ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
ما خیلی به ساختارهای هالیوودی عادت کردهایم برای همین هم فیلمهای با ساختار متفاوت برایمان نامانوس به نظر میرسد. شخصیت اولهای میر کریمی همیشه قهرمانهای پاک و پاکیزهای هستند که دارند یک چیزی را در نهایت سکوت به دیگران میآموزند.
شخصیت رانندهی تاکسی، پرویز پرستویی، در این فیلم جنبههای ماتریالیستی و موجه برای ساختار قصهی فیلم را نیز پوشش میدهد. رحم و شفقی که رانندهی تاکسی به خودش روا میدارد باعث میشود که کرایه نگیرد، به آدمی ناشناس کمک کند و نداشتن فرزند برایش یک دلیل کامل برای محبوب بودن نزد دانشجوی همکارش است. همین دلیل در انتهای قصه نیز به کمک منطق کلی ماجرا میآید. میر کریمی اینقدر توی چنین فضاهایی حرف زده است که در این فیلم احتیاجی به گزافهگویی ندارد برای همین خیلی از زوایای جسور و متفاوت قصهاش را با ظرافت توی متن میگنجاند. امروز قصهی نقدی است که زندگی روزمرهی هر کدام از ما را نشان میدهد. روزمرهای که برای مواجه با آدمهایش نیازی به دانستن گذشتهی دقیق افراد نداریم. همین ندانستن ها باعث شده است بیمارستانی که بیشترین حجم تصاویر توی فیلم از آن بیرون آمده است. همین فضای غمبار و قزمیت جامعه ی ما باشد که هزار سوراخ برای در رفتن در آن وجود دارد.امروز، بیانیه ای بنیادی علیه سر و صدا و جنجال در گرفتن حق و ستیزه پرستی اجتماعی ما دارد. میر کریمی بار دیگر با این تاکید نشان می دهد روشنفک به معنی اعتراض پرست نیست، بلکه اهل درمان جویی است. قصه ی شخصیتی که با سکوتش، درمان بزرگی برای ما آدمهای پر حرف به ارمغان آورده است.