ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
تاریخچه تقریبا همه چیز این بار درباره ی تاریخچه ی میل ندارم است. این عبارت را که از غرض جمله نیز هست می توانید روزمره زیاد بشنوید. میل ندارم چیزی نیست که مربوط به غذا باشد:
1- ظریفی را شاید گفتند که بیا و کشتی ما در شط شراب انداز. به نظر قرار بود صواب شود و ایشان مدیر کل یکی از ادارت سازمان بنادر و کشتیرانی بشود. اما ایشان با آینده نگاری و دور اندیشی مخصوص دهه 90 شمسی فرمودند: میل ندارم. تذکره به همین قطره ختم نیست.
در ادامه، موری نیست بر زمین که این میل ندارم نشنیده باشد و جویی نیست که چنین مناعت طبعی را به بستر نبرده باشد. فی المجلس در شیخ ابرو بر نکشیده هر کوی رود و فرهیخته طوری، روایت خود را حکایت کند که ذن آن میرود از این سعهی صدر، ماهی در آب جوشان کباب شود و عنبر بر جای بسوزد. سالها بعد این نکته بر ضعیفان شنونده آشکار نمود که این شط آخرش غیر قابل پخش است.2- معدههای اسید سوخته با سبد کالا هیچگاه پی غیر از رمضان نیست. دلمان ماه رمضان میخواهد محض گرسنگی و درون خالی از طعامی که کلی معرفت بارکنیم و همینطور دور هم حاذقترین مردم دنیا باشیم. اینطوری است که در جواب هر نوع سبدی خواهم گفت: میل ندارم.
3- حکیمی را گفتند که بیا تمام وقت برویم بابک زنجانی بشویم چرا که این یکی اصلا شوخی بردار نیست و تا چشم کار میکند قهرمان ملی است حتی پشت قالی فیلمهای سینمایی را هم کنار بزنی نوشتهاست : بز حکیم الوزرای سورینت. حکیم در جواب گفت: نیامد در برم جانانم امشب / نیامد آرزوی جانم امشب / کجایی ای امید زندگانی/ بیا زین زندگی برهانم امشب. حاضران جمله در این رقاقت ذهن و قلب عرض کردند: ای حکیم! میل نداریم.
4- عزرائیل علیه السلام در یک از ملوک عجم میگشت و از حریم هوایی آن بیرون نتوانست شد. وسعت نظر و مشغلت البصرش در این سرای پر جوهر باعث دوری از ماموریت خویش افتادش. رو به درگاه الهی گذاشت و گفت: بار الها من این قوم بدین رنگ و بدین دوری از مرگ چنان یافتم که تازه جفت جداشده ماهیای در آب دیدم. زین سبب badge خود را تحویل داد. بار اله فرمود: اصلا قرار بر نشد نداشتیم. عرض کرد: میل ندارم!