360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره
360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره

توهمات مهندسی در علوم انسانی تمام شدنی نیست- مهندس صنایع

اول از روی گل همه ی دوستان مهندس عزیزم که گاهی مثل خودم بی مهابا به حوزه ای وارد می شوند و آب و گلشان سفت نشده، خیلی بیانیه می دهند، عذر خواهی می کنم. 


در کتابی - از این کتابهای کنکوری که خلاصه های مدیریتی دارند، به قلم یکی از همین دوستان مدیر بر پایه ی مهندسی، مطلب جالبی در حد آیا می دانید که، دیدم: 

نمودار گانت یا گانت چارت مهمترین اختراع اجتماعی قرن بیستم است. 


واقعا این از آن حرفهایی است که حسابی بازار گرمی صنایعی است. یعنی به اندازه کافی همه چیز را متره کردن و کمی سازی های مختلف، روشهای کمی سازی که برای مدیران تنها فایده اش این است که به اقیانوس بی کران آمار سازی در کشور متصل بشوند. به نظر مهمترین اختراع ما ایرانیها یک مهندس صنایع به عنوان سمبل پر حرفی و کم سوادی و کم تحرکی مان بود. 


پ.ن: البته بحث فلان افراد خوب هم دارد، کلا بدیهی و قبول شده است. 


مافیا چیست؟

1- مافیا منفی است. اگر در دنیای قدیم یعنی چند قرن پیش بعضی افسانه‌ها راوی این قصه بود که فلان بنا از ترکیب سرهای برید و ساروج بالا رفته است. اگر این قصه به اندازه کافی مشمئز کننده است، حداقل نیم قرن صبر کنید تا مافیا به عنوان سنگ بناهای مهم از بین برود. 

مافیا  بستری است که وجود ندارد. برای همین یک عده در بهترین حالت عیارانی شده‌اند که مثلا روزنامه، مجله، گالری، دفتر ودکه راه راه انداخته‌اند. مافیا متاسفانه از همان اول بد خیم است و اصلا مافیای خوش خیم نداریم. یاد حرف آن مدیرهایی می‌افتم که ما از ایده‌های جدید استقبال می‌کنیم. بعدش می‌بینم به عنوان یکی از شرکتهای بزرگ ایران، مثلا همین ایرانسل عزیز حداقل پروپوزال خودمان را با شرافت تمام زردشان، هاپولی نموده‌اند، اینطوری دقیقا می‌فهمم بهترین روش بیرونی اداره مافیا را از متون قدیمی مثل – فیه ما فیا- استخراج نموده‌‌اند که حاوی ایده‌های جمع آوری شده است. 

2- مافیا شامل بخشهای دولتی که کاملا در کتابهای درسی و بعد از قضیه‌ی فیثاغورث مطرح شده و اصلا ما هم کتاب کمک آموزشی نیستیم. اما مافیای خصوصی یعنی این تفکر ریشه‌ای ستوده شده توسط آدمهای حرفه‌ای، به نظر ایشان بهترین روش حفظ منافع است. اما این داستان از آنجا شکل گرفته‌است که هیچ صنفی به معنی واقعی کلمه در ایران نمی‌تواند آن دو هدف بزرگ یک صنف، که منجر به تصفیه و ته نشین شدن آب گل آلود فضای کاری مربوطه می‌شود، را تامین نمایند. یکی خدماتی که صنف خاصی به جامعه می‌دهد و دیگری قیمت گذاری و چانه زنی مناسب یک صنف درمقابل باد و طوفانهای خارجی حتی دولتی. به همین راحتی چنین تفکری به شکل زیر زمینی به جای صنف و به صورت خیلی موضعی و کوچک و شخص محور تشکیل می‌شود که مثل تله موش قادر به جذب منابع برای تیم خود می‌باشد. چنین نهادی به شدت به جابجایی افراد در خود حساس است و در حقیقت تابع هیچ موضوعیتی که نامش گفتمان باشد حتی به شکل داخلی خود نیست. 

3- نتایج و آثار چیزی به نام مافیا در عرصه فرهنگ، حاشیه‌ی ظریفی است که فضای فرهنگی ما را در یک نگاه کلی و نه لزوما همه گیر، شبیه تئاتری رو حوضی نموده است که شاهزاده‌ای قجری آن را راه انداخته و علاوه بر حظ و کیف شخصی خود و همکارانش، بازار چندان موفقی را در حداقل عرصه‌ی کتاب و مطبوعات حاصل ننموده است. 


