360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره
360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره

افزایش جذابیت در نمایشگاه کتاب

تو پاچه کنان. ناشر خوب و محترم دیگر کارد به استخوانش رسیده است. تازه مطمئن شده طبقه‌ی متوسط هم از بین رفته‌اند برای همین کتاب شومیز را این بارخیلی شیک و متناسب به شکل گالینگور چاپ کرده و به مبلغ نا قابل 16 هزار تومان، هدیه‌ای مناسب برای زوجهای جوان، می‌فروشد. کتاب‌خوانهای بیچاره چه گناهی مرتکب شده‌اند که نمی‌شود هر هفته سه چهارتا کتاب 16 هزار تومانی بخرند؟    ادامه مطلب ...

برنامه خندوانه رامبد جوان و بهار دود گرفته

زندگی با هیجان پیوسته‌ای که خواب دست درازی می‌کند و مرز امروز و دیروز را یاد آدم می‌آورد. بوی درختهای بارور توی فصل بهار همیشه زنده کننده‌ی خاطرات  است.   خاطراتی که شاید فقط یک بخش از یک نوشته و در دنیای خیالی یک شبه نویسنده یا مخاطب عام یا هر چی شما راحتید باشد.  زحمت بکشید و پنجره را باز بگذارید حتی یکی دو ساعت هم نیش پشه‌ها را تحمل بفرمایید تا بی‌واسطه ‌ترین خاطره‌ها  را دوباره و دوباره دریافت کنید و در این زیبایی غرق شوید. 
خندوانه بعد از حب و  بغضهای ایدئولوژیک که دیگر کم کم دارد فراموش می‌شود، جای خودش را بین آدمهای مصیبت زده بازکرده است. خود رامبد جوان توانسته‌است توی بدترین شرایط خودش، خلاف جهت آب شنا کند. به هر حال وقتی اینقدر حق  حقوق صنفی شما روی زمین مانده است. با زرنگی و پاچه ‌خواری و رقابت سالم و ناسالم به شکل درهم آن، توانسته‌اید بروید سرکار و امنیت نسبی خودتان را به دست آورده‌اید تنها چیزی که شما را در این باریکه‌ی لانه‌ی عقاب نگه می‌دارد خندیدن بر اساس تحقیقات روان شناسان است. 
توی اتوبوس با یکی سر صحبت را باز می‌کنم تصویر ساز است و از اردبیل آمده است. به خاطر هفته‌ی گرافیک آمده است. کارهایش زیباست. بخشی از آن فوتو مونتاژی  است. درد  و دل از اینکه اینجا خبری نیست و کسی توی طراحی‌های شهری این اژدهای دود گرفته  و مرحوم، سهمی برای تصویرسازی و نقاشی‌های دیواری و مبلمان شهری مناسب قایل نیست. البته از اینکه در یک شب تعطیل از یک پسر شماره گرفته است عذر خواهی کردم و حلالیت طلبیدم. این دومین بار است که همینطور تصادفی یک عاشق شهرستانی دیدم که این راه دور را به خودش هموار کرده است  و آمده است تا حالی به خودش بدهد. قبلا یک شب توی یکی از تئاترهای فرهنگسرای  نیاوران دو نفر را دیدم که از اردبیل آمده بودند تا چهارتا تئاتر ببینند و بروند. واقعا چه عشقی و چه شوری برای دریافتن و وقت گذراندن هایی که ا قدرش را نمی‌دانیم 

مکتب خونه : علم و شبه علم در حوالی کتابخوانی

مکتب خونه یکی از رشته های خوبی است که آدمی مثل من می تواند با این دنیا داشته باشد. چه کار کنم که اهل تکنولوژی و لوس بازیهایش نیستم. گاهی وقتها نه به خاطر فسفر اضافی بلکه به خاطر اینکه از روزمرگی خلاص شوم می‌روم سراغ بعضی چیزهای جذاب علمی. یک همسایه داشتیم  که معلم شیمی خیلی خوبی بود. یادم هست تمام مجلات فیزیک و ریاضی نشر دانشگاهی را که زمانی برای  لیسانسه‌های این رشته‌های علوم پایه هم سخت و دیر یاب بود داشت و می‌خواند.    

