یکی از اصول اولیهی برقراری ارتباط موفقیت آمیز و هماهنگی ذهنی آدمها در دیار غربت و البته اینجا در بین جوانهای ایرانی مسالهی استفاده از give me five در زمان درست آن است. به نظر چنین تاریخچهای میتواند برای این عبارت وجود داشته باشد. تا سرد نشده مرور میکنیم:
1- زمانی که مامان یکی از گروه بش قارداش- 5 برادران- در حال دست وپنجه نرم کردن با وضع حمل بود، رو به آسمان کرد و گفت: Give me five
ادامه مطلب ...
این روزها بحث زیادی سر این موضوع هست که کار روحانی سخت است یا غیر ممکن و تقریبا وزن امیدواری و ناامیدی در بین نمونه های اطرافم مساوی است.
یکی از بارزترین افتضاحات جناب دکتر در زمینه افزایش نقدینگی به میزان 4 و نیم برابر در سالهای اخیر و کاهش سود بانکی، به شکل موجود باعث شده است تا جذابیت سرمایه گذاری به سمت خرید و فروش دلار، سکه طلا، بورس و در یک کلمه سفته بازی بسیار بیشتر شود. به همین دلیل ایشان با افتخار افزایش 7 برابری بازار سرمایه را به عنوان نقطه قوت دولت سابق می داند...
این حرفها بماند ولی مهمترین چیزی که برای روحانی سخت است، تغییر فرهنگ کسب و کار و در حقیقت رشد بخش بزرگی از جمعیت کشور در فضای 8 سال تولید منفعل در دوره احمدی نژاد است. به نظر بنده آثار جبران ناپذیر عدم گرایش به فعالیتهای تولیدی، مهمترین مانع برای حسن روحانی در مدیریت اقتصادی کشور خواهد بود. واقعا اوضاع به این سرعت قابل تغییر به سمت تولید نیست. بستر تولید یک پیله ی ابریشمی ظریف است که ریشه های مشخص و معلومی در هر فرهنگ کسب و کاری باید داشته باشد.
به عنوان نمونه عملی هنوز باور نمی کنم کسی که طعم انواع بن کارمندی و وقت آزاد و جلسه های متوالی دولتی را چشیده باشد به همین راحتی در صف توابین قرار بگیرد، توطئه گری و رانت و لابی و دو رویی متکثر و عمیق را فراموش کند و فرهنگ موثرتری از جنس ایجاد ارزش افزوده را حاصل نماید.
امیدوارم دولتمردان این کابینه بتوانند از تجربه های گذشته ای که دارند، کشوری با بلوغ 35 سالگی را به آنچه در شان ایرانی است برسانند.
فامیل دور سنبل یک ایرانی از نسل فراموش شده است. نسلی که خودش به دست خودش توانسته این فراموشی را ایجاد کند. این قدر پای خربزه و هندوانه های خانوادگی و نوستالژی سازی های دور همی نشسته است که حالا فراموشی گرفته و نمی داند. دور است از خودش ایران یعنی جایی که در حال حاضر در آن زندگی میکنیم یک جور روستای بزرگ است. روستا دقیقا جایی است که آدمها نمیتوانند، آموزش ندیدهاند و برایشان شبیه معجزه است تا با هم گفتگو کنند. گفتگو جریانی دو طرفه، سازندهی معنی و در اکثر موارد بدون مداخله جویی است که در این دوره و زمانه بین آدمها در همهی سطوح، نا موجود است. فامیل دور مردی ناکام، رنج کشیده، وسواسی و در یک کلمه قراضه که فعلا تاسش خوش نشسته است و آدمهای زیادی با او همذات پنداری میکنند. مردی آفت زده از سیل آرزوهایی که قرار است خوش بختش کنند. قهرمانی که دیگر در چهرهی مخدوش هیچ مردی به جز یک عروسک قابل ترحم مسجم نخواهد شد.
و درهایی که می توانند نمایشگر وسواس زیاد این کاراکتر، شاید هم طبقه های مختلف اجتماعی آدمها و یا بوروکراسی متکثر در همه ی ادا و اطوارهای زندگی ما باشند. فامیل دور برای همه جذاب درآمده است چون قابل ترحم، رنج کشیده و آقای گرفتاری است که هر روز از بین شخصیتهای بی شمار تلویزیونی و از ذهن دافق نویسنده های تلویزیونی خلق می شود. فامیل دور آقایی خیالی است چون ما کسی را به شکل واقعی خودش نداریم که برایمان قهرمان، موفق و اسطوره باشد.
تا به هیزم برسد یا که به نفت
گاز کوتاه کند عمر زمستان مارا
تا که کنکور شود بار دگر تشریحی
مرگ تشریح کند قلوه و دستان مارا
تا که پرباد شود طایر قدس ارشد
دکتری فرش کند ره به مهستان مارا
تا شود جمع شبی بهر زفاف
سرطان راه دهد از در پستان مارا
تا به بستر برسد دلبر مست
بکُشد بانک به قسطان مارا
تا که این سود شود تضمینی
ضامن کارد شود سود فراوان مارا
تا شود زیر پل آسفالت برای رفتن
سید خندان ببرد سمت دبستان مارا
تا معبر بکند خواب به تعبیر خودش
حسن تعبیر شود عورت عریان مارا
تا که نفتی برسد سفرهی ما
بحر میت شود این دولت هستان مارا
تا شباب وطنی می رود و بر گردد
وطن پیر کند غوز و خمستان مارا
تا شود گاو چنین گوساله
ببرد آب وجود از در بستان ما را