ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
1- تمام وقت میتوانی از آدمها ببری. اینها وقتی حتی یک سینمای ساده و فکسنی و پر ازبوی جوراب هم میروند، به دعوت یکی از دوستان عزیز رفتهاند. انگار بقیهی آدمها اصولا با کشیدن افسار، پی کردن، هی کردن و دیگر روشهای انگیزشی و تشویقی سر به سینما میگذارند. خدا چنین خری را به همین سادگی توی دنیای هنر راه نمیدهد. باید سر و دست و دیگر اجزای مخالف هم را ازشان بیرون بکشیم تا بشود کسی که میتوان به نوعی دستاوردهای مناسب از دلش بیرون کشید.
2- یا جد بروسلی بیا ما را نجات بده. دانشگاه تهران که مرکز کشت و تکثیر آدمهای افسرده و ضد اجتماعی است، یکهو توانسته است خواب قشنگ مدیریت محترم دانشگاه تهران را حریر بکشد و رتبهی 56 ام بین دانشگاههای دنیا یا فضا را به این دانشگاه اختصاص بدهد. یکی بود توی همان سالها که همیشه مواد مخدر صنعتی میزد و روزی 22 ساعت میخوابید. روز و وقتی هم که بیدار بود یک غلمانی را از در نگهبانی عبور میداد تا بروند دو نفری توی خوابگاه یو اس آ یا همان یوم ا... 13 آبان، دوش بگیرند. یک روز هم رییس جمهور وقت - همان مردی که عبای شکلاتی داشت- به همراه وزیرش سرزده آمده بودند توی خوابگاه و این بابا را دیده بودند که با دهن باز زل زده است به پوستر یک زن هندی که توی پیچ و تاب عاشقی ساری ای که تنش کرده بود، داشت بچه ها را هیپنوتیزم می کرد. نمیدانم توی این سی سالی که از گردگیری اساسی دانشگاه تهران گذشته است میشود کسی یا چیزی بیاید توضیح بدهد دانشگاه داشتن و پرورش دادن آدمهای ناتوان و افسردهای که خودشان را نمیتوانند جمع کنند چه خاصیتی دارد که ایستگاه اتوبوس ندارد؟ اصلا همین دانشگاه با این بودجه باید اینقدر شهرام شب پره تکثیر کند و بین هر دو تا کوچه بنشاند که دیگر هیچ ایرانی آریاییای افسرده نباشد.