ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
در عنوان هر فیلمی اگر حرفی از شعر باشد حتما باید با چهرهای شاعرانه از فیلم برخورد کنیم. بله! چنین نیز هست. تصاویر بسیار زیبایی جای جای فیلم را زینت داده است. از همان ابتدا موزیک شروع فیلم قرار است جادو کرده باشد. همانجا تاکید میشود: سنت، شرف، نظم، تعالی. همانجا کلک – ما بهترین هستیم با آهنگ کلیساییاش کنده است- سنتها در قالب برادر که قبلا از بهترینها بوده است، دارند روی دوش مرد جوان فیلم سنگینی می کنند.
در ظاهر بایک مدرسهی جهنمی Hell-ton طرفیم. اما با ورود معلم ادبیات همه چیز عوض میشود. معلمی که انسانها را غذای کرمها میداند و از زبان مردههایی که قبلا همینجا بودهاند نصحیتگرا میخواهد تا زندگی را به یک امر فوق العاده تبدیل کنند. امری فوق العاده که با پاره کردن دستورالعمل محاسبه مساحت شعر از کتاب درسی میسر خواهد بود. اینگونه ماشعر را برای زیبایی نمیخوانیم. برای لمس دردهای آدمها اینگونه زنده ایم. مطمئنا آدمهای که رامبراند وموتزارت نخواهند شد، متفکرانی آزاد خواهند بود. داستان انجمن شاعران مرده که یک جماعت مخفی از زمان معلمشان بوده تا زمانی پیش میرود که پسرهای نوجوان هنوز در دام شعر نیفتادهاند و این اتفاق دور نیست. درست وقتی که هر کدام مجبورند شعر بنویسند، می توانیم این گیر افتادن در حلقهی بستهی شعر را در اتاق خوابگاهشان موقع دست به دست کردن دفترچهها ببینیم. کارگردان همینطور به تصویرهای شاعرانه در فیلم ادامه میدهد. پسری با دوچرخه از وