ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
فامیل دور سنبل یک ایرانی از نسل فراموش شده است. نسلی که خودش به دست خودش توانسته این فراموشی را ایجاد کند. این قدر پای خربزه و هندوانه های خانوادگی و نوستالژی سازی های دور همی نشسته است که حالا فراموشی گرفته و نمی داند. دور است از خودش ایران یعنی جایی که در حال حاضر در آن زندگی میکنیم یک جور روستای بزرگ است. روستا دقیقا جایی است که آدمها نمیتوانند، آموزش ندیدهاند و برایشان شبیه معجزه است تا با هم گفتگو کنند. گفتگو جریانی دو طرفه، سازندهی معنی و در اکثر موارد بدون مداخله جویی است که در این دوره و زمانه بین آدمها در همهی سطوح، نا موجود است. فامیل دور مردی ناکام، رنج کشیده، وسواسی و در یک کلمه قراضه که فعلا تاسش خوش نشسته است و آدمهای زیادی با او همذات پنداری میکنند. مردی آفت زده از سیل آرزوهایی که قرار است خوش بختش کنند. قهرمانی که دیگر در چهرهی مخدوش هیچ مردی به جز یک عروسک قابل ترحم مسجم نخواهد شد.
و درهایی که می توانند نمایشگر وسواس زیاد این کاراکتر، شاید هم طبقه های مختلف اجتماعی آدمها و یا بوروکراسی متکثر در همه ی ادا و اطوارهای زندگی ما باشند. فامیل دور برای همه جذاب درآمده است چون قابل ترحم، رنج کشیده و آقای گرفتاری است که هر روز از بین شخصیتهای بی شمار تلویزیونی و از ذهن دافق نویسنده های تلویزیونی خلق می شود. فامیل دور آقایی خیالی است چون ما کسی را به شکل واقعی خودش نداریم که برایمان قهرمان، موفق و اسطوره باشد.