سفرنامه چین راباید کسی بنویسد که حداقل هشت سال است آنجا زندگی کرده است. یکی از دوستان مشفق، همینطور است. همانجا دکترایش را گرفته است و الان دارد به عنوان بورسیه ی تحقیقاتی دولت محترم چین، در حوزه ی مواد، کار تحقیقاتی میکند. برای تعطیلات آمده است ایران. زنگ میزند و با هم میرویم سفر. توی راه دارد از چین و اینکه این همه پیشرفت اقتصادی کرده اند میگوید. شیفتگی چینیها به فرهنگ آمریکایی و البته برداشتهای خودشان نسبت به این فرهنگ مثل همان چیزی که ما برداشت کردهایم و توی آب گوشت بز باش ترید کردهایم. ورزش مورد علاقهی نوجوانهای چینی بسکتبال و البته تنیس روی میز است. جوانهایشان فوق العاده اهل بازی های کامپیوتری هستند و بسیاری از چیزهایی که برایم تعریف کرد دقیقا ژاپن چند سال پیش از این را تصویر کرده بود. تفریح خواندن روی آهنگ توی اتاقک خاصی که بهش karaoke میگویند. یک سری اتاق که شخص برای خلوت گزیدن و مدیتیشن بیشتر میتواند انواع مشروب را به همراه خوردنی های مختلف سفارش دهد.
بین انتخاب چای و قهوه، چینی ها چای را ترجیح میدهند. کارائوکه یعنی طرف از روی کامپیوتری که توی اتاقک است آهنگ مورد نظرش را انتخاب کند و با دیدن کلیپ و پخش زیر نویس بتواند روی موزیک دلخواهش بخواند. به قول دوستم که چینیها الان دارند آدم میشوند. خیلی اوضاعشان نسبت به گذشتهها عوض شده است. یک مترجم انگلیسی زبان و یا حتی معلم فیزیک ساده که بتواند به انگلیسی تدریس کند، در آمد قابل ملاحظه و معنی داری خواهد داشت. منظور از معنی دار این است که یک کارمندی خوب و دارای پس انداز. از نکته های دیگری که واقعا در مقایسه با آنها ما دقیقا سوسکیم فعالیت در زمینه ی آموزش مدیران آینده بود. من توی یکی از این وزارت خانه های درب و داغان خودمان توی تیم آموزش مدیران برای خودم می چرخیدم و تهش فهمیدم جز سوزاندن پول مردم بیچاره و برگزاری دوره های دری و وری مدیریتی چیزی به نام آموزش مدیران آن هم از نوع آینده اش نداریم. نهایت ماجرا یک نسبت خونی و گروهی و گنگی را تبدیل به نسبت کمی تا قسمتی شایسته تر می کردند. یعنی سعی می کردند مدیر جوانی را که قرار است برود جایی بنشیند، کمی با اصطلاحات و واژه های –fads- مدیریتی آشنا کنند تا به قول معروف طرف کم نیاورد. چیزی که به طور مثال در کارگاه های نویسندگی و داستان نویسی ما به عنوان مشتی از خروار آموزشهای هنری به طرز بدتری وجود دارد. به هر صورت دوستم می گفت توی چین همان حزب کمونیست بچه های نخبه را انتخاب می کند. بعد اینها با فرض سر برنامهی هستهای ایران میشوند یک شورایی که هر کدام نظرات یک کشور را با توجه به رویکرد سیاسی همان کشور شبیه سازی میکنند. یک عده بچه دبیرستانی که توی ایران فقط نمایش درس خواند و وایبر بازی زیر لحاف ازشان خواسته ایم. آموزش ما یعنی کثافتی به نام کنترل، کنترل ذهن و کشتن روح و خلاقیت. هر چالشی به معنی دعوا و بیل توی جوب زدن و نا ملایمت تلقی میشود. به همین سادگی ما چند صد سال اخیر همان خواهیم بود که بدترش در انتظار ماست. چینیها چطور به چنین آموزشی رسیدهاند و ما با این همه غرور و افتخار که حتی توی صف نانوایی هم همچین فیگورهایی ازمان بر میآید هنوز تا هنوز درک درستی از آموزش چه در دبیرستان و چه در دانشگاهش نداریم. باور کنید قسمت زیادی از آدمهایی که دور و برم دیده ام یک ایمیل ساده را بلد نیستند برای همدیگر ارسال کنند. احساس قوی بودن و خوب بودن دقیقا مصادف با نادیده گرفتن، حال گرفتن و تخریب دیگران آمده است و غیر از آن نیز ملالی نیست جز دوری شما دوست محترم. واقعا غیر از دولت خودمان با این همه مدرسهی غیر اتفاعی فقط قصد کردیم پز بدهیم که بچه مان فلان جا با طفل علی دایی میرود مدرسه یا مثلا کاری کرده باشیم که یعنی الکی من پدر و مادر خوبی هستم و مسئولیتم تمام شد. دیدی چقدر برات اهمیت قایل بودم. یا اینکه مسیر نکرده ها و نرفته های خودمان را یاد فرزندانمان بدهیم. به همین سادگی سیستم کنترلی آموزش هم پایهی بتون آرمهای برای سازمانهای ما ساخته است که دست از تهدید و تحدید دائمی منابع انسانی ما بر نخواهد داشت. چینیها با اینکه فرهنگ اطاعت محض در بینشان رواج دارد و هم زمان با آن زیر در رویی هم در بینشان هست، باز هم توانستهاند کاری در حد کارستان انجام دهند. معجزهی مدیریتی که نوع ژاپنیاش تحت تاثیر فرهنگ اومانیستی آمریکا، رو به زوال است. معجزهی مدیریتی چینیها، با همان بلبشو، جمعیت زیاد و هزاران بیفرهنگی دیگر زمانی اتفاق افتاده است که ما، قوم همیشه منم منم زنندهای هستیم که تا چشم کار میکند اوضاع بهتری نخواهیم داشت. یکی از نواقص بزرگ فرهنگی در بین چینیها که در این یکی خیلی شبیه ما هستند، روحیهی خارجی پرستی است. ما وضعیتمان حتما بدتر است چون اصلا هیچ خارجیای نمیبینیم. حتی امروز که دکتر احمدی نژاد رفته است اوضاع انزوای ما به همین شکل ادامهی جدی دارد که بسیار خوش بینانه امیدوارم عوض شود.