 یک معلم قوی که توی هر سه  رشته‌ی علوم پایه حرفهای زیادی برای گفتن داشت  و شاید وقتی دیگر پنجاه و خرده‌ای سالش شده بود از یکی از دانش آموزهایش خواهش کرد که جزوه‌اش را برای خودش کپی کند. واقعا مجموعه‌ی کتابخانه‌اش که ازش کتاب قرض می‌گرفتم جذاب بود. اکسیری عجیب  و غریب توی علوم پایه وجود دارد که همیشه آدم را مسخ خودش نگاه می‌دارد. بر خلاف خیلی‌ها که چرت  و پرتهای مجله‌های عمومی شبه علمی را گشت  و گذار در دنیای علم می‌دانند من در این زمینه‌ها کاملا بنیاد گرا هستم  و تا مقاله‌ی درست  و حسابی  و سمینار آنچنانی به نیش نکشم  انبار ذهنم همین طوری خالی و مزخرف با دود و شهوت تهران پر می‌شود. رندی خاصی را در بعضی سخنرانی‌ها  و کورسهای علمی و گاهی فنی می‌بینم که جای دیگر پیدا نمی‌شود. اهل علم هم نیستم یعنی دیگر به رفتن و قاطی شدن با اعجوبه‌های این رشته‌ها نیستم از دور و به عنوان یک مخاطب خاص‌تر به این پدیده‌ها و تفسیرها نگاه می‌کنم و لذت می‌برم. ویدئوهای مکتب خانه  و  بهتر از آن ویدئوهای دانشکده ریاضی شریف به نام مجله‌ی شفاهی واقعا فوق العاده هستند. رندی و شور و نشاط علمی آدم را هر لحظه تشنه‌تر می‌کند.

دوره ی فسلفه کوانتمی دکتر گلشنی هم عالی است. کیهان شناسی را هم حتما ببینید. کاربرد کامپیوتر در فیزیک چقدر جذاب و صمیمی برگزار شده است. 

با یک پزشک چند سال بزرگتر از خودم صحبت می کردم جزو اولین المپیادیهای مرحله اولی بود. امتحان علوم پایه را از سر گذرانده بود. اعتراف کرد که هنوز دارد با ریاضیات حال می کند. ازش پرسیدم چجوری. گفت که هنوز می خواند و مساله حل می کند. برایم جالب بود که این جریان برای خیلی ها جهانی است و تمامی ندارد. آدمهایی که شاید هزار صفحه از یک جلد کتاب - سخنرانی های فاینمن درباره ی فیزیک را بخوانند و هنوز لذت ببرند. 

2- این گریه‌های ناشر و کتاب فروش را که تمام سال به راه است مخصوصا موقع نمایشگاه نمی‌فهمم. یکی مثل نشر نیلوفر تمام کتابهایش خوب است و این همه زحمت کشیده و سالها کتاب خوب و با کیفیت به بازار داده و دستش از کپی کننده‌های کتابهایش کوتاه است این قدر هم ناله نمی‌کند و راه خودش را می‌رود. یک ناشرهای کوچکتر یا کتابفروشی‌های دو نبش که خوشگل خوشگل مخ دختر و پسرهای عشق کتاب را با افست فلان رمان و کپی فلان مجموعه داستان می‌زنند، دو آتشه تر از آن اصلی‌ها هستند. گریه‌‌های اینطوری وقت نمایشگاه کتاب بیشتر می‌شود. جالب بود درد دلهای پیمان خاکسار مترجم کتاب کندی تولز، اتحادیه‌ ابلهان و دیوید سداریس و خیلی کتابهای دیگر که ذائقه عوض کن‌تر از خیلی کارهای قدیمی و به درد نخور هستند. پیمان در مصاحبه اش به وضوح گفته بود که بجنبید و محتوای خوب تولید کنید که بازهم همه‌ی راه‌ها را به روم برد. فیلمنامه‌ی خوب، نقاشی خوب و خیلی از آثار هنری دیگری که قرار است خوب شوند حمایت دولتی و خصوصی مناسب و رفتار مناسب با هنرمند و نویسنده می‌خواهد که زیاد ازش حرف شده است. جهان وطن زندگی کردن برای نویسنده‌ی توی ترافیک مانده در تهران که رویاست ولی شاید توی نسل دهه هفتادی‌ها و بهتر از ان دهه هشتادی‌های نسل باب اسفنجی، حادث شود. 

چگونه به کودک دبستانی خود ریاضی بیاموزیم؟

برای آموزش ریاضی به بچه‌ها باید حسابی خویشتندار باشید. همیشه کمک کنید تا وقتی راه حلی که در ذهنشان هست از حالت فرار به حالت مایع و بعد از آن جامد تبدیل نشده است، دست برندارید.  

 برای یک مساله‌ی حسابی و باارزش اینقدر گفتگو کنید و اینقدر راه حلها و حالتهای مختلف را تست کنید تا مطمئن شوید دستهایش تبدیل به یک آچار فرانسه‌ی فولادی شده و آماده است هر نوع مساله‌ای شبیه آن را کامل حل کند و حتی برای هم کلاسیها و معلمش توضیح بدهد. متاسفانه معلمهای خوب و عزیز ما خیلی از اوقات اینطوری نبودند و گاهی خودشان هم در هضم تکه تکه‌های یک مساله‌ی ریاضی مشکلات بنیادی داشتند. یکی از روشهایی که بچه‌های دبستانی ریاضی را می‌فهمند سوالهای تصویری است. ولی به خاطر داشته باشید تمام مساله‌ها را به این سمت نبرید چون قدرت تحلیل گزاره‌ها در آنها پایین خواهد آمد. به عنوان مثال یک مساله از سایت آی هوش را اینجا آورده‌ام که به نظر کلی در توئیتر جنجال به پا کرده بود:   

روش قدم به قدم راهنمایی کودک دبستانی به سویی که بتواند مرحله به مرحله وکم کم سوال را حل کند به سلیقه‌ی بنده اینطوری است: 




آلبرت و برنارد دو دوست هستند و اخیرا با یک نفر بنام 'شریل' آشنا شده اند. آنها تاریخ تولدش را از او می پرسند. شریل 10 تاریخ زیر را مشخص می کند:
 
15 می            16 می              19 می
17 ژوئن           18 ژوئن
14 جولای        16 جولای
14 آگوست      15 آگوست       17 آگوست
 
شریل سپس ماه تولدش را جداگانه به آلبرت و روز تولدش را هم فقط به برنارد گفت.
 
آلبرت: من نمی دانم تولد شریل چه زمانی است ولی می دانم که برنارد هم نمی داند!
برنارد: البته من اول تاریخ تولدش را نمی دانستم، اما الان دیگر می دانم!
آلبرت: و البته من هم الان دیگر می دانم!
 
به نظر شما شریل در کدام تاریخ متولد شده است؟



آیا این سوال جواب دارد؟ بعضی از بچه‌ها فکر می‌کنند چنین سوالی چطور ممکن است جواب داشته باشد. برای همین حتما طفل دلبند خودتان را متقاعد کنید که جواب وجود دارد. از او بخواهید  که کم کم درباره‌ی اطلاعات مساله فکر کند. برای حل مساله باید از اطلاعاتی که در دو مرحله پیش آمده است: مرحله‌ای که آلبرت و برنارد هر دو – نمی‌دانند- به عنوان مرحله‌ی اول و مرحله‌ی بعدی- مرحله‌ای که برنارد – جواب را فهمیده است، استفاده کند. 

نوشتن گزینه‌ها در دسته بندی نشان داده در مساله مهم است. پس به عنوان راهنمایی این موضوع را به او گوشزد کنید. 

در مرحله‌ی اول وقتی هر دوتا نمی‌دانند چه معنایی می‌تواند داشته باشد: مفهوم یکتایی- به او یاد بدهید وقتی یک عدد یکتا برای جواب وجود دارد، ندانستن برای آلبرت و برنارد معنایی ندارد. بنابراین گزینه‌‌های 19 و 18 باید حذف شوند.  در اینجا مرحله‌ی اول اتفاق افتاده است. حال باید به مرحله‌ی بعدی رفت. اگر مفهوم یکتای و حذف گزینه‌ها را متوجه نشد، جلوتر نروید. برای او مساله‌های آسانتری را حل کنید. برایش مثالی از آدرسهای خیابانهایی بزنید که هم نام هستند. از خیابانهای یکتا مثال بزنید تا سرانجام قانع شود.  به او یاد آوری کنید که آلبرت و برنارد علم غیب ندارند و حسابی درباره‌ی حذف گزینه‌ها فکر کرده‌اند.  به او یادآوری کنید که این مرحله اطلاعاتی رد و بدل می شود و الا در آن برنارد نمی توانست بگوید الان من دیگر می دانم. به او راهنمایی کنید که با این کار در مرحله ی دوم برنارد بعضی گزینه های دیگر را حذف کرده یا از همین موارد موجود جواب را فهمیده است. همانطور که می بینید. وقتی برنارد با قاطعیت جوابی را می دهد پس باید از بین گزینه های ممکن گزینه ای را بتواند انتخاب نماید که حتما یک حالت برای جواب داشته باشد. جواب باید 17 ژوئن باشد. چون در غیر این صورت هر کدام از خطها که انتخابهای آلبرت را در دسته بندی نشان می دهد دارای بیش از یک جواب است. به نظر باید در این مرحله برای تثبیت جواب تا آنجا که می توانید حوصله کنید. کودک خود را در میانه ی راه رها نکنید. از او بخواهید در فرآیند حل مساله به یافتن جواب قناعت نکند و راه حل را از اول تا آخر بارها مرور کند تا واقعا و با استدلال لازم بیاموزد. مساله ای مشابه برای او طرح کنید که او در زمان مناسب آنرا حل کند. برای طرح مساله همان 10 تا زوج عدد را با تکنیک  حذف یکتایی ها و بعد پیدا کردن زوجی که تنها زوج باقی مانده است، را استفاده نمایید. می توانید برای پیچیده شدن فرآیند حل مساله و تعمیم آن برای شرایط سخت تر، حذف زوجها در دو یا سه مرحله انجام دهید. به خاطر داشته باشید با حل معماهای پیچیده تر و تعمیم یافته تر کودک شما مهمترین دستاورد ریاضیات یعنی تعمیم دهی را خواهد آموخت. 

