ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
1- به زور بلند میشوم میروم سرکار. پنج شنبهها همین بساط است. یک هفته. درست یک هفته بعد از عید طوری چوب توی پاچهمان بود که ساعت نه، وقتی بین آن پنج شنبه بازار شرکتی رسیدم مدیر عامل خیلی رندانه و محترمانه فرمودند: این ساعت زدن برای رفتن بود یا برای آمدن.
خوب الان چند هفته است زودتر از همان ساعت 9 میرسم و اصولا تا نه و ده هم هیچ کسی نیست. عدهای مشاور و پاره وقت کار، وقتی از کار شرکت اصلیه فارغ میشوند، پنج شنبه را میرسند اینجا و اوقاتشان رامیگذرانند
خیلی کمال گرا هستم. اصلا وقتی یک چیزی مثل ساعت هشت و نیم نه توی ذهن آدم می چسبد چطور بارها خلافش رفتار کند؟
2- یک دختر خیلی چاق توی راه دیدم. پوشش بسیار ضخیمی از میک آپ روی صورتش بود که باعث میشد اگر پایش توی جوب بیفتد هم آرایشش ترک نخورد. به هر حال عینکهای آفتابی بزرگ مانع ارزیابی وجه و گاهی کفین است. این یکی هم همینطوری بود. خواستم بهش بگویم با اعتماد به نفس بیشتری راه برود. بعد دیدم من چه کارهام. عدهی زیادی از آدمهای دکتر طوری با همین روش و روشهای مشابه دارند پول درمیآورند.
3- عصر رسیدم خانه. یک دویست و شش صورت زخمی، روی درپارکینگ جلوی عبور و مرور را گرفته بود. بعد از یک دقیقه دیدم خود خانم دکتر آمد. خانم دکتر خوشگل نیست. روان شناس است و برایش اف دارد که بگوید من کار مشاوره روانشناسی میکنم.(برو بالاتر پس تو خود رضا خانی) به هر صورت امسال عیدشان بی مادری بود و لابد خیلی بهشان سخت میگذرد. بعد دیدم خودش تبریک عید گفت. پیش خودم گفتم بازهم یک دختر عصبی و دکتر و ستیزه جو دربارهی رابطههای اجتماعی. آفرین دکتر. اینطور کارها خودشان کلی جسارت و تهور لازم دارد که فقط از یک خانم دکتر بر میآید. زیاد دیدهام صدایش با این همسایه و آن همسایه بلند است. یعنی دارد حال و احوال میکند. در ضمن هیچ وقت به این حرف بنگاهیها در خریدن ماشین اعتنا نکنید: ماشین مال یه خانم دکتر بوده باهاش می رفته مطب
خانم دکتر که خیلی خشن با ماشینش برخورد کرده است. شاید فکر می کند سنش رفته است بالا و الان هر چه سریعتر باید دنیای خشن و روانی نسل قبلی یعنی دهه شصت و پنجاهی ها را نجات دهد.
اولین پوستر روز زن بعد از انقلاب سال 58