360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره
360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره

تئاتر ایوانف- حسن معجونی- حرفهای لازم و دغدغه کیفیت

تئاتر های پر تبلیغ این روزها معضلی است که از اصل ریشه ی اعتماد مخاطب را از بیخ اره می کند. اینکه یک تیم قوی تبلیغ کار ندیده ای را بکنند، اعتبارشان را بیاورند وسط و کار ضعیفی تحویل مخاطب بدهند. 

از تئاتر هملت و تیکی تاکا به سبک برادر هنرمند پسیانی بگیر تا این یکی که خیلی دور و برش تبلیغ بود. به دور از توانمندیهای بالای بازیگری مثل حسن معجونی، به قول فیلم هامون دغدغه ی کیفیت رهایم نمی کند. کیفیت تئاتر کجاست؟ 

  

تئاتری طولانی که بنده موفق به دیدن اجرای زنده نشدم و دی وی دی پر از نویز ارائه شده توسط تالار تماشاخانه ایرانشهر را استفاده کردم: 


وقتی حرف از مدیایی به نام تئاتریا نمایش می زنیم نباید کار طوری دربیاید که با نمایشنامه رادیویی فرقی نداشته باشد. چند تا آدم در حال حرف زدن که طلایی ترین حرفهایشان بدون هیچ اکت چشمگیری قابل گوش دادن است. 

قهرمانی که از دوره چخوف با تاریخچه تئاترهای طولانی ساخته شده و قرار است با دراماتورژی معاصر نیز همان طول و تفصیل را داشته باشد. 

به نظرم در یک کلمه به بعضی چیزها خیلی اسم هنر نمی شود نسبت داد. بعضی کارها را هنرمندان انجام می دهند چون  این حرفها به شدت لازم است. ایوانف تئاتری با حرفهای لازم بود و بس. یک جور تئاتر عصبانی مثل خیلی چیزهای عصبانی که این روزها در حال ساخته شدن و انتشار است. 

نوسفر؛ نماهنگی برای تنفیذ حسن روحانی- ویدئوی امید - مرز و بوم چیست؟

اخیرا یک ویدئو از طرف برادر دهباشی با مشارکت امیر حسن مدرس و اینها ساخته شده است که می توانید از هزار جا مشاهده اش کنید. 

http://www.aparat.com/v/mUeBD


 پ.ن: 

1- از علایم آخرالزمان اینه که کلیپ ساز کلیپ میسازه - روحانی با گیتار صحبت کنه


2- وقتی  حرف از مرز و بوم می زنیم باید حساسیت آن را رعایت کنیم. به نظر کسانی صاحب مرز و بوم هستند که آبادش کرده اند. 

حالا هر کسی به اندازه قد خودش در این مساله دخیل است. اما رصد کردن واقعیت- نه تورم 40 و خرده ای درصدی - بلکه سیاستگذاریهای ممکن، اصلا خیلی توی راه مانده است. چقدر کار روی زمین است و چقدر نیروی متخصص بیکار داریم که بنگاه سازی برای تجارت خارجی ها در ایران زیاد شده است. سیاست خارجی که دوستان اهلی دوستی و مهر ازش صحبت می کنند فقط با بازکردن درهای اقتصاد اتفاق می افتد. نمی دانم واقعا چقدر می شود از تحول زیر بنایی دم زد. زمانی می رسد که دیگر بهتر بودن یا بد و بدتر دیدن کارساز نیست. توی یک سراشیبی کسب و کاری پر سرعت تنها چیزی که می شود انجام داد این است که دلقکها را به خواب مردم راه ندهیم. ساده و مختصرش این است که دوربین های مادون قرمز را خاموش کنیم تا تنور داغ پیدا کن ها به سرعت نیایند و حی علی الصلات ننویسند پای حوض صداقت و پاکی مردم. امیداوری خیلی خوب است. تدبیر هم بهتر است اما دلی دلی کردن مجری موقشنگ ها فقط نمک پاشیدن به زخم بستر مردم است. 


من قوی هستم

من قوی هستم هر روز صبح بیدار می شوم. تنه به تنه ی همه ی سایه ها می سابم. ماه هم ممکن است هنوز بساط تنبلی اش را ور نچیده باشد. می روم و تمام روز را دارم سوراخی برای بازگشتن به زمین می کنم.  

سر همین یکی هم حسابی دعواست. به همین راحتی هزار نفر دنبال همان یک سوراخ یک نفره هستند که قرار است آدم را ایستاده بگذارند توش. کلمات کافی و باکره برای گفتن هیچ چیزی وجود ندارد. هر کلمه ی خوبی را حوالی انقلاب گذاشته اند توی دهن دادزنها و حراج کرده اند تا بالاخره زیر قیمت همیشگی توسط یک عابر مفرح خریداری شود. 

حسابداری ملی : تعقیب اخبار روزانه مهم تر از افسردگی است

همینکه بتوانید اخبار روزانه را تعقیب کنید و بهترین و متنوع ترین و  به اصطلاح رنگی ترین سازمان و مدیر و مسئول هفته را پیش خودتان پیدا کنید کلی از افسردگی را به شکل برگ چال کرده اید تادر زمان مناسب تبدیل به کود مقوی برای زندگیتان بشود


مثلا اخبار اخیر اینطوری بود: 

  

1- در آزمون دکتری مدیریت، گرایشهای مالی و کار آفرینی دوباره به رحم مدیریت برگشت. این دو قلوی تازه از مادر جدا را به جایگاه اصلی خودشان بازگرداندند. به نظر توی هوای آلوده و سرد تهران این کار لازم می رسید. 


