوری پارک علم و فناوری استان آذربایجان شرقی
  15. مرکز رشد واحدهای فناوری پارک علم و فناوری استان خراسان
  16. مرکز رشد واحدهای فناوری پارک علم و فناوری استان سمنان
  17. مرکز رشد واحدهای فناوری پارک علم و فناوری استان فارس
  18. مرکز رشد واحدهای فناوری پارک علم و فناوری استان گیلان
  19. مرکز رشد واحدهای فناوری پژوهشگاه ملی مهندسی ژنتیک و زیست فناوری
  20. مرکز رشد واحدهای فناوری پلیمر پژوهشگاه پلیمر و پتروشیمی ایران
  21. مرکز رشد واحدهای فناوری جهاد دانشگاهی استان کرمانشاه
  22. مرکز رشد واحدهای فناوری خلیج فارس
  23. مرکز رشد واحدهای فناوری دانشگاه تربیت مدرس
  24. مرکز رشد واحدهای فناوری دانشگاه تهران
  25. مرکز رشد واحدهای فناوری دانشگاه زنجان
  26. مرکز رشد واحدهای فناوری دانشگاه سمنان[۲]
  27. مرکز رشد واحدهای فناوری دانشگاه شهید بهشتی
  28. مرکز رشد واحدهای فناوری دانشگاه شهید چمران
  29. مرکز رشد واحدهای فناوری دانشگاه صنعتی امیرکبیر
  30. مرکز رشد واحدهای فناوری سازمان پژوهشهای علمی و صنعتی ایران
  31. مرکز رشد واحدهای فناوری شرکت شهرک‌های صنعتی مازندران
  32. مرکز رشد واحدهای فناوری فرآورده‌های داروئی دانشگاه علوم پزشکی تهران
  33. مرکز رشد واحدهای فناوری فرآورده‌های داروئی دانشگاه علوم پزشکی شیراز
  34. مرکز رشد واحدهای فناوری فرآورده‌های داروئی دانشگاه علوم پزشکی مشهد
  35. مرکز رشد واحدهای فناوری فرآورده‌های داروئی دانشگاه علوم پزشکی تبریز
  36. مرکز رشد واحدهای فناوری لوازم و تجهیزات پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران
  37. مرکز رشد واحدهای فناوری مرکز بین‌المللی علوم و تکنولوژی پیشرفته و علوم محیطی
  38. مرکز رشد واحدهای فناوریهای پیشرفته دانشگاه صنعتی شریف
  39. مرکز رشد واحدهای فناوری اطلاعات و ارتباطات پارک علم و فناوری استان یزد
  40. مرکز رشد واحدهای فناوری اطلاعات و ارتباطات دانشگاه بوعلی سینا
  41. مرکز رشد واحدهای فناوری اطلاعات و ارتباطات سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران
  42. مرکز رشد واحدهای فناوری اطلاعات و ارتباطات سازمان منطقه آزاد کیش
  43. مرکز رشد واحدهای فناوری اطلاعات و ارتباطات مرکز تحصیلات تکمیلی علوم پایه زنجان
  44. مرکز رشد واحدهای فناوری سازمان منطقه آزاد قشم
  45. مرکز رشد واحدهای فناوری معماری و ساختمان پژوهشکده توسعه کالبدی
  46. مرکز رشد واحدهای فناوری موسسه مطالعات وتحقیقات زنان
  47. مرکز مجازی رشد کسب و کار
  48. مرکز رشد واحدهای فناوری دانشگاه زابل
  49. مرکز رشد واحدهای فناوری دانشگاه آزاد اسلامی واحد سنندج
  50. شرکت تعاونی دانش بنیان خدمات اموزشی وپژوهشی همای حنیف
  51. مرکز رشد زیست فناوری پزشکی پژوهشگاه ابن سینا

پانویس [ویرایش]

  1. مرکزرشد فناوری اطلاعات و ارتباطات جهاددانشگاهی (رویش)
  2. ^ : محدث
  3. ^ : پورتال مراکز رشد ایران

جستارهای وابسته [ویرایش]

  1. پارک علم و فناوری

منابع [ویرایش]

  • جواد محدث، نقس انکوباتورها در ایجاد اشتغال، [۱]
  • پایگاه اینترنتی پورتال مراکز رشد ایران [۲]
  • سهیلا ابراهیمی، انکوباتورها و توسعه کارآفرینی در ایران، تدبیر، اسفند ۸۴، شماره ۱۶۶