ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
پاریس جشن بیکرا به نوعی سفرنامه ی ارنست همینگوی است. دیدار او از پاریس و مشاهدات و برخوردهایش با نویسنده های بزرگ زمانه خودش. آدمهایی را تصویر کرده است که برایتان بسیار جالب است. همین چیزی که شاید امروز بین روشنفکرها و نویسنده و هنرمندهای ما کمی غریب به نظر برسد.
همینگوی چیزی که در این خود زندگینامه ی پاریسی ارائه می دهد، شخیصتی اخلاقی، طنز و با ظرفیت دارد. انسانی که اغلب با امساک از گفتن درباره ی گوهر دورنی خود که در آن سالها بدان واقف شده است، منشی عرفانی یافته و این امر در بسیاری از برخورد های اخلاقی اش با مسایل روزمره به وضوح مشخص است. به نظرم هر نویسنده ای یکبار هم که شده این کتاب را بایستی نگاه کند و درس بگیرد.
مثلا در بخشی با عنوان گرسنگی انظباط خوبی بود. زمانهای سختی را می گذارند که کم پول است و وعده ی ناهار را صرفه جویی می کند ولی برای همسرش قصه هایی از ناهارخوردنشسرهم می کند.
همینگوی در این کتاب با اسکار فیتز جرالد، جیمز جویس، گرترود استاین، ازرا پاوند و دیگران مواجهاتی دارد. یکی از جالب ترین بخشها حمایت و دلسوزی ازرا پاوند از شاعران و نویسندگان بی پول مانند تی اس الیوت است که مجبورند بروند کارمند بانک باشند. همینگوی هم در این ماجرا بسیار فعال است. ازرا با یک زن پولدار یک گروه به نام - طببع لطیف - Bel Esprit- راه انداخته اند و به افراد کمک می کنند.