360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره
360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره

فرهنگ سازمانی - حال و هوای سازمان جدید یا نوقدم

فرهنگ سازمانی  در یک حالت ایده آل آن می تواند در سازمانی جدید تجربه شود. یکی از جذابترین اتفاقها این است که در ابتدای کار یک سازمان جدید با چنین مجموعه ای وارد کار بشوید. از طرفی یک مشکل اساسی هم برای پیشبرد جریانات کاری خودتان دارید

 هر سازمان جدید توی ایران اغلب از یک سری شبه جزیره تشکیل شده است که به نوعی  بخشهای مختلف دیسیپلینها با هم قبلا همکار بوده اند یا مثلا مدیران میانی هر کدام تیمشان را آورده اند تا آنجا را سر و سامان بدهند. البته موضع تعاملات کاری وقتی به معنی کلمه حاد می شود که سازمان جدید از قهر و غلبه یک سازمان پولدارتر و با منابع مالی بهتر به یک سازمان ورشکسته یا به  عبارت خصوصی تر یک شرکت ورشکسته، صاحب مجموعه جدید به شکل ادغام شرکت و یا ادغام سازمانی باشد. در این گونه موارد یتیمهای شرکت قبلی در زمین خودشان 3 صفر باخته به نظر می رسند. البته این فرهنگ عمومی ما آدمهاست که نیاز به کمی ویرایش دارد. همه تان بهتر می دانید که فرهنگ سازمانی نشت و نشرش ارتباط مستقیم با مدیریت سازمانی دارد. ولی در این سازمانهای نوپا و نوقدم، خیلی از مدیران سازمانی هم، سپر  کاملی از احتیاط و ملاحظه در پیش می گیرند تا وقتی کمی تعاملات بر پایه ی اهداف جابیافتد و بعد تیم بندیهای رسمی و دقیق تر شکل خواهد گرفت. 

به طور کلی هر نوع از شرکت یا سازمان جدید که باشید شاید این چیزها را تجربه کرده باشید: 

روزهای اول انگار آدمهای حرفه ای کاملا از جزیره محل زندگی خودشان که می تواند یک شرکت بزرگ خصوصی و یا سالهای سال کار پارتیزانی چریکی با چند نفر به عنوان شرکت باشد. به هر صورت این آدمها به طور بدیهی تمام روزهای اول را پای تلفن هستند. چه ثابت و چه  همراه. و دارند پروژه ها و کارهای قبلی خودشان را پیش می برند. اما بخش آی تی یا فناوری اطلاعاتیها مخصوصا آنهایی که کار شبکه و سخت افزار می کنند، تقریبا هر روز چنین چیزی دارند. خیلی حرفه ای مشغول جدا کردن بند ناف آدمهای جدید در سازمان جدید هستند. بعد آدمهای جدید را می بینید که دارند از دنیاهایی که آمده اند برای هم تعریف می کنند. بعد این یک جور ماه عسل است که باید به بهترین شیوه برگزار شود. چون فرهنگهای سازمانی مختلف را در جاهای مختلف این چنین سازمانهایی می بینید. آدمها با هدفهای مختلفی مانند شومنی، توی دل بالاسریها جاکردن و حتی اهداف مثبتی مانند حفظ برند شخصی، حفظ برند سابق سازمانی و پیش بردن  اهداف سازمان نوپا، همه می آیند گوشه ی کار را می گیرند. سعی می کنند بجوشند و یا نجوشند. به هر حال توی این سالهایی که کار کرده ام خیلی از این مشاهده ها لذت برده ام که شاید باب دل مدیریتی ها نباشد ولی تعاملات انسانی اش خیلی زیباست. رفتن و فتح الفتوحات سازمانی در ایران، معمولا از نوع فتح مکه و بدون خونریزی اتفاق می افتد. ایرانیهای عزیز معمولا هنوز مثل اروپایی ها اینقدر در رفتار سازمانی خود حرفه ای نیستند که ازشان نشود عبور کرد. امیدوارم به روزهای خوب و خوش.

ماهواره تدبیر-زیر دریایی امید: نظریه تدبیر از بالا امید از پایین

 در خبرها آمده است که ما دوباره می خواهیم موجود به فضا بفرستیم. این بار قرار است بعد برگشت حسابی ازشان تحقیق و تفحص بشود: 


- شما توی فضا چی کار می کردید؟ 

گفته بودند رفته بودیم برای دفاع تحقیقاتی ولی من اصلا روحم خبر نداشت. 

 

- این خانم فضایی با شما  چه نسبتی دارند؟ 


کی؟ ایشون... بوق فضایی هستند. هیچ جانوری در فضا نمیتونه تنها بمونه. 


- چند وقته توی فضا می گردید؟ 


والا ما از اولش یه آدرس داشتیم دور و بر میدون ونک هی آدرس دادن بهمون، تا رسیدیم اینجا. 


- دقیقا از چه مسیری رفتید؟  یافته های ما نشون میده از اول مستقیما از سوراخ لایه اوزون عبور کردید. هدفتون چی بود؟ 

 

عرض کردم. من اومدم دیدم همه جا ترافیکه. دور کاری هم نداریم. گفتم برم سر این کار که آگهیش توی سایت بود. 


- این چیه؟  شما با چه مجوزی با مجله ی خانواده فضایی مصاحبه کردید؟ 


جانور می خندد. دندانهایش زرد است. چیزی شبیه کف بین آنها در جریان است. رو به مخاطبش می کند و می گوید: 

والا چه می دونم. فکر می کردیم فضایی شدیم. معروف شدیم میتونیم خودمون رو از جمله ی حیوونای فضایی بدونیم مثل یک خانواده. اونام زنگ زدن ما هم رفتیم. 


- اینا مهم نیست ولی اینجا گفتید که کارشناس آسیب شناسی فضایی هستید! 

واقعیتش من یه مدت زیادیه بیکارم. چند وقته حقوق هم نگرفتم. گفتم از این همه توانایی که داریم استفاده کرده باشم. اینه که خواستم مشاوره آسیب شناسی فضایی راه بندازم. 


- اینجا یک اتهام دیگه هم دارید. 

ورقه ی اتهامات را بیشتر توی نور  می آورد و کج می کند تا خوانده شود: متهم هستید به کلاهبرداری، جعل مقطع تحصیلی دکتری و تدریس خصوصی در این بخش از فضا.

بعد بلند می شود و روی نقشه  توده ی سیاهی را نشان می دهد. 

یک سری دیگه هم هست: 


هو کردن محققان ما و فرار از دست آنها و ایجاد اختلال در تحقیقات میدانی فضایی 

نداشتن پایان خدمت 

دوباره موجود نیشش باز می شود: آقا اینا که تو فضا لازم نیست هستش؟ 

- فقط گوش بده 

و ادامه می دهد. 

...


- حالا چه دفاعی از خود دارید بکنید؟ 

والا دفاع که نه ولی وصیت می کنم حالا که روحم قراره به پرواز دربیاد، حداقل از بقیه ی چیزام برای پیشبرد تحقیقات فضایی استفاده بشه! 





جام جهانی برزیل 2014 حمله به صفحه شخصی لیونل مسی

جام جهانی برزیل 2014  با حمله به صفحه شخصی لیونل مسی به عنوان اولین خبر در راه است.

اصل ماجرای کری خوانی و به قول داخلی ها هتاکی به فوتبالیست نابغه آرژانتینی لئونل مسی را که لابد خبر دارید. نزدیک 100 هزار نفر آدم ایرانی رفته اند و انواع بی ادبی را به این بنده خدا روا داشتند. خوب این تفاوتش هم که کاملا معلوم است با کری خوانی های داخلی و غیر ملی 

اما واکنشها جالب بود. 

یک چیزهایی هست که همیشه در ایران ثابت است: 

1- رییس سازمان سنجش برادر توکلی 

2- ایرانیهای واقعی با تماشاگر نما، ایرانی نما و غیره فرق دارند. 

3- وغیره 


من هنوز دارم محاسبه می کنم که این مردم واقعی چه کسانی هستند که خودشان را به دوربینهای تلویزیون نشان نمی دهند یا کم پیدا هستند. به هر حال عده ای هم کامنتهایی برای دلجویی نوشتند با زبان انگلیسی خودشان که they are just playing cats and dogs به نظرشان هم رسیده خیلی موش و گربه بازی معنی می دهد. ملاحظه بفرمایید معنی it's raining cats and dogs. 

بماند. تمام این ها نشان می دهد ما یعنی مردم ما چقدر میهمانی خارجی بلد است و چقدر میزبانی خارجی یاد گرفته است؟ 

کی شده است  که توی همین تهران به این بزرگی فلان چهره مثلا ترویج علم در دنیا دعوت بشود و بچه ها باهاش ارتباط برقرار کرده باشند یا توی دانشگاه ها به جز شخصیتهای سیاسی خارجی کسی دعوت بشود و دانشجوها باهاش ارتباط بگیرند؟ 


مردم ایران هنوز تازه یک چند صباحی بود به سفرهای استانی رییس جمهورشان عادت کرده بودند که تمام شد رفت:) 



دانلود کتاب خاطرات یک بچه چلمن-لاغرو-لاغرمردنی diary of a wimpy kid

یک زمانی می رفتم خانه ی عمو جان و زل می زدم به عکسهای کتاب قصه های من و بابام. به نظرم تنها کتابی بود که در بچگی نداشتم. هزارتا کتاب خوب کودک و نوجوان داشتم ولی این یکی از سبد کالایم بیرون بود. آن موقع کمد دیواری خانه ی عمو جان درحد یک اتاق بزرگ بود. یعنی از یک طرف به اتاق راه داشت و از طرفی به حیاط خلوت پشت خانه متصل می شد. به همین سادگی یک میز تحریر کوچولو گذاشته بودند توی کمد. جایم همانجا بود. می رفتم و دل نمی کندم. به همین سادگی بعدها اصل ماجرا را شنیدم: مادرم وقتی داشتیم می رفتیم خانه ی عمو جان به توصیه ی پدر جان کتاب ما را تقدیم کرده به زن عمو و در حقیقت پسر عموی هم سن و سالم. این بود حسرت سالیانی که این کتاب را نداشتم  و دیگر هم نشد. 

اما زمانه عوض شده و فرزند دلبند شما علاوه بر خرید کتاب می تواند از موهبت خواندن آن به صورت اینترنتی هم بهره مند بشود. نمی دانم چقدر با ادبیات نوجوانان دنیا ارتباط دارید. ولی من گاهی می خوانم

مخصوصا این یکی را که فیلمش هم به نظر ساخته شده است. 

به هر حال 5 ترجمه از این کتاب هست که می شود خرید و در اینجا گفته ام.


 دانلود فیلم  diary of a wimpy kid 


اما بخشهای مختلف این کتاب به زبان انگلیسی با تصویرسازیهای بی نظیر و جملات بسیار ساده که ترجیحا بخوانید : 


دانلود کتاب خاطرات یک بچه چلمن-لاغرو-لاغرمردنی diary of a wimpy kid- بخش اول 

دانلود کتاب خاطرات یک بچه چلمن-لاغرو-لاغرمردنی diary of a wimpy kid- بخش دوم 

دانلود کتاب خاطرات یک بچه چلمن-لاغرو-لاغرمردنی diary of a wimpy kid- بخش سوم 

دانلود کتاب خاطرات یک بچه چلمن-لاغرو-لاغرمردنی diary of a wimpy kid- بخش چهارم 


دانلود کتاب خاطرات یک بچه چلمن-لاغرو-لاغرمردنی diary of a wimpy kid- بخش پنجم 

دانلود کتاب خاطرات یک بچه چلمن-لاغرو-لاغرمردنی diary of a wimpy kid- بخش ششم 

دانلود کتاب خاطرات یک بچه چلمن-لاغرو-لاغرمردنی diary of a wimpy kid- بخش هفتم 



روایتهای داستانی یا خاطره نویسی، داستان نیست!

روایتهای داستانی برخلاف توقعات غالب داستان خوانها چیزی نیست که حاوی پیرنگ داستانی منسجم باشد. این موضوع در روایت داستانی آنرا تبدیل به موضوعی برای پرورش شم داستان نویسی خواهد نمود. این موضوع چالش بزرگی درباره ی دنیای داستان در بین داستان نویسان کنونی در ایران ایجاد نموده است. بسیاری از منتقدین به شدت  نقد شباهت داستان کوتاه و حتی رمان به فضای روایت داستانی و خاطره نویسی را به عنوان مهمترین ضعف داستان نویسی قلمداد کرده اند. عده ای از دوستان دست اندر کار ادبیات هم پا را از این مرحله فراتر برده اند و قرار است با ضرب و زور روش خاطره نویسی را با ترمیم و شکسته بندی از حالت روایت داستانی به داستان بهبود دهند. به نظر می رسد روایت داستانی یا خاطره نویسی به تعبیر ساده تر در اصل مربوط به داستان نویس هایی باشد که قرار و مدار و به قول مدیریتی ها Bond ذهنی با مخاطب خود بر قرار نموده اند و حال با هر جور روضه خوانی مثل خاطره نویسی، نوشتن روایت داستانی و خیلی از قالبهای روزمره نویسی، باز هم پامنبریهای خود را به گریه بیاندازند. 

1- اثر فلسفه خواندن زیاد، زبان آدمها را خیلی تحت تاثیر قرار می‌دهد. طوری که به وضوح می توان آنها را به فلسفه خوان و غیره تقسیم کرد. توی ادبیات به نظرم جای این  کارها نیست. این را به خودم می گویم که باید بیشتر مواظب زبانم  باشم. در ضمن فلسفه خواندن الان در دست دانشجوهای 18 ساله ی دانشگاه است و اصلا نگران کلاس گذاشتن و غیر از آن نباشید.  

2- وقتی کتابی به نظر مفید را می‌خوانم، دندانهایم به هم ساییده می‌شود. از اینکه هر بار بخشی از این اقیانوس به شکل موج خروشانی مقابلم قرار می‌گیرد که لاجرم ابتدا و انتهایش معلوم  نیست. 

3- اعتراف می‌کنم نسبت به- به بلاهت گرفتن آدمها - خیلی رنجورم. تا کسی اینطوری احوال پرسی می‌کند، جگرم می‌سوزد. صدایشان را در گوشت آهسته می‌کنند. طوری که حتی کارتنهای کودکانه نیز چنین توطئه‌ای را بارها و بارها یاد بچه‌ها می‌دهند. یکی از حقوق اولیه ی بشری، احمق فرض ننمودن مخاطب است. 

4- می‌گوید فلان کار را نکن سرطان می‌گیری. می‌گویم توی تهران همه جور آلودگی صوتی، تصویری، الکترومغناطیسی و غیره هست. وقت زندگی را همینطوری داریم رد می‌کنیم. هنوز به دلیلی قطعی برای مبارزه با سرطان و اینها نرسیده ام. 

5- به نظرم قواعد گفتمان اجتماعی از بالا صادر می‌شود. از وقتی رییس دولت این اعتماد را در حد همان حرفها به مردم برگردانده  و حسابشان کرده‌است تمام دولتمردها، مجریهای تلویزیون، رسانه‌ای‌ها و خیلی از آدمهای مهم و پر بازدید، همان شکلی شده‌اند. این نشانه ی خوب به نظرم حداقل باید تا شب عید امسال دوام داشته باشد. 
6- به زودی دنباله روایتهای داستانی  را در همینجا می گذارم.