ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
شاید شما هم از آن دسته آدمهای ایده آل پسند باشید – نوشتم ایدهآل پسند تا کسی انتقاد شدید نکند- که برای یاد گرفتن مفاهیم یک حوزه حسابی سختگیر باشید و در همان ابتدای ورود به حوزهای بخواهید منابع زیادی را بخوانید و یا مرور کنید تا در آینده نزدیک با یک برنامه اساسی موفق به خواندن تمام آنها بشوید. با اینکه میدانید آدم به دلیل محدودیت زمانی به عنوان قویترین دلیل، انتخابگر است. البته بهترین راهی که خودم زیاد از آن استفاده کرده ام داشتن یک دید کلی با مرور منابع است. اما حرفم این نیست...
به نظر بعد از اینکه شما در حد خوبی منابع را هم مطالعه نمودید و درهای معارف جدید را به روی خود گشودید بازهم تصویرهایی ذهنی اضافه نمودهاید که این تصویرها تفاوتش با آن اولیها معنا دار است. یعنی تصویرهایی چند بعدی شامل افراد مهم آن زمینهها، تاریخچه و به اصطلاح اهل فن مرور ادبیات آن زمینه خواهید شد. به نظر تازه در ابتدای پلکان شروع در آن هستید. تازمانی که چیزی در آن حوزه خلق ننمودهاید خاطرتان جمع باشد که آموختن را هنوز شروع نکردهاید. اما مشکلی که در فضای به فرض علوم انسانی یا هنر وجود دارد، همین قضیهی نتیجه گیری در چند پاراگراف دانستههای ماست. دانسته هایی که هنوز مواد خام و یا نهایتا تصاویر نسبتا شفافی از وضعیت موجود مفاهیم یک حوزه هستند. اما این مفاهیم هنوز خانههای یک خیابان بی انتها هستند که از کوچههای اول و دوم به بعد کاملا به زبان بینالمللی نگاشته شدهاند. خانهها کاملا دربسته هستند و حتی خیلی کم میتوانیم از پشت پنجرهی آنها درون خانه را رصد کنیم. برای همین با توجه به سادگی و تنبلی ذهنی در مفهوم سازی، به راحتی دچار ژورنالیسم میشویم. یعنی ممکن است کلی از کوچهها را بگردیم و یا مباحات کنیم که قهرمانهای نسلی ما، روزنامه نگارانی هستند که اغلب به هیچ خانهای راه ندارند. قهرمانهایی که اگر روز باشد، هوا هم خوب باشد، توانستهاند در یک فضایی، گاهی قدم بزنند.