دور میدان هفت حوض هستم ماراتن تا خانه رفتن از بین جمعیت مشتاق و علاقهمند به تعطیلات طولانی عید شروع میشود. جلوی شهر کتاب میز گذاشتهاند. هنوز برای سمنو زود است ولی لیستهای 30 به اضافهی 16 را دارند پخش میکنند. هر کدامشان هم مردم و واکنشهایشان را نگاه میکنند. انتخابات یکی از بزرگترین تفریحات تمام مردم ایران است مثل بازار رفتن است. بعضیها خرید میکنند بعضیها فقط ویندو شاپینگ انجام میدهند. بعضیها بعد از خرید میبینند چقدر بابت همان یک ورق یا نهایتها دو ورقی که استفاده کردهاند، باید پرداخت کنند. خیلیها به چشم ارمغان بهزیستی به لیست نزدیک میشوند و فرآیند طولانی پر کردن کوپن را انجام میدهند. بالاخره این یکی هم باید باشد تا روزها و شبهای متنهی به عید رنگ و رو پیدا کند. توی پیرانشهر عدهای از مردم راه را بند آورده اند و دارند به نفع یک کاندیدا رقص محلی انجام میدهند. خاورها، نیسانهای آبی و اتوموبیلهای شخصی زیادی هم این روزها به کشورشان خدمت میکنند. برادر زادهی دندان ساز تجربی هم این روزها شانسش را انتخاب میکند. آن دوتا دختره، امسال رد صلاحیت شدهاند. اینترنت رایگان، دلفریب است، بستنی، آبگوشت، شام و نهار توی سفارت انگلیس وقتی مجلس توسط شاه به توپ بسته شده بود، همه دلفریبند. کار کار انگلیسیهاست. بعضیها تیپ حقوقدان زدهاند. یک سری تیپ اصول گرای سلطنت طلب رفتار میکنند. عدهای بیست وچهار ساعته فوتوشاپشان روشن است.