360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره
360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره

سایت روزنامه خورشید و قند چهارپاره یادداشت سردبیر به شکل تندر

1- یکی از معقول ترین اتفاقهای روزانه برآمد آفتاب یا خورشید است. 

البته این دومی کمی هم به نظر ساده نمی رسد. مثلا روزنامه خورشید توانسته است با منابع مالی خوب و محکم از پشت کوه ها سر بر آورد و خواسته یا خدای نکرده ناخواسته به جمعیت روزنامه های عصبانی کشور اضافه شود. 

این اتفاق به گونه رعد آسا و با یادداشتهای سردبیری و بزن و بکوبهای تندر گونه ای اتفاق افتاده که به راحتی هر کسی تصور از آسمانی ابری و تیره دارد. آسمانی که اصلا به سختی بشود خورشید را در آن یافت. 


2- به جهت رفتار حرفه ای در برآوردن خورشید یا در آوردن روزنامه خورشید همینقدر کافی است که مطالب بخشهای مختلف اجتماعی، فرهنگی، ورزشی، ماه رمضانی این روزنامه هنوز بعد از این همه روز انتشار فاقد نویسنده ی یادداشت نویس و حتی میرزا بنویسی است. باشد که مرزهای روزنامه نگاری مدرن در اینجا هم به آن سوی کوه ها، جایی که خورشید بر می آید، تلالوی حتی پست مدرن و به قول برادر ژاک دریدا ساختار شکنانه یابد. 


روزنامه خورشید و حکایت 12 مرد عصبانی

1- یه زمانی به ریاضی دانها می گفتند که همش دارن نشون می دن چی با خودش مساویه 
شاعرهای سابق انگار فقط تناقضها رو تعقیب میکنند و قشنگ میبینند. 
تصور میکنم می خواستم لباس بپوشم با تفکرات شاعرانه. چه پر تناقض و با کنتراست بالا در میومد.

2-من اگر دختر بودم جسیتم رو عوض نمی کردم، عقلانیتم رو تغییر می دادم. نه اینکه بد می بود، با منطقهای این دنیا سازگار نبود. با کل دنیا که نمیشه جنگید.

3- روزنامه وزینی از سوی قاضی مرتضوی عزیز تر از جان تاسیس شده تا در سراشیبی پایان دولت کمک کار و غمکار دولت باشه. ایشان به علاوه توانسته اند با در اختیار گرفتن برج ساختمان سرمایه گذاری بورس تامین اجتماعی صاحبت یک روزنامه به اندازه کافی بزرگ با اتاقهای فراوان بشوند. طوری که روزنامه همشهری حتما به حسادت بیفتد. اصلا طوری پیش آمده است که حتی سردبیر آتشینی هم در اختیارشان هست که می تواند هر جنبنده ای را با همان مقاله ی پر از غلط و غلوط سردبیری روی آتشش کباب کوفته درست کند و بعد او را از همان بالا قل بدهد پایین تا تمام سرازیری میدان آرژانتین به پایین را بیاید پایین. 

یک روزنامه ای که مجمع الیادداشت به صورت کپی از اینترنت و نوشته های بی نام هست. البته به زودی تلفنهای روزنامه محترم را وصل نموده و در جهت مصاحبه با دوستان فرهنگی ورزشی و خواننده های برج میلاد اقدام خواهند نمود. امیدوارم به همین سرعت بشود به تکنولوژی پرینتر دست یافت. چرا که این جانب در مراجعه به دفتر روزنامه وزینشان، وسط دعوای مدیر مالی با یکی از -بچه های روزنامه - درباره آفتابه ی دسته قرمز یا مشکی رسیدم و به سلامتی ایشان برای حتی صفحه بندی هم که شده از بنده خواستند تا به جای تحویل فایل، پرینت را برای لمس بهتر و کمتر مکروه دسته آفتابه، خدمتشان تقدیم نمایم. باشد که بقیه ی بخشها و مدیران از این مکتب درسهای 24 ساعته و 7 روز هفته ای بگیرند. 

بازی اولین مواجهه با روز

تقریبا بعضی وقتها با حضور آفتاب بیدار می شوم. واقعا مثل ساکن اتاق زیر شیروانی دلم نمی کشد تصویری از اولین برخوردم با آسمان روز را جایی نداشته باشم. تقریبا خیلی از روزها این اتفاق افتاده است. مثلا این یکی به نظر مال چند روز پیش است. 

خیلی بلد نیستم بازی وبلاگی انجام دهم ولی از دوستانی که اینجا را می خوانند می خواهم در صورت تمایل  عکس اولین مواجه با روز را بگذارند و ما را هم خبر کنند. 


پ.ن: 

دوست عزیز ما زاغچه بزرگواری فرموده و عکس اولین مواجه با صبح را در بلاگ محترمشان گذاشته اند. ممنونم. 