پ.ن: به عنوان معمای پایانی اگر گفتید روبان جمعیت مبارزه با سگ کشی چه رنگی است؟ 

پاسخ: نارنجی 


بهترین سایتها و وبلاگهای مدیریتی

اول کمی درباره‌ی تفاوت وبلاگ وسایت باید بگویم. وبلاگ لزوما این نیست که محتوایی روی ساب دامین یک سرویس دهنده‌ی بلاگی ایجاد شده باشد را بلاگ بگوییم. مثلا یک پزشک با توجه به روش و نوع محتوایی که تولید می‌کند یک بلاگ یا به قول بعضی دیگر یک ابر بلاگ است. اما ماجرای اینکه از دید بنده خیلی از بلاگها برتریهای عمده‌ای نسبت به خیلی از سایتها دارند.   برتری عمده‌شان هم این است که رویه‌ی مخصوص به خودشان را تعقیب می‌کنند. محتوای خودشان را تهیه می‌کنند و دغدغه‌های خودشان را دارند. در صورتی که بسیاری از سایتهای ایرانی که حتی مجله‌ی خبری و یا سایت خبری هستند، در همان حوزه‌‌هایی که کار می‌کنند، اهل کپی کردن و چسباندن مطالب هستند. بیشتر دنبال سرگرمی و تبلیغ گرفتن و برند سازی به روشهای غیر قانونی وغیر اخلاقی هستند که نمی‌دانم چرا مسئولین رسیدگی نمی‌کنند. حال آن دسته که خودشان را پرتال خبری می‌نامند وضعیت بدتری هم دارند. اما یک نوع از وبلاگ نویسی که روزمره نویسی و خاطرات نویسی است، عمدتا سعی می‌کنند بیرون از آنچه برایشان پیش می آید و یا وقایع برایشان تفسیر می‌شوند، قلم بزنند. این دسته از یک زمانی که بلاگفا با مدیریت برادر شیرازی تصمیم به ناهنجاری گرفت به سرویس بلاگر – blogger – و یا دیگر سرویس آن یعنی ورد پرس مهاجرت کردند و بلافاصله به مدت تقریبا 14-15 سال است که فیلتر هستند و بخش بزرگی از وبلاگ نویسان را از امکانات خوب وبلاگ نویسی به این صورت محروم کرده اند.
وبلاگهای مدیریتی 
تجربه‌ی شخصی خودم از بلاگهای مدیریتی را با بلاگ حامد قدوسی – یک لیوان چای داغ- شروع کردم که محور اصلی حرفهایش طبعا مربوط به رشته‌اش یعنی اقتصاد و MBA  بود. البته بحثهای حاشیه‌ای مطرح شده در این بلاگ با توجه به بستر مطالعاتی قوی‌ای که حامد قدوسی داشته است، محدود به همینها نیست و شما می‌توانید بحثهای عمومی مدیریت، بحثهای جامعه شناسی، یادداشتهایی از روزمره و مهاجرت و خیلی بحثهای دیگر بلاگی را نیز در آن پیدا کنید. یکی از آفتهای بلاگ خوانی، برای خیلی از افراد مرور نکردن آرشیو بلاگهای قوی است. خودم یادم هست که روزهای اولی که با بلاگ حامد آشنا شدم برنامه‌ی خواندن کامل آرشیوش را داشتم که تا حدود زیادی و به دلیل long holiday  ای که آن روزها در پیش داشتم موفق شدم، بخوانمش. 
یکی دیگر از بلاگهایی که آن روزها و همین حالا هم می‌‌خوانم وبلاگ گزاره‌ها ست که بعدا دامین خودش را هم پیدا کرد. بلاگ گزاره‌ها کار علی نعمتی شهاب از آنهایی است که یکی از اصول اساسی وبلاگ نویسی را رعایت کرده است: این وبلاگ به طور منظم به روز می‌شود. بخشهایی حاوی نکته‌‌های عمومی مدیریت، به صورت ترجمه‌‌ی متون درست و حسابی، از جمله طعم‌هایی هستند که می‌توانید از این بلاگ خوب، بگیرید. از دیگر بخشهای مهم این وبلاگ لینکهای هفته است که با وقت گذاشتن فراوان سعی شده است با دسته بندی در زمینه‌های مدیریت و آی تی، سلامت حرفه‌ای کسب و کار و غیره از مجموعه‌ی زیادی از بلاگهای مدیریتی، دسته بندی می‌شود و در اختیار علاقه‌مندان قرار می‌گیرد. برخی مقالات دنباله‌ دار در این بلاگ هم برای همه‌ی آنهایی که در زمینه‌های عمومی مدیریت و مشاوره‌ی مدیریت فعال هستند کاربرد دارد. به عنوان نمونه می‌توان مقالات دنباله‌داری در زمینه‌ی نحوه‌ی رزومه نویسی و شرکت در آزمونها و  مصاحبه‌های استخدامی، را در این بلاگ مشاهده نمود. 
یکی دیگر از بلاگهای مدیریتی در زمینه‌ی منابع انسانی، یادداشتهای یک صنایعی است که کار شهرام کریمی است. ایشان کم گوی و گزیده گوی می‌نویسند. بیشتر هم از تجربیات  مدیریتی خودشان در همین حوزه‌ی منابع انسانی قلم زده‌اند. 
یک وبلاگ مدیریتی است که به صورت تخصصی مباحث کنترل پروژه‌ای را هدف گرفته است. نادر خرمی راد وبلاگی در همه‌ی زمینه‌های مربوط به کنترل پروژه‌های ساخت، دارد. 
یک وبلاگ مدیریتی خوب که می‌توانید با خواندن آن مباحث عمده‌ای از پرسنال برندینگ را از فاصله‌ی نزدیکتری مشاهده کنید، وبلاگ  the coach یا مربی است که کار امیر مهرانی است. در این زمینه می توانید از سایتهای توصیه گری و عمومی مدیریتی ایرانی مثل بیزنس ترند  نیز استفاده فرمایید. 
بلاگهای اقتصادی‌ها  علاوه بر حامد قدوسی شامل مواردی است که قبل‌ترها خیلی با حوصله و فراغت  در موضوعات روز اقتصاد و البته دیگر مباحث مربوط به آن می‌نوشتند ولی الان دیگر به آن صورت به روز نمی‌شوند ولی آرشیو قابلی دارند. حجت قندی - اقتصادانه- با خاکریز اقتصاد کار پویان مشایخ، صادق الحسینی، دوستدار سقراط   علی دادپی و ...   افرادی هستند که خودشان تحصیلات کاملی در حوزه‌ی اقتصاد دارند و این بلاگهای دوست داشتنی را سالها به روز می‌کرده‌اند. الان شاید بیشتر اقتصادی ها ی آن جمع توی سایت اقتصاد آنلاین مقاله می نویسند یا اصلا نمی نویسند. 
یکی از سایتهای خوب در زمینه‌های کسب و کاری می‌تواند سایت مجتبی لشکر بلوکی باشد. مجتبی از قدیمی های مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک است که این روزها در سایت شخصی خودش هم می نویسد. 
بعضی از وبلاگ نویسهای قدیمی رفته اند و درحوزه ی خاصی سایت راه انداخته اند و به طور عمده همان سایت یا سایتها را تعقیب می کنند. مثلا - مدیر رسانه - رضا قربانی - الان سایت way2pay  - راه پرداخت - را در حوزه ی فناوری اطلاعات در بانکداری به روز رسانی می کند. 
روز نوشتهای بهساد  همانطور که از اسمش پیداست با قلمی ساده تر ولی به روزشونده است. وقایع اتفاقیه ی  آن را حتما تعقیب نمایید. 
یک زمانی احسان اردستانی هم توی ویترین افکار من می نوشت که حالا دیگر نمی نویسد. احسان در آخرین وادی های نوشتن، مشغول تعقیب مباحث مهندسی مالی بوده است. 
پرویز درگی هم در زمینه ی بازاریابی اهل حوصله است و یک بلاگ روزنوشت در همین زمینه دارد. 
اما دنیای وبلاگهای مدیریتی ایرانی به همینها محدود نیست. نسل کنونی مدیریتی ها که در بیزنس اسکولهای داخلی درس می خوانند کمتر اهل نوشتن و بیشتر اهل پیاده سازی ایده به شکل سایت هستند مثلا سایت انجام میدم را به عنوان نمونه ملاحظه فرمایید. 

