داستان کوتاه و رمان - جامعه شناسی -فلسفه -معرفی کتاب - نقد فیلم
داستان کوتاه و رمان - جامعه شناسی -فلسفه -معرفی کتاب - نقد فیلم
#آلوئه_ورا، اسمش عجیب و غریب بود و اصلا شهرستانی و لهجه دار محسوب میشد و در حقیقت از پشت کوه آمده بود. به خاطر همین اصلا کسی بهش توجهی نمیکرد. هر روز عصر میرسید خانه و پدرش بهش میگفت: اشکال نداره یره. تو بالاخره موفق میشی. امروز دیدم که توی #کنسرت #سلامت آمد و گفت: باید دو کلمه تشکر کنم از ننه آلوئه و بابا ورا که روزها و شبها منو تشویق کردن و حتی الان که این جام از ماورای کوه ها دارن بهم عشق میدن. بعد اشک آلوئه ورا سرازیر شد و مردم هم برای خیس شدن سِن، حسابی کف زدند. اینطوری بود که من برای همیشه الگوی آدم موفق توی ذهنم میخ شد و البته میدانید الگوی موفق دائمی یعنی همان آلوئه ورا که سوار دوچرخه دارد از لانگ شات رکاب میزند و سوت زنان دور میشود تا در انتهای کادر راز مثلث برمودا را به کهنهترین شکل ممکن همان جا روی دوچرخه درگوش کسی بگوید تاطرف یادداشت نماید. #موفقیت #روانشناسی