خانم فلاح هم لطف نمودند و در بازی ماشرکت کردند



این هم خانه ما : 


فیلم چند متر مکعب عشق برادران داردن

1- فیلم چند متر مکعب عشق ساخته ی برادران  محمودی اخیرا روی پرده‌ی سینماهای کشور رفته و بالتبع عده ای از بزرگان توصیه نویسان شروع کرده‌اند به توصیه‌ی این فیلم در شبکه های اجتماعی. یکی از ایشان همان آزاده نامداری معروف است که لابد سلیقه‌اش را به سمتهای جدید کج کرده و دارد در این مسیر حرکت می‌کند. سینما از زمانی که آه و ناله‌ی ناصرالدین شاه را به دست دو برادر لومیر یا همان اخوان لومیر در آورد ترکیب بندی برادران فیلمساز را خوب تاب آورده است. برادران داردن، برادران کوئن و دیگران برادرانی که به صورت مشترک فیلم ساخته‌اند. خداوند پشت و پناه این دسته باشد. 

2- کاش کوره ی آدم پروری روز هنوز خوب نپخته و هیچ چیز نشده خاموش نمی شد و آدمها درست تر می دانستند که با یک روز و تنها یک روز زیر آفتاب بودن هیچ گِلی به هیچ سان پخته نخواهد شد. 

 


3- جلیقه مظفر الدین شاه از نان شب هم واجب تر بود. به هر صورت اندک بودجه ای تا پایان سال میلادی 2014 مانده است که باید در راستای  اهداف فرهنگی، صرف ابتیاع سفارش شاه مرحوم دوره ی قاجار، حضرت سلطان مظفر الدین شاه می شد. برای همین دوستان فرهنگ و هنر و غیره پولش را دادند و از درزی فرنگی تحویلش خواهند گرفت. به سلامتی و خلعت مبارکی شاه قجری.

به هر حال صلاح کار را مجلسیان عزیز شورای اسلامی می دانند و الا هر کسی می رفت مجلس و لحاف پاره ی عموی پدر بزرگش را عودت می داد به دامان ملت تا شب یلدایشان را سرما زده دور هم نباشند.

این هم عکس اولین داف افغانی که بنده از راه همین رسانه ی خبری زیارت کردم. 

 

به علاوه همین روزها توی شیراز با 100 میلیون تومان حدود 80 تن آش مخصوص رحلت پیامبر ساخته و کدبانوگری می شود که بزرگترین آش دنیاست. خدا قوت که ما رکورد این یکی را هم زدیم. 

سیاستهای معکوس در تبلیغات تجاری صدا وسیما- پتینه کاری روحی

پزشکان گرامی انواع و اقسام برنامه های را برای تحریم محصولات دست ساز تلویزیونهای 24 ساعته  و فارسی وان و جم کلاسیک و غیره راه انداخته اند که پوست و مو و دیگر اندامهای داخلی مردم شریف را از خطرات احتمالی و قیمتهای عجیب و غریب چنین داروهایی بر حذر دارند. 


به نوعی همین کانال، طرف دیگر اعتماد پروری برای مشتری داخلی این پزشکان عزیز را تقویت می کند. که اصلا از قدیم هم زدن به نعل همسایه در کسب و کار فراوان توصیه شده است و امیدواریم کسی گوش شیطان کرد جای دیگری به همچین میخی نکوبد. 

اما مشکل پزشکان - با گروه خونی و نژادی متفاوت بادیگر اقشار و لایه ها و رسوبات جامعه- تا اینجا به نوعی حل شده است. مثلا هر کسی می تواند با تلویزیون ایران کار کند ویا با کمی وطن فروشی بیشتر برود سراغ تلویزیونهای 24ساعته و با آن دکتر بداخلاقی که علاقه ی اصلی اش اصطبل داری و اینهاست، همکار بشود و توی قوطی های بدون برچسب و استاندارد شده در هواپیما، محصول بفرستد ایران. 

ولی این سناریو برای فاطی قصه ی ما که سالهاست با ترزیق پیامهای بازرگانی به لایه های مختلف روح مردم بیچاره که دیده و ندیده، قبض مربوطه را هم پرداخت می کنند، تنبان خوبی نمی شود. 

یعنی به نظر مدیر کل بازرگانی صدا و سیما که سالهاست دیگر -سیما چوب- ش نم کشیده و با این کرباس هیچ مرده ای را چال نمی کند، باید با خروج از روح و روان و اعصاب ملت شریف و قهرمان، یک joint venture اساسی بزند با این دکترهای ماهواره ای و همه با هم میهن خویش را آباد کنند. یعنی بروند سراغ محصولات نیرو بخش و توان افزای قابل عرضه از طریق تلویزیون، تا کسی به این قصد ماهواره  نبیند، بازرگانی با دو دست - که صدا هم دارد- انجام شود- دست روشن داخلی و دست تاریک خارجی - محصولات میهنی بیشتری در این زمینه تولید شود، اشتغال زایی هم که قدیمی شده است، ولی هر چه باشد، خراشیدن و ..ییدن اعصاب مردم خیلی جانفزا تر از چند تا لک و پیس و جوش بر روی پوستی است که همین طوری دارد توسط ریز ذره ها و دیگر موارد معلق در هوا و فضای تهران، بر آدمی ایجاد می شود.