قدیمها شعر گفتن سخت بود : مثلا باید کلی بهداشتی - فیتنسی- ضد آمریکایی بود. حتی ورزشکار لگدش را می زد روی - ضربه گیر - طرف مقابل، که البته آقایان فقط ورزش و کارهای دیگر را می کردند. بعد جمعیت صلوات می فرستاد یا بنابر آیین نامه های داخلی- ضد خارجی سازمان محترمشان، به خاطر این ضربه یک الله اکبر می فرمودند، دسته جمعی و بلند.
آن وقت شاعری هم- همان موقع ها سروده بود:
من و دایی و بابام و عموم
هفته یه بار- به احتمال قوی- می ریم حموم.
به نظرم این نمونه تمرد کافی و وافی - زمان ناشناسی- دشمن ناشناسی و ضد همه ی چیزهای خوب بود.
آن موقع فقط آقای قرائتی از تلویزیون حرفهای خوب می زد و اصلا - سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران - وجود خارجی نداشت تا تقصیر او باشد.