ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
سرمایه اجتماعی آخرین نجات دهنده ی های سازمانها و مخصوصا جامعه های در حال گذار هستند.
نهادهای اجتماعی یعنی چیزی غیر از خانواده به تاکید و تکرار فراوان دولتی، منبع اصلی سرمایه های اجتماعی در دنیاست. هر کجا در حوزه ی اجتماع، فرهنگ و جامعه خبری است، خبر شاد تولد یک نهاد اجتماعی و یا خبر تاسف انگیز مرگ یک نهاد اجتماعی دیگر است. سرمایه ی اجتماعی Social Capital چیزی نیست که شما در جلسات کسب و کار شرکتتان آن را تجربه کنید یا هنگامی که به عنوان بازاریاب در یک سازمان دولتی در حال سفرهای درون شهری سمیناری هستید، از یکی از آن سمینارها سر در بیاورید. سرمایه اجتماعی در ایران یک شوخی جلف است. طوری که هر مدیری به کلیت و جزئیات آویزان به این لاشه خواهد خندید
در وصف و ستایش ناخود آگاه آدمها همین بس که اگر چیزی در آن وجود نداشته باشد و از خود آگاه آمده باشد به راحتی مثل یک دست یا پای مصنوعی بر چهرهی اندامش توی ذوق میزند، با اولین نگاه بیرون میریزد و صاحب عزای هوشمند با مشاهدهی این عضو خارجی کم کم آنرا مثل شاخهای خشکیده بر تن خود از دست خواهد داد. حالا همین حرف در توضیح هویت جمعی ما هم واقعا دردناک است. آدمهایی با اعضا و جوارح خشکیده که از دیدن همدیگر کراهت دارند و نگاه تلخشان زیر آفتاب ژولیدهی روز در حال لولیدن بین هم به وضوح حاکی بد فرجامی هر چه نهاد اجتماعی خواهد بود. البته ماجرا به همین جا ختم نمیشود ولی دیگر از سبزههای زبالهدانی سراغ گرفتن حکم چه جور بازی کشندهای را دارد؟ من اصلا نمیدانم و علاقه مند نیستم.