فایده ی وبلاگ نویسی در حوزه ی مدیریت شاید یک روزی برند سازی برای افرادی بود که به عنوان مشاور حوزه های مدیریتی در سازمانها و یا بنگاه های خصوصی فعالیت می کردند. اما امروزه دغدغه ی داشتن کسب و کار الکترونیک و کم مخاطب شدن وبلاگها دو طرف یک الاکلنگ، به ظاهر مخرب در حوزه ی وبلاگ نویسی مدیریتی - کسب و کاری محسوب می شوند. 

اما خارجی ها  هم مثل مشاورهای مدیریت داخلی خیلی بیشتر اهل وبلاگ نوشتن در حوزه ها ی مدیریتی هستند.  به عنوان مثال گر ی بکر که یک سالی نوبل اقتصاد برده بود بلاگی در حوزه ی اقتصاد دارد. ولی بیشتر سایتهایی که من دیده ام به شکل های عمومی تر مدیریتی مقاله و مطلب می نویسند. مثلا سایتbusiness insider    یکی از حرفه ای های حوزه های کسب و کار به شکل عمومی است که به نوعی رویکرد بیزنسی آن به نسبت بخشهای سیاسی و اجتماعی اش پر رنگ تر است. بدین ترتیب اگر به دنیای اطراف نگاه بیزنسی در سطوح کلان دارید در تعقیب این طور سایتی، تردید به خرج ندهید. 
پ.ن: بدیهی است که بخشی از دوستان وبلاگ نویس و یا سایتهای مدیریتی را در اینجا از قلم انداخته ام که دوست می دارم اطلاع رسانی بفرمایید.