360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره
360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره

شعله های آفتاب در فصل مدرسه

پدر گل باز حرفه‌ای است یعنی طوری طرحهای خلاقانه برای همان باغچه‌اش صادر می‌کند که به اندازه‌ی یک باغ پر و پیمان عواید دارد. اولین کاری که کرد این بود که شروع کرد به در آوردن موزاییکهای کف حیاط. یعنی از یک سالی به بعد هر موقع به بهانه ‌ی یک گل جدید که قرار است از جای دوری به دستش برسد و ممکن است بذرش با گلهای دیگر قاطی بشود 
ادامه مطلب ...

شلغم را از طرف تیزش خوردن

حالا ما نوجوان بودیم مثل همه‌ی شما. آن موقع موبایلی هم نبود که فیلم بگیریم ولی اصولا -بی دستی- اوج کار بود. ممکن بود یکی با دست راست براند. یکی با دست چپ هدایتش کند ولی بی دستی اوج تعادل نیروهای خیر و شر در نوجوانی ما بود. 

ادامه مطلب ...

مدیریت MBA مصاحبه با یاسر رهروانی

هدف از مصاحبه‌ی حاضر ایجاد انگیزه‌های تحصیلی و کاری برای افراد در زمینه‌هایی است که MBA خوانده ها عموما درآن درگیر هستند، می‌باشد. مخاطبان کتاب دسته افراد زیر را تشکیل می دهند: 

الف- علاقه‌مندان به شرکت در دوره‌های MBA

ب- دانشجویان در حال تحصیل در این رشته 

ج- فارغ‌التحصیلان این رشته که ممکن است قصد ادامه تحصیل در ایران و یا خارج از کشور را داشته باشند.

1- در ابتدا خود را معرفی بفرمایید. تحصیلات و گرایش خود را به همراه شغل کنونی خود بفرمایید.  

ادامه مطلب ...

فوبیای تکنولوژی دارم

تصور کنید یک آدمی آنقدر کمال گرا باشد که تمام فیدهای خبری وسایتهای مهم را داشته باشد و هر روز هم بخواهد داستان غم انگیز خواندن تمام کتابهای دنیا و تسلط به زبانهای دنیا را در کنار ابرهای سوخته‌ی غروب با خودش برنامه ریزی و ارزیابی کند. چیزی نزدیک به جنون و تورم بیشتر و بیشتر.  
ادامه مطلب ...

این خرقه که تو داری در رهن شراب اولی این دفتر بی معنی

اوف- بعضی از علما و فضلا تنها دلیل وجودشان پاسخ دادن به شبهات است. عده‌ی زیادی از ایشان هم اصلا کاری با شبهات ندارند. یعنی تصمیمشان بر این است که بروند برای خودشان در دریای علم شنا کنند. آدمی را تصور کنید که کیلومترها در دریا و حتی اقیانوس شنا کرده باشد.   بعد وقتی به ساحل رسیدن تن خسته‌اش را حوله پیچ زمین بگذارد. نه به نظرم اینجا بهتر است لخت باشد چون در لمحه‌ای نزدیک کارش داریم.   خوب. همانطور لخت دراز کشیده باشد. شما خواهید توانست قطره‌های ریز و درشت آب را روی تنش ببینید. تن خسته‌اش را ببینید که افتاده در گوشه‌ای به دریا نگاه می‌کند. چشمهایی که دارند از هوش می‌روند ولی ته مانده‌ای از لبخند همراه صورت مرد است. زن و مردش نکردم چون باعث دردسر است. ولی تصور شما حریم خصوصی خودتان است پس همان را که اول انتخاب کردید ادامه دهید. به هر صورت. مرد می‌گوید: ببین! من کیلومترها توی دریا شنا کرده‌ام روزهاست کنار یک کشتی بزرگ  می پرم توی آب  و تا آنجا که توان دارم شنا می‌کنم. به عمق می‌روم. ماهی‌های بزرگ و کوچک و گله‌ای را می‌بینم. گیاهان سرخوش دریایی زیادی دیده‌ام. خلاصه آنقدر برایتان از چه و چه‌هایی که در آب دریا دیده است تعریف می‌کند که شما می‌گویید: خوب. حالا بعد؟ بعدش را بگو. 
ادامه مطلب ...