ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
این کتاب یکی از کتابهای کم حجمی است که روایت زیبا و متفاوتی از ادبیات آمریکای لاتینی در خودش دارد. داستان مهاجرت یک آدم به جنگل و پیوندش با روح جنگل است. جزئیات حیاتی را نمی گویم. بخوانید و لذت ببرید. یکی از نکات خوب این کتاب استخوان دار بودن روایت اصلی است. به علاوه فصل اول به نظرم متعمدانه در ابتدا آمده است تاضربه ی شروع قصه را کامل کند. کتاب 104 صفحه است.
بهمن قبادی فیلمساز خوبی به نظر می رسید ولی زد و از یک سالی به بعد دوربین فیلمبرداری اش را شکست و دست از فیلمسازی خوب برداشت. بهمن قبادی می توانست تحملش را به عنوان یک هنرمند بیشتر کند. بهمن قبادی کیسه را پاره کرد و رها شد. شاید این بهمن قبادی از اول نباید این همه حب و بغض اجتماعی و گاهی وقتها غیر هنری توی فیلمهایش هوار می کرد. حیف از بهمن قبادی
یاد یک لطیفه افتادم. اسبی زنگ زده بود سیرک برای استخدام. بعد طرف باهاش بگو مگو میکرد که تو هیچ جفتک و چارکش خاصی بلد نیستی، چطوری میخواهی استخدام بشوی و بعد طرف گفته بود: همین که دارم حرف میزنم و اسبم کافی نیست؟
خوب بگو مگو ندارد که بهروز وثوقی و مونیکا بلوچی و بابای ملودی زمانی را هم به سوار شدن اسبها بعد از مستی و خستگی بگذرانند.
معجزهاش هم لابد این است که خانم مونیکا بلوچی فرزند حسن توی فیلم فارسی حرف بزند- ایجاد و به کار گیری علایم سجاوندی برای این جمله کاملا آزاد است-
نمی دانم دفتر و دستک گربههای ایرانی که فیلمی به نظر مستند و غیر قابل اعتنا محسوب میشد، کافی نبود تا این یکی را هم به سینمای روشن فکری؟ ایران اضافه کنیم؟
روایت بسیار ضعیف، با عجله و کلیشهای که آخر سال برای برگشت نخوردن ردیف بودجه میتوان از یک سینماگر انتظار داشت. حیف است و دوصد حیف است.
وقتی ما داریم اثری را در سینما یا تئاتر اقتباس میکنیم لزوما درد جدیدی یا بومی شدهای را به میان میکشیم. یا موضوعی را امروزی میکنیم و کارهای ازاین دست لازم است تا اشتهای مخاطبی را که برای دیدن یک تئاتر وقت و پولش را هزینه کرده است در نظر میگیریم. بعضی اتفاقها در هنر ما مثل خانواده هاشمی در سیاست، حالت چنبرهای دارد. مثل آخرین باری که تماشاخانه ایرانشهر رفتم و تئاتر مزخرف تی کی تاکا را دیدم برادر آتیلا پسیانی با پسرش داشتند روی صحنه سالاد درست میکردند تا به خورد مخاطب بینوا بدهند و توی دلشان هم کلی ذوق میکردند.
تصمیم گرفتم تئاتری که پسیانی بازی میکند نروم تا زمانی که یاد بگیرد به نظر منتقد و مخاطب گوش کند. مثل آن مطلب انتقادی که جواد طوسی درباب تئاترهای اخیر آتیلا پسیانی توی نگاه پنجشنبه نوشته بود. این بار ولی غافلگیر شدم. دوباره ایشان با دخترشان که به نظر بهترین بازی تئاتر هملت را داشتند، جریانی به نام خانوادهی پسیانی را در تئاتر ما زنده کردهاند. سه سن موازی کاشی کاری لابد یک اتفاق بومی بود و همینکه کباده کشیدن پسیانی خیلی بامزه و نیتیو بود. اصلا خردهروایتهای زیادی مثل ماهی توی تابه و روی لباس صابر ابر، روایت ضعیف اصلاح پسیانی برای نمایش زناشویی نیز از جنبههای ضعیف این کار بود. این نمایش یکی از ارو ت یکهای ادبیات است. اما تنها چیزی که دیده نمیشد نقشهای بی مزهای بود که فقط کپی کاری شده ازهملت اصلی بودند. البته سان سور چشیده ها خوب بلندند سانسور را دور بزنند و الحق و الانصاف نقش نفس لوامه یا هر نفس دیگر هملت – صابر ابر- را خانم خوش سیمای خوبی بازی میکرد که بی کلامی مطلق ایشان ارزش افزودهی دیگری ایجاد کرده بود. به هر صورت خانواده پسیانی میتواند روی صحنه یک قل دو قل هم بازی بکند که ما از موتیف بودن این کار اوفیلیای عزیز و گرامی چیزی نفهمیدیم.
علی خدایی از نویسنده های خوب و حرفه ای است که بیشتر رنگ و بوی نوشته هایشان دهه شصتی است. اما این چیزی از توانایی موجز ایشان در روایت کم نمی کند. وقتی کتاب از میان شیشه از میان مه را خواندم چند تا داستان خوب داشت که واقعا بی هیچ ادعا و ادا و اطواری در لحن، منیت نفس پرداز نویسنده را حذف کرده و داستانی خوب در آمده است. این مجموعه اغلب این چنین است.
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=193