4- مافیا بودن در فضای خصوصی به نظر بعضی انجام دهنده ها و معتقدین به آن در عرصه فرهنگ و هنر، کاری بسیار کریه است. طوری که کرده ها و داشته های خود در این زمینه را انکار می کنند. برخی هم به همان سادگی که باشگاه ورزشی می روند و پشت بازو و جلو سینه را با پوشیدن لباسهای چسبان، نشان این و آن می دهند، از مقوله ی ما می توانیم استفاده نموده و مافیایی به همان شکل و شمایل دارند و به انتقادها جوابی مثل: تو نمی توانی، پس داری فحش می دهی، حواله می دهند.  


5- مافیای خصوصی به غیر از آنها که واقعا واحدهای اقماری و خصوصی شده ی دولت هستند،  بیشتر در توهم قدرتمندی و شوالیه گری است که متاسفانه آنچه آرزویش را دارند، هنوز محقق ننموده و یک دست و یک پا در گوشه ی فضای فرهنگ و هنر داخلی ایستاده است- لطفا حساب گالری دارهای هنری را جدا کنید. 


6- بر خلاف آنها که درباره مافیا و و جود و الزام آن بر اساس موقعیت شخصی خودشان فکر می کنند، مافیا از همان اسمش مشخصا منفی و مخرب است. در سایه ی مافیا آثار هنری در یک بستری منطقی و نسبتا مساوی رشد نمی کنند. این مهمترین دلیل کیفیت پایین آثار هنری اعم از ادبیات است.  بنده با نظر آن عده که همیشه صحبت از آثار نخبه گرایی می کنند که در هر صورت هیچ وقت پشت ابر نمی ماند، مشکل اساسی دارم. این تفکر همان است که یک عده را در ایران المپیادی کرده است. اما سطح عمومی تعلیمات فاصله ی معنا داری با یک سری از دوستان دارد که توانسته اند از سکوی پرتابی مثل دانشگاه شریف یا تهران و امیر کبیر، به عنوان سر گل های آموزشی به کشورهای دیگر پرتاب شوند. در زمینه هنر نیز چنین تفکر نخبه گرایی بدون قایل بودن به بستر و دفتر و دکه و مدرسه در این زمینه، به شدت منجر به ایجاد قطب دائمی بدنه و سر و خیلی حرفهای عوام و خواص می شود که اصلا و ابدا توجیه کم کاری، تنبلی، تنگ نظری و بی همتی دوستان در کلیه ی بخشهاست. 

زندگی مردم عسلویه- ماه عسل نفت، ماحصل نفت

سفرم از جایی شروع شد که پروازمان در فرودگاه عسلویه  به زمین نشست. از همان بالا معلوم بود که پشت رشته کوه‌هایی بلند، دشت همواری در کنار خلیج نیلگون فارس در بستری از تجهیزات فولادی آرمیده و عسلویه نام دارد. می‌دانستم عسلویه سرزمینی است که بزرگترین میدان گازی ایران  و خاورمیانه نیز هست. اینجا قطب صنعتی ایران است. جایی خواندم عسل اویه یا همان آب عسلی نام قدیمی اینجاست. برنامه‌های توسعه‌ی نفتی و گازی که حاصل آن صنایع بالا دستی نفت و گاز هستند در این منطقه به سرعت روزها و شبهایی که ما ممکن است خیلی آسوده خاطر در حال استراحت باشیم، پیش رفته‌اند. 

حاصل آن شهرکهای مسکونی فراوانی است که برای اقامت مهندسین و کارگران این ناحیه در کنار جاده‌های بی شمار ساحلی در حال رشد و بهره‌برداری است. با کنجکاوی فراوان از هواپیما پیاده شدم و به سمت گیت خروجی فرودگاه رفتم. وقتی گیت باز شد انگار سشوار روشنی را توی صورتم گرفته بودند. ناخود آگاه پا کند کردم و برگشتم. باورم نمی‌شد  اینقدر هوا گرم باشد. هر چه که روی سایتهای هواشناسی و گجتهای موبایلی در این زمینه دیده بودم جلوی چشمم آمده بود. عبارت نرم اپلیکیشن هواشناسی برای این روزهای تابستانی Hot blazing  بود که با همان بار اول آنرا دریافتم. بعدها شنیدم هوایی که باد دارد، بهترین هوا در مقایسه با روزهای شرجی است. روزهای شرجی هوا به مدت یکی دو روز یا بیشتر می‌ایستد. طوری که احساس می‌کنی داری میان قطره های بخار آب داغ در حال قدم زدن هستی. بعضی‌ها حتی با فقط ده دقیقه ایستادن در هوای داغ، مزاجشان کاملا به هم می‌ریزد و خیلی طول می‌کشد تا به حالت اول بازگردند. به هر ترتیب خودم را قانع کردم که باید ادامه بدهم. با تیم خبر نگاری به کمپ گاز پارس جنوبی می‌رویم تا استراحت کنیم و برای غروب که هوا کمی قابل تحمل ‌تر است، بیاییم گزارش بگیریم.  در همین نقل و انتقال با ماشین  با استوانه‌های ایستاده و خوابیده‌ای که بسیار بلند هستند بر می‌خورم. گاهی کره‌هایی فولادی مثل گوی‌های بخت آزمایی در کنار راه نمایان می‌شود. انگار این گویها از بس بخت جویندگان طلا را در این سرزمین نشان داده‌اند، مات و بی فروغ شده‌اند. همینجا بگویم، دستمزدها و حقوق کارگران و مهندسین در اینجا، اغلب به دلیل شرایط آب و هوایی سخت، کمی بالاتر از مناطق دیگر ایران است. به همین دلیل آدمهای ماجرا جویی که می‌توانند در چنین شرایط سختی کار کنند، به آب و آتش عسلی نفت و گاز می‌زنند تا بتوانند در مدت کمتری به شرایط اقتصادی بهتری دست یابند. به جهت شرایط سخت کارهای پروژه ها اغلب به صورت  اقماری تعریف می‌شود به این معنی که فرد بعد از مثلا 20 روز، 10 روزی را به مرخصی یا همان rest می‌رود. البته این اعداد برای کارهای سنگین‌تری مانند سکو به صورت 15 روز کار 15 روز استراحت است. چند روز که در میان آدمهای اینجا باشی، باور می‌کنی که اینجا خورشید زمین شرایطی را فراهم کرده است که آدمها برای  تعطیلات به قمر مخصوص خود در شهرشان می‌روند تا بار خستگی خود را کنار بگذارند. فضای این جا شدیدا مردانه است. اغلب کسانی که چه برای شرکت گازپارس جنوبی و چه برای پیمانکار کار می‌کنند را مردان جوانی تشکیل می‌دهند که اغلب با شرایط آب و هوایی و کاری اینجا کنار آمده‌اند. خانمها بیشتر به کارهای دفتری و غیر سایتی مشغول هستند. خیلی از این خانمها به همراه همسران خود به نوعی به این ناحیه مهاجرت نموده‌اند. به کمپ می‌رسیم. سالن غذاخوری و بعد قهوه خانه سنتی که اجازه می‌دهد چای تلخ یا شیرینی را کنار دوستان کاری‌ات بنوشی و سختیهای روزانه را دور بریزی. شوالیه‌ها در این ساعت کلاه خود ایمنی به سر ندارند و با همان دم پایی‌های راحت چای می‌نوشند. اما چهره‌های خسته‌ی آدمها نشان می‌دهد، همه برای چنین گردشهایی در فضای کمپ چندان آماده نیستند. به هر صورت دلتنگی و دوری از خانواده‌هایشان باعث می‌شود که گاهی به کنج خلوتی بروند و با محبوب خود راز و نیاز کنند.
