360 درجه

360 درجه

داستان کوتاه و رمان - جامعه شناسی -فلسفه -معرفی کتاب - نقد فیلم
360 درجه

360 درجه

داستان کوتاه و رمان - جامعه شناسی -فلسفه -معرفی کتاب - نقد فیلم

حکایت آن مرد که از سر شوخی داد می زد آی دزد و دزد را باور کرد.

1- در حکایتها هست که مردی از سر شوخی شروع کرد که بگیرید آی دزد و بعد از اندکی که عده ای جمع شدند خودش نیز باورش شده بود که ازاول دزدی در میان بوده است. این دقیقا حرفها و حدیثهایی است که درباره فلان آدم معروف در جریان است که طرف روابط غیر افلاطونی زیادی با این و آن دارد و اصلا خیلی دور و برش شلوغ است که حتی نمی تواند به همسرش برسد و آی دریابید دوست وآدم هنرمندتان را که چنین است و چنان. واقعا خیلی از اوقات باور کردن اینها مثل باور کردن قصه های همان پیر زنی است که نیمه شب از روی تنهایی می بافد و به طاقچه ی خانه می آویزد. 

2- اما حیرت اینکه راسته ی روشنفکری و هنر راسته ی خالی بندان و پشت هم اندازان و نام آوران و هل من مزیدهای بیهوده نیز هست. اینها همه جا و در همه وقت از تاریخ بوده است و فقط به درد روشن کردن موتور زندگی فکری آدمها می خورد. آن کسی که همیشه این جور موارد انحرافی را می زند توی پیشانی خودش، احتمالا احساس عقب ماندگی آن خروسی را دارد که مرغهای همسایه جلویش رژه می روند. 

3- همیشه چهره ی آرزوهای بشر اینقدر توی گنجه ی ذهنش مانده که زرد شده و رنگ عوض کرده و نزار و بی مصرف به همین تصرف قلوب به این اشکال راضی است. به همین دلیل هم خوش بختی درونی خودش  را انداخته و تور هزار سوراخ دنیای شهرت و هنر را هی می اندازد جایی از دریا که کاملا دچار آلودگی نفتی شده است و یا ماهی هایش مرده اند یا درشت ها را برده اند و یک سری از بچه هنرورهایی که واقعا مثل بچه گربه های خراباتی زندگی می کنند و به ظرف شیری از این بحر طویل نگاه های عمیق می کنند، که برای هر رهگذری خنده دار است. دوستان جدی باشید. هنر و فرهنگ یگانه جایی است که سقفش اینقدر پایین نیست و انگار اصلا سقف ندارد. لطفا ازتان می خواهم این از این گالری به آن نمایش، از این کافه به آن یکی رفتن اصلا به درد روز اول، یعنی روز روشن کردن چنین دستگاهی می خورد. باور کنید نسل  های گذشته تجربه های بسیار عمیق تری از خود به جا گذاشته اند که هدف عبور از اینهاست نه تکرار مکرر و دست چندم اینها. نوشتن شعر و پرداختن به هنرهای تجسمی در حد بچه آخوندکی که فکر می کند چنگالش یکی از تیزترین چنگالهاست، همان قدر معتبر است که از درخت سر کوچه تان بالا رفته باشید و به خاطرتان بلند ترین جای شهر به رصد نشسته اید. 

نظرات 2 + ارسال نظر

قاصدک بیا کنارم / لحظه ی پاکِ اذونه

بیا آیتی بخونیم / ببریم داخل خونه

بیا حالا که خدامون / درا رو وا کرده الان

بیا تا دست به دعا شیم / قبول شه به حق قرآن

خدایا ...دلم گرفته / چرا... حوصله ندارم؟

من بیام سرم رو امشب... ؟ / رویِ شونه هات بزارم.؟

خدایا بحق قرآن / تو مواظب دلا باش .

راه هایی که اشتباهه / خودِ تو نشون بدی کاش

خدا ...؟ باز با دست خالی / اومدم شرمنده باشم

من گدایِ خانه زادم / نمیشه ...برنده باشم

خدایا میخوام که با تو / بمونم تا آخرِ راه

با این بالهایِ شکستم / نمونم...؟ تویِ جاده ها

خدا....محکمم نگهدار / تا رها نشم دوباره

کاشکی... هیچ کسی ندونه / افتادن.... چه دردی داره

مهربون ِروز تنگم / مرحمِ زخما و دردم

من به مهربونیِ تو / دوباره بازم میخندم

تو ...همیشه مهربونی / واسه ی همه همین باش

کاشکی ...قدرتو بدونم / کاش فراموشم نشه ...کاش.

الان این مطلب نگارش به سبک ناصرخسرو بود یا عبید زاکانی؟!

تیتر ها همه گمراه کننده اند

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد