ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
یکی از بهترین برنامه هایی که در شبکه من و تو می شود پیدا کرد تا کمک کار خیلی ها بشود همین برنامه هایی است که خانم دکتر میترا بیات اجرا می کند. برنامه مثل خیلی از قالبهای موجود در من و تو، حرفه ای است. به نوعی بی واسطه تر از برنامه های صدا و سیمای خودمان درباره ی مهارتهای زندگی و روان شناسی زندگی روزمره بحث می کند. اغلب مشکلاتی را مطرح می کند و راه کار روان شناسی برایش دارد که به نوعی به زندگی روزمره در ایران مرتبط است. شبکه ی من و تو با همین هفتاد هشتاد آدم مهاجر توانسته است از آن دستگاه عریض و طویل برنامه سازی صدا و سیما جلو بیفتد.
به همین سادگی هر آدمی در ایران ممکن است با مشکلات حاد و یا سوالات ساده درباره مهارتهای عاطفی روان شناسی روزمره و حتی چالش های بزرگ روان شناسی بر سر تصمیم هایش، بخواهد بنشیند پای این برنامه. به نظر داشتن روند مناسب و حمله کردن به مشکلات موجود جوانها مخصوصا دختر و پسرهایی که درگیر یک رابطه عاطفی به شکل ازدواج و یا غیر از آن هستند،خیلی مفید است.
برنامه های تلویزیون خودمان خیلی خسته کننده هستند. بیشتر حاوی مواردی هستند که به شکلی طولانی و غیر حرفه ای بخش عمده ای از برنامه به حرفهای کلی، قلمبه سلمبه و با پرداخت بیشتری به کیسهای مطرح شده پیش می روند. این برنامه های وطنی به راحتی از واسطه ای غیر طبیعی به نام محدودیتهای تلویزیون ایرانی رنج می برند. که به نظر باید برای همیشه این محدودیتها حداقل در یک برنامه روان شناسی فراموش شوند تا پزشک مشاور بتواند تکنیکهای روان شناسی بهتری را به مخاطب ارائه کند.
حیف که سیاستگذاریهای اغلب در این باره بسته است و ترجیح دارد فرافکنی و باز بودن ها در برنامه های طنزی مثل خنده بازار اتفاق بیافتد.
یکی از بزرگترین درگیریهای آدمای اینجا که توی هرم مازلو گیر کرده اند ایجاد یک رابطه سالم با ج ن س مقابل - مخالف - است. رابطه ای که شکننده بودن آن برای خیلی ها در آن سوی آبها جنبه ی شوخی دراماتیک و تاریخی پیدا کرده است. اینجا هدم تحلیل اینکه اصلا کدام نوع رابطه بد یا خوب یا قابل مشاهده است نیست و به همین سربستگی می روم سراغ نظریه ای که حرف ارتباط را می برد در فضای طبقات اجتماعی و اقتصادی مطرح می کند. برای سادگی بحث فرض می کنیم طبقات اقتصادی به همان دو دسته ی کلی دارا و ندار تقسیم شده باشند که خیلی دور از ذهن نیست. البته طبقات فرهنگی ایران هم کاملا پیچیده و بسیار دینامیک تر از دسته بندیهای اقتصادی دارند گسترش می یابند.
حال فرض می کنیم که یک طبقه فرهنگی داریم و یک طبقه به نام غیره که البته این طبقه ی غیره دارد روزانه تعداد زیادی آدم را می ریزد توی دل طبقه فرهنگی. یعنی طبقه فرهنگی با همه ی عیب و عیوب احتمالی دارد به مدد رسانه های جهانی رشد می کند.
اما یک چرخه ی معیوب از دینامیک ارتباطی بین دختر و پسر می تواند به شکل زیر باشد:
1- سناریوی قطعی شده و اکثریت یافته برای خیلیها - حتی آنهایی که یکبار انتخاب کرده اند- پسر پولدار - خوش تیپ است. برای همین دختر از هر طبقه ای به دلیل همان فرهنگ دیگر باشی که یک سرش به خرده فرهنگهایی مثل تعارفات و عدم هویت شخصی آدمها در جریان بزرگی مثل جامعه در ایران وجود دارد، لشگری یک نفره خواهند بود که شاهزاده ی بالا شهری را به صورت زره پوش خلع سلاح می نمایند. اما بدی قصه ها این است که دنیای واقعی کمکی به این روند نمی کند. در نتیجه دختری با طبقه اقتصادی پایین به سرعت در ردیف اسباب بازیهای شازده قرار می گیرد. همین چرخه با اسباب بازیهایی ردیف می شود که دختر مذکور، در صف انتظار و از طبقات پایین دارد. این چرخه با اثر افزاینده ای می تواند باعث فرسایش ارتباطی هولناکی بشود که تقریبا روشن و واضح است.
2- مورد عکس این کمتر اتفاق می افتد ولی وجود دارد و آثار مخرب بیشتری به جای می گذارد که به جمع کل آثار بخش اول کمک فراوانی می کند.
3- به نظر در کشورهای دیگر به دلیل تعریف درست نحوه زندگی - LIFE style - آدمها توانسته اند با بودن در طبقه خودشان احساساتی مثل شرمنده بودن، بی هویتی، عدم استقلال هویتی فردی و ... را کنار بگذارند و به راحتی ارتباط با طبقه خودشان را برقرار کنند.
4- به نظر برای دهه هفتادیهای عزیز یک انقلاب دوم ج ن س ی علاوه بر آنچه که امروز رخ داده و به گوش برنامه سازان صدا و سیما هم رسیده است، را پشت سر خواهند گذاشت. این انقلاب هر اسمی داشته باشد محتوی تاثیرات در این حوزه هاست. یعنی به وضوح هویتهای فردی شکل گرفته از کم رنگ شدن ایدئولوژیهای آدمها، باعث شکل دهی هویت طبقاتی آدمهای اقتصادی پایین جامعه می شود. این عرصه را برای امنیت هرچه بیشتر ارتباطها - از هر نوعی - بین آدمها فراهم خواهد کرد. به نظر مسئولین فرهنگی، یا هر نوع شتابدهنده ای در زمینه هویت بخشی به آدمهای طبقات پایین که سخت در خواب خرگوشی پسر هندوانه فروش و دختر ترشی فروش در حال ازدواج فکر میکنند، باید کمی منعطف تر همین سناریو را به شکل توسعه یافته تری به پیش ببرند. خداوند پشت و پناهشان!
پ.ن:
بعضی دوستان به نظرشان این موضوع خیلی نادر رسیده است. ولی با توجه به اینکه واقعا اختلاف مالی طبقه ها در ایران زیاد شده است چنین بحثی به نظر خیلی قابل قبول می رسد. به علاوه بحث اصلی بنده می تواند طبقه متوسط فرهنگی را به عنوان اولین طبقه ی تخریب شده در این ماجرا، پر رنگ تر نشان بدهد و اصلا موضوع نادری نیست. کافی است به صورت تصادفی و آماری از تجربه های اطرافیانتان بخوانید و متاسفانه چنین مواردی را به وفور تردد آدمهای در کوچه و خیابانهای تهران ببینید. ارادت