اما زندگی اینجا با دمیدن صبح از سوار شدن سرویسهای اتوبوسی در ساعت 5 آغاز می‌شود. هنوز آفتاب نزده‌است که کارکنان سوار اتوبوسهایشان می‌شوند و طبق برنامه با حضور خورشید روی این هیولای فلزی که با لوله‌های قطور به هم پیوسته است، درسایت کاریشان  کارت می‌زنند. آفتاب بالا آمده است. لوله‌های بسیار قطوری که به راحتی یه آدم متوسط می‌تواند توی آن بنشیند و جوشکاری کند. این به نظرشاید سخت ترین کار اینجا باشد. برجهای بلند تقطیر مثل زیر دریایی‌هایی که سفید پوش و خبر دار ایستاده‌اند و گاهی تا 100 متر و بیشتر ارتفاع دارند در بین لوله‌ها مانند نگهبانان سایت شبانه روزشان را در حصار لوله‌ها به سر می‌برند. در کنار اینها گاهی مخازن استوانه‌ای بزرگی برای ذخیره مایعات مختلف ساخته‌شده‌اند. دیوارهایی آجری در اطراف این مخازن استوانه‌ای عظیم قرار دارند، که برای ایمنی و جلوگیری از نشت مواد در اثر شکستن مخزن برپاشده اند. گویی باغ تک میوه‌ای را با پرچین کوتاهی حصار کرده‌اند. در تمام سایت تجهیزات ضد آتش به شکل شیرهای آتش نشانی فشار قوی وجود دارد که به صورتهای دستی و یا اتوماتیک می توانند آتشهای احتمالی تجهیزات را خاموش کنند. آبفشانهایی که به هر روی اجازه‌ی  شکوه و شکایت را از لوله‌ها و سایر تاسیساتی که ممکن است علیه اپراتور بهره بردار طغیان کنند، را می‌گیرند. در برخی جاهای سایت که امکان نشت اسید وجود دارد، دوشهای آب با فشار زیادی تعبیه شده است تا هیچ تن خسته‌ای را فقط به جرم خستگی و اشتباه در خود نسوزند. روز به نیمه رسیده است و خیلی از هوای مات و گرفته‌ی اینجا معلوم نیست. به هر روی افراد برای ناهار به غذاخوری‌های سایتها می‌روند. روی میزها وجود آب لیمو و روغن زیتون یکی از ملزوماتیست که گرما وخستگی را بین دو نیمه کار سنگین از آدمها می‌گیرد. خصوصا اینکه برای ایمنی تردد و کار درسایت قوانین بسیار سفت و سختی وجود دارد. کفش کار و کلاه ایمنی اصول چنین دینی را تشکیل داده اند. اول ایمنی بعد کار. همینطور که ناهار در فضای آرام آدمها صرف می‌شود، صدای آدمها و تجهیزات ضعیف تری مثل اتوموبیلهایی که در سایت رفت و آمد می‌کنند، محو در صدای کمپرسورهای قوی به خاطرت می آید که انگار هر چیز خانگی و شهری در این فضا به نظر کوچک و غیر حرفه‌ای می‌نماید. بعدها وقتی لوله‌های نازک آب خانه‌مان را می‌دیدم لبخندی گوشه لبانم نقش می‌بست. هر نوع تعمیرکار خانگی برایم بازیگر بود تا یک آدم فنی واقعی. دوست داشتم جعبه اسباب بازی‌اش را باز کنم و ببینم چه جور اسباب بازیی را با خودش این خانه و آن خانه می‌برد. برای همین سر و صدای زیاد است که گاهی آدمها مثل نامه‌برهای قدیم توی سایت با دوچرخه این طرف و آن طرف می‌روند. 
عصر در گردشی دیگر کنار اسکله‌‌ای طولانی می‌رسیم. لیست گونه‌های جانوری اینجا با انواع پرنده‌ها، پر شده است.  اینجا همه چیز از لوله‌است. هر چیزی با لوله به دیگر وصل است. حتی اسکله نیز از این قانون مستثنی نیست. لوله‌ها دارند تعلق بستر اسکله را به آب سبز اطرافشان یاد آوری می‌کنند. 
برجهای تقطیر در عسلویه هر یک می‌تواند یادآور ستونهای با شکوه تخت جمشید باشد. وقتی با دژ نفتی – گازی برخورد می‌کنم و کارگری را روی لوله‌های عظیم‌الجثه می‌بینم، عظمت این تشکیلات وسیع را بیشتر درمی‌یابم. مردم در عسلویه از بومیان گرفته تا کارگران و مهندسان همه به رنگ آسمان منطقه، خاکستری مات. نه سیاه، نه سفید. اما دلهایشان آبیست زیرا هر یک از آنها خاطره آسمان شهرشان را در دل دارند. فراغ از خانواده سوزنده‌ترین گرمای آنجاست. سوزنده تر از خورشید و عرق ریزی روح در این دوری بسیار بیشتر از عرق ریزی جسمشان زیر آفتاب است. شرجی هوای آنجا قابل مقایسه با شرجی چشمهای کارگرانی نیست که مدتها از خانواده خود دور بوده‌اند. اما آنها حتی آه خود را 
پشت دود سیگاری که هر روز در خلوتشان توی ایستگاه مخصوص سیگار هنگام استراحت  از سینه به بیکران آبی آسمان بیرون می‌دهند، پنهان می‌کنند. یاد آور می‌شوم نام دیگر رنگ آبی در عسلویه خاکستری است. گاه آنقدر کارگران را در گیر کار می‌بینم که انگار جزئی جدا نشدنی از تاسیسات آنجا هستند. به جرات می‌توان گفت ارزش آب کنار نفت در گرمای منطقه دو چندان حس می‌شود. حال می‌خواهد آب شیرین باشد یا شور. دریا قلب تپنده‌ محیط زیست آنجاست. آب مایه حیات و نفت خون اقتصاد کشور است. 
کشتی‌های غول پیکر مثل ساعت و منظم مشغول بارگیری هستند. مانند خیلی از جاهای دیگر کمپ مردمان بومی اینجا به کارهایی مانند نطافت و باربری مشغولند. البته بعضی‌‌هایشان هم رفته‌اند و دوره دیده و فنی شده‌اند. ولی به طور کلی شهریت خیلی کمی را همان غروب و در راسته بازار عسلویه کشف می‌کنم. مغازه‌هایی که به تقلید از شهرهای بزرگ با بزک دوزکی بد سلیقه مایحتاج ساکنین فنی اینجا را اعم از کیف و کفش و لباس و لوازم بهداشتی و مصرفی می‌فروشند. البته مردمان اینجا مانند مهندسین و کارگران در غربت و قرابت در یک سرنوشت نفت و گازی شریک هستند. از این روی  پیمانکارانی که در میان خانه‌های بومیان ساکن شده‌اند به بهترین شکلی مورد میهمان نوازی ساکنان قرار می‌گیرند. بومیان روستاهای اطراف در برخی از موارد هنوز به کاشت گوجه و دیگر صیفی جات و یا ماهیگیری در پهنه دریا مشغولند. هرم گرمای عسلویه به سان روبنده و نقابی بر روی صورت زنان بومی دیده می‌شود. خلیج نای بند از بلعیدن بخشی از زمین توسط دریا منظره دلفریبی ایجاد کرده است. شاید حضور جنگل حرا و ریشه‌های درختانی که در جزر آب خودنمایی می‌کنند، به ریشه‌های عمیق مردمان این ناحیه پیوند دارد. گویی جغرافیای جنوب به جغرافیای شمال پیوند خورده است و میرزا کوچک خان میان تمام کارکنان نفت ریشه دوانده و هر یک از افراد آنجا برای سربلندی و سرافرازی ایران در برابر تمام مشکلات طبیعی و غیر طبیعی ایستادگی می‌کنند. فاصله‌های بیدخون و  بندر نخل تقی هیچ تاثیری در روند کاری افراد ناحیه نگذاشته است. در هر کدام خلیجی مصنوعی برای سکون یافتن لنجها از صید روزانه تعبیه شده است. البته در این ناحیه  در لنجهای بازرگانی نیز با همان  آدمها درپوشش لباس سنتی و عربی، شیخ‌هایی هستند که سنی و یا  شیعه بی هیچ تفاوتی به کار مشغولند. مردمان اینجا آرامش را از عظمت طبیعت دریافت کرده و در روح خود پرورانده‌اند. خانه ها با نمای بلوک و سیمانی و دیوار حیاط نسبتا بلند و کوچه‌های تنگ و بافت بومی اغلب بدون درختکاری، چهره‌ی سنتی بافت روستاهای عسلویه را به نمایش گذاشته‌اند. 
شب عسلویه باید از بالا خیلی زیبا باشد. تمام تجهیزات با ساقدوشهای فلزی‌شان آذین بندی شده اند. ساپورتهای فلزی که لوله‌های باردار را سر جای خودشان نگاه می‌دارند. کار اینجا شبانه روزی است. موقع تحویل شیفت آدمهای قبلی را می‌بینی که خسته و مانده با لبخندی محو دارند توی جایگاه امن و مخصوص سیگاریها در سایت سیگار پایان کارشان را می‌کشند. سیگار نیز یکی از آیین‌های جدانشدنی از اکثریت آدمهای اینجاست. خیره شدن به نور مشعلهایی که گازهای اضافی را دور از یک plant  می سوزانند، مثل نظافت هر روزه‌ی منزل، خبر از پایان یک شیف کاری موفق را می‌دهد. شعله‌هایی بلند که دل تپه‌های اطراف را روشن کرده است. بعضی پرسنل سایت خانه آرپاتمانی با متراژ متوسط و با قیمتهای متوسط افراد دارند.  
  از عسلویه‌که آمدم انگار شهر را برای باری دیگر کشف کردم. آدمهایی که بی کلاه و سرخوش توی خیابان راه می‌رفتند. اصلا هیچ کس قرار نبود با کسی هماهنگ باشد. اگر در خیابان چهره‌ای پخته از کار می‌دیدم به نظرم می‌رسید رازم را با او در میان بگذارم: آقا شما عسلویه بودید؟ فاز چند؟ من هم بودم؟ و بعد لبخندی که فقط شاید مخاطبت آنرا دریابد. 

منتشر شده در شانا 

مرکز رشد و کار آفرینی

مرکز رشد و کار آفرینی از آن ایده های وابسته به حلوا حلوا کردن بود. روزگاری خیلی از درس خوانده های دانشگاهی که قرار نبود کاری کنند آنجا مشغول می شدند. از بد حادثه ما موضوع را نمی دانستیم. بنده به عنوان مسئول فنی طرح در یکی از همین مراکز رشد در ایام قدیم می‌توانم چند کلمه‌ای به عنوان درد دل اینجا بنویسم. 
باور کنید شاید با من هم عقیده باشید که خصوصی سازی و اصل 44 مثل همه‌ی چیزهای دیگری که روزی مد می‌شود یک اکثریب هدر دهنده، مجهول و گل آلود دارد که فرصت خوبی را برای فرصت طلبان شب بیدار ایجاد می‌کند. اینطوری دیگر لازم نیست مثل گذشته‌ها از دیوار کسی بالا رفت. به همین خوشمزگی دولت را تصور کنید که مثل مرغ کرچ روی صنایع کوچک که انگار 93 درصد صنایع آن روز را تشکیل می‌دادند نشسته و دارد این SME ها را گرم می‌کند تا سر از تخم در بیاورند. بعد مرغ بازیگوش ما دلش کارهای دیگری مثل سفرهای استانی می‌طلبد. برای همین می‌رود مسافرت و جوجه‌های سر در تخم را می‌گذارد توی دستگاه جوجه کشی به عنوان مراکز رشد یا Incubator ها که کار جوجه کشی را یک جورهایی در نبود مادر مرغه انجام بدهند. فرآیندی شبیه ارائه‌طرح، ارزیابی فنی، ارزیابی اقتصادی، تصویب شورای مرکز و معرفی به بانک برای پرداخت تسهیلات که اصلا به شکل اسلحه‌های وام و غیره است. 
خوب روده درازی نمی‌کنم. خودتان تا آنجا که می‌توانید و دوست دارید واز دست ذهنتان برمی‌آید تصور کنید اتمام بودجه‌‌ی آخر سال و برگشت نخوردن بودجه به قیمت خراب کردن و بازسازی دیوارهای مرکز، جلسه‌های طراحی لباس توسط خانمهای فشن دیزاینر در مرکز و به قصد شرکت در نمایشگاه، مدیریت بعدی احمدی نژادی و صرفه جویی و دوتا یکی کردن کامپیوترهای اتاقها و محل جمع آوری نان خشک را هم مد نظر داشته باشید. بله! شما موفق شده‌اید یکی از بهترین تفکرات لازم یعنی خصوصی سازی را در دوره‌ی شب بیداری ما به مرحله‌ی اندیشه برسانید. 

مرکز رشد

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

این مقاله در مورد یک مؤسسه است.برای ابزاری آزمایشگاهی به همین نام، انکوباتور (ابزار آزمایشگاهی) را ببینید.

مرکز رشد یا انکوباتور، یکی از ابزارهای رشد اقتصادی است که به منظور حمایت از کارآفرینان تحصیل‌کرده تأسیس می‌شود و با ارایه امکانات و تسهیلات عمومی، زمینه پا گرفتن شرکت‌های جدید را فراهم می‌کند. استفاده از مراکز رشد، امروزه به عنوان یکی از ابزارهای پذیرفته شده برای تبدیل خلاقیت‌ها و دستاوردهای علمی و تحقیقاتی به محصولات قابل ارایه به بازار و توسعه کارآفرینی محسوب می‌شود. امروزه بیش از ۳۰۰۰ انکوباتور در سراسر دنیا وجود دارد که بیشتر آنها در کشورهای آمریکا و ژاپن مستقر هستند.

محتویات

  [نهفتن

تعریف مرکز رشد [ویرایش]

مرکز رشد (incubator) نام وسیله‌ای است که گرمای لازم را برای تولید جوجه از تخم مرغ فراهم می‌کند. این لغت همچنین به وسیله‌ای اطلاق می‌شود که با ایجاد گرما، زمینه را برای ادامه حیات نوزادان زودرس پس از تولد فراهم می‌کند. در ادبیات کارآفرینی، انکوباتورها یا مراکز رشد، مراکزی هستند که برای پرورش یا ایجاد کسب و کارهای کوچک ایجاد می‌شوند. انکوباتورها طرح‌هایی مبتنی بر نوآوریهستند و از کادر مدیریتی کوچکی تشکیل می‌شوند. این مراکز دارای مکان فیزیکی و تسهیلات مشترک هستند.

تاریخچه مراکز رشد [ویرایش]

تأسیس اولین مرکز رشد جهان به سال ۱۹۵۹ میلادی در نیویورک بر می‌گردد. در این سال ژوزف مانسکو، تاجر آمریکایی با خرید یک ساختمان بزرگ قدیمی تصمیم داشت آن را پس از تعمیر، به یک مستاجر اجاره دهد، اما متوجه شد که ساختمان مزبور بزرگ‌تر از آن است که یک مستاجر به تنهایی از عهده هزینه‌های آن برآید. لذا تصمیم گرفت که آن را به مستاجران متعددی اجاره دهد تا بتواند از این طریق درآمدزایی نماید. مانسکو بعد از یک سال، ۲۰ تا ۳۰ مستاجر داشت که حدودا ده هزار متر مربع از فضای مجموعه را اجاره نموده بودند. این مرکز هنوز هم فعال است و با نام مرکز صنعتی باتاویا (Batavia) شناخته می‌شود و حدودا هزار نفر در آن به کار مشغولند. 

اهداف مراکز رشد [ویرایش]

اهداف عمده انکوباتورها را می‌توان چنین دسته بندی نمود:

الف - کمک به جذب بیشتر کارآموزان و فارغ التحصیلان دانشگاهی در بازار کار و ایجاد شغل.

ب - ایجاد واحدهای صنایع کوچک و متوسط فنی و تخصصی که بتوانند در بازار کار رقابت‌پذیر باشند.

ج - نوسازی، انتقال فناوری و استفاده از اکتشافات علمی جدید.

د - افزایش بازدهی نیروی کار بالقوه و استفاده بهینه از این سرمایه عظیم ملی.

در کنار این اهداف، انکوباتورها اهداف دیگری را نیز دنبال می‌کنند: رشد اقتصادی منطقه، تنوع اقتصاد و سرمایه‌گذاران، کمک به زنان، مهاجران یا اقلیت‌ها.

خدمات مراکز رشد [ویرایش]

مراکز رشد، خدمات متعددی را به شرکت‌های پذیرفته شده ارایه می‌دهند. این خدمات را می‌توان بدین ترتیب برشمرد:

  1. خدمات عمومی و دفتری: تلفن، نمابر، اینترنت، اتاق مذاکره و کنفرانس، منشی و کارهای دفتری، رایانه، دبیرخانه، نظافت و ...
  2. خدمات اداری و اجرایی: وام‌ها و تسهیلات دولتی، شبکه، کمک‌های مالیاتی، اجاره‌بها و ...
  3. خدمات تجهیزاتی و تسهیلاتی: فضای اداری، پارکینگ، تجهیزات اداری و دفتری، منابع آزمایشگاهی، تجهیزات کارگاهی و ...
  4. خدمات فنی و تخصصی: مشاوره مالی و بازاریابی، مشاوره حقوقی و مدیریتی، دوره‌های آموزشی، دسترسی به منابع مالی و ...

انواع مراکز رشد [ویرایش]

  1. مرکز رشد صنعتی: این مراکز رشد را اغلب نهادهای دولتی یا مراکز غیرانتفاعی به منظور حمایت از کارفرمایان تأسیس می‌کنند.
  2. مرکز رشد دانشگاهی: این انکوباتورها به منظور تسهیل استفاده تجاری از دانش فنی و حقوق مالکیت معنوی تأسیس می‌شوند و امکان استفاده از امکانات دانشگاهی مانند آزمایشگاه، کارگاه و کتابخانه را فراهم می‌کنند. این انکوباتورها همچنین امکان استفاده از نظرات و مشاوره تخصصی اعضای هیات علمی دانشگاه را نیز فراهم می‌آورند.
  3. مرکز رشد مجازی: این انکوباتورها معمولاً دارای فضای فیزیکی خاصی نیستند و امکاناتی غیر از فضای اداری را ارایه می‌دهند.
  4. مرکز رشد بین‌المللی: به طور معمول این طبقه از انکوباتورها دارای مجموعه کاملی از سرویس‌های پشتیبانی برای پیشرفت فعالیت‌های تجاری هستند و تمرکز آنها بیشتر بر روی صادرات است. این انکوباتورها با دانشگاه‌ها، مراکز تحقیقاتی، سرمایه‌گذاران داخلی و بین‌المللی در ارتباطند. یکی از ویژگیهای منحصر به فرد این گروه، ایجاد شبکه‌ای از انکوباتورها در محدوده مربوط به خود است.

در ایران نیز تاکنون مراکز رشد متعددی تأسیس شده‌است که فهرست آنها به شرح ذیل می‌باشد:

  1. مرکز رشد جامع فناوری دانشگاه کاشان
  2. مرکز رشد واحدهای فناوری دانشگاه هرمزگان دانشگاه هرمزگان
  3. مرکز رشد جامع فناوری شهرک علمی و تحقیقاتی اصفهان[۱]
  4. مرکز رشد واحدهای فناوری اطلاعات و ارتباطات جهاد دانشگاهی
  5. مرکز رشد واحدهای فن‎آور دانشگاه آزاد اسلامی قزوین
  6. مرکز رشد واحدهای فناوری اطلاعات و ارتباطات پارک علم و فناوری استان مرکزی
  7. مرکز رشد واحدهای فناوری اطلاعات و ارتباطات پارک علم و فناوری خراسان
  8. مرکز رشد فناوری ابرکوه
  9. مرکز رشد واحدهای فناوری اطلاعات و ارتباطات دانشگاه ارومیه
  10. مرکز رشد واحدهای فناوری اطلاعات و ارتباطات دانشگاه علم و صنعت ایران
  11. مرکز رشد واحدهای فناوری اطلاعات و ارتباطات دانشگاه قم
  12. مرکز رشد واحدهای فناوری اطلاعات و ارتباطات دانشگاه کاشان
  13. مرکز رشد واحدهای فناوری بیوتکنولوژی پزشکی و مهندسی ژنتیک پارک علم و فناوری یزد
  14. مرکز رشد واحدهای فناوری پارک علم و فناوری استان آذربایجان شرقی
  15. مرکز رشد واحدهای فناوری پارک علم و فناوری استان خراسان
  16. مرکز رشد واحدهای فناوری پارک علم و فناوری استان سمنان
  17. مرکز رشد واحدهای فناوری پارک علم و فناوری استان فارس
  18. مرکز رشد واحدهای فناوری پارک علم و فناوری استان گیلان
  19. مرکز رشد واحدهای فناوری پژوهشگاه ملی مهندسی ژنتیک و زیست فناوری
  20. مرکز رشد واحدهای فناوری پلیمر پژوهشگاه پلیمر و پتروشیمی ایران
  21. مرکز رشد واحدهای فناوری جهاد دانشگاهی استان کرمانشاه
  22. مرکز رشد واحدهای فناوری خلیج فارس
  23. مرکز رشد واحدهای فناوری دانشگاه تربیت مدرس
  24. مرکز رشد واحدهای فناوری دانشگاه تهران
  25. مرکز رشد واحدهای فناوری دانشگاه زنجان
  26. مرکز رشد واحدهای فناوری دانشگاه سمنان[۲]
  27. مرکز رشد واحدهای فناوری دانشگاه شهید بهشتی
  28. مرکز رشد واحدهای فناوری دانشگاه شهید چمران
  29. مرکز رشد واحدهای فناوری دانشگاه صنعتی امیرکبیر
  30. مرکز رشد واحدهای فناوری سازمان پژوهشهای علمی و صنعتی ایران
  31. مرکز رشد واحدهای فناوری شرکت شهرک‌های صنعتی مازندران
  32. مرکز رشد واحدهای فناوری فرآورده‌های داروئی دانشگاه علوم پزشکی تهران
  33. مرکز رشد واحدهای فناوری فرآورده‌های داروئی دانشگاه علوم پزشکی شیراز
  34. مرکز رشد واحدهای فناوری فرآورده‌های داروئی دانشگاه علوم پزشکی مشهد
  35. مرکز رشد واحدهای فناوری فرآورده‌های داروئی دانشگاه علوم پزشکی تبریز
  36. مرکز رشد واحدهای فناوری لوازم و تجهیزات پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران
  37. مرکز رشد واحدهای فناوری مرکز بین‌المللی علوم و تکنولوژی پیشرفته و علوم محیطی
  38. مرکز رشد واحدهای فناوریهای پیشرفته دانشگاه صنعتی شریف
  39. مرکز رشد واحدهای فناوری اطلاعات و ارتباطات پارک علم و فناوری استان یزد
  40. مرکز رشد واحدهای فناوری اطلاعات و ارتباطات دانشگاه بوعلی سینا
  41. مرکز رشد واحدهای فناوری اطلاعات و ارتباطات سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران
  42. مرکز رشد واحدهای فناوری اطلاعات و ارتباطات سازمان منطقه آزاد کیش
  43. مرکز رشد واحدهای فناوری اطلاعات و ارتباطات مرکز تحصیلات تکمیلی علوم پایه زنجان
  44. مرکز رشد واحدهای فناوری سازمان منطقه آزاد قشم
  45. مرکز رشد واحدهای فناوری معماری و ساختمان پژوهشکده توسعه کالبدی
  46. مرکز رشد واحدهای فناوری موسسه مطالعات وتحقیقات زنان
  47. مرکز مجازی رشد کسب و کار
  48. مرکز رشد واحدهای فناوری دانشگاه زابل
  49. مرکز رشد واحدهای فناوری دانشگاه آزاد اسلامی واحد سنندج
  50. شرکت تعاونی دانش بنیان خدمات اموزشی وپژوهشی همای حنیف
  51. مرکز رشد زیست فناوری پزشکی پژوهشگاه ابن سینا

پانویس [ویرایش]

  1. مرکزرشد فناوری اطلاعات و ارتباطات جهاددانشگاهی (رویش)
  2. ^ : محدث
  3. ^ : پورتال مراکز رشد ایران

جستارهای وابسته [ویرایش]

  1. پارک علم و فناوری

منابع [ویرایش]

  • جواد محدث، نقس انکوباتورها در ایجاد اشتغال، [۱]
  • پایگاه اینترنتی پورتال مراکز رشد ایران [۲]
  • سهیلا ابراهیمی، انکوباتورها و توسعه کارآفرینی در ایران، تدبیر، اسفند ۸۴، شماره ۱۶۶