2- وزیر بهداشت فرمودند پزشکها می توانند دوتا بچه و بیشتر داشته باشند. خوب هر آدم سلیمی می پرسد چرا؟ اگر نظر جناب وزیر به مکنت و توانمندی برای تامین مالی بچه باشد، خوب آرایشگرها و سلاریوم دارهای کشور خیلی تامین مالی بیشتری دارند. حتی مادر بزرگ ما یک زمانی از توی فیلمهای دوره قدیم برایمان می خواند کادیلاک شورم. دارم می بینم اینقدر هم بد نیست. یک کسب و کار با درآمد آنچنانی است. 



3- برنامه ی شبکه دو یک مجری - نامداری پریم- دارد و برنامه امشب راجع به شارلاتانیزم در جراحی پلاستیک و زیبایی بود. 

مهمان برنامه طبعا دکتری از همین صنف محترم پلاستیک و زیبایی بود. اما مهمان ویژه این برنامه اولین بانوی جراحی پلاستیک شناخته شده در ایران بود. خانم شراره رخام در جواب سوال، اگر به گذشته برمی گشتید، ساده فرمودند هرگز این کار را نمی کردم. 


4- دوباره وازرت بهداشت : من خودم سالمم، وزارت خانه ای بیمار دارم. 


5- سایت خبری خبرنگاران جوات به تازگی توانسته است رکورد جواد بازی را بشکند. ایشان را تعقیب نمایید و محض نمونه یک خبر رنگین و سنگین و حرفه ای برای ما ارسال نمایید. 


6- سایت آپارات در جهت - انجمن دوستی جوانان ایران و آمریکا- سپیده خانم یا همین سپیده خالی را به جوانان ایرانی عزیز عرضه نموده اند. ایشان علاوه بر شیرین زبانی در سن 21 سالگی تحصیلات پلیتیک و سولوژی را در فاکولته های آمریکا می گذرانند. به علاوه خانم پرستو - توی- آپارات - سرچ کنید- توانسته اند جامعه شناسی خودمانی ایرانی ها را در آن سوی آبها به ایرانیان این سوی ابها عرضه نمایند. با تشکر 


7- هر چقدر هم حسابداری ملی بخوانید باز هم از این یکی سر درآوردن سخت است. بدهی دولت به تامین اجتماعی و برعکس، پدیده ای است که به صورت رفت و برگشتی انجام می شود: دولت 50 هزار میلیارد تومان(50  بزبزی) به تامین اجتماعی بدهکار است. توضیح اینکه بزبزی واحد پول مناسب برای حسابداری ملی است. 


8- 5 آذر هیچ مناسب خاصی ندارد فقط آقای دکتر احمدی نژاد باید به دادگاه برود و حتما باید حاضر شود که به دادگاه برود و اصلا غیبت نداشته باشد. 




قدم آذر خانم به اس ام اس های پاییزی

1- قدیمها وقتی پاییز بود ولیز بود، خیلی نوستالژیک تر بود. شاید الان اینقدر از این نوستالژی توی کوره انداخته ایم و گرم شده ایم که تمام شده و رفته است پی کارش. این یعنی رو تختی ات را جمع کن و وارد دوره ی دیگری بشو.  مثلا به عنوان داستان نویس سفر برو یک کشور خارجی و داستان نویسی ات را ادامه بده تا رستگار شوی.


2- احتمالا، سال سال این چند سال، یک جور جای خالی توی تقویم بوده در مقیاس سال که دهه 60 یادمان رفته است و دوباره سال سال باید یاد آوری کنیم که : بابا جان پوست ما به اندازه کافی کلفت است، هر چقدر که آن موقع بچه تر بودیم. 


3- روزی روز گاری... هیچ قصه ای در کار نیست، البته جز امیدواری از آمدن دوباره شنبه، که این شنبه در مقیاس دولتی قرار است سال 93 معیشتی باشد. ما که کلی نرمش قهرمانانه کردیم و داریم می کنیم تا این یکی شنبه برسد و داور سوت حرکت را بزند، تازه ببینیم چند چند هستیم. 


4- اخیرا معلوم شده است مردم سرمایه را خیلی دوست دارند ولی با سرمایه دار so so  هستند. به بیان دقیق تر - بابک زنجانی را خدای ناکرده به صورت مخفف و صمیمی : بز صدا می زنند. 


5- بهترین محرک اجتماعی در ایران شکلش اینطوری است، افزایش جریمه به خاطر نبستن کمربند ایمنی: اگر به دنبال پارادایم اجتماعی هستید، لطفا همین قسمت را انگولک بفرمایید. بسیار جواب می دهد، حتی شما مسئول عزیز 



6- ای کاش طعم را از دست نمی دادم. این روزها به شدت به آنها که در حال یادگرفتن هستند غبطه می خورم- عقل کلی - دردسرش همین است. عمار پورصادق به شدت سعی می کند عقل کل باشد و متاسفانه همینطوری هم هست:)  

اصلا در همین  رابطه کلی رفیق عقل کل دارد که سن و سالی هم ندارند و می خواهد یقه شان را بگیرد و تکانشان بدهد : مردک - جنسیتی اش نفرمایید- تو چرا اینقدر عقل کلی؟ آدم به سن تو باید دنبال ددر دودورش باشد و بس، برود حالش را ببرد، هنری ادبیاتی، شب شعری چیزی برود ... لامصب ها نمی روند. همه شان اینجا دکان جدید زده اند و کار و کاسبی ما را از رونق انداخته اند. به بچه های ایران افتخار خشک و خالی می کنم.