داستان کوتاه و رمان - جامعه شناسی -فلسفه -معرفی کتاب - نقد فیلم
داستان کوتاه و رمان - جامعه شناسی -فلسفه -معرفی کتاب - نقد فیلم
ما توی ایران دیگر آدمهای سالمی نیستیم. از روی خط افتادهایم بیرون. یا به طرزی باور نکردنی محتاط و موافق تمام عقایدیم و حرفی جز-بی زحمت قلیون رو بده اینور – نمی زنیم و البته پشت سر برای فرد مورد نظر جهنمی درست میکنیم که داریوش همان موقع از وسط آتش پیدایش شود و بخواند: پشت سر جهنمه. یک جور که همه بگویند حیف شد که داریوش اقبالی با آن همه محاسن و کاریزما برای تدریس خصوصی کتاب هدیههای آسمانی انتخاب نشد. یا برعکس همیشه طوری حرف میزنیم که مثل شلیک گلوله، هیج گنجشک بیچارهای روی درخت نماند و با کمال تعجب میگوییم: ای بابا من فقط یکی از گنجشکها رو هدف گرفته بودم. مذهب را برداشتهایم و گذاشتهایم توی قوطی و از یک قوطی دیگر –کائنات – را که صد البته موجودی احمقتر است جای آن برداشتهایم. دست از سریالهای احمقانهی ایرانی شستهایم و در همین فاصله که دستهایمان خشک بشود به خشم سریالهای ترکیهای گرفتار شدهایم. سردرگمیم چون همین یکی دو نفر دور هم میرویم بیرون و به صورت گروهی غذا میخوریم تا چیزی به عنوان نهاد جامعه برای بچههایمان خاطره نشود. #دورهمی #عمار_پورصادق #جمعه_شناسی #خودمانی #هالوین #جشن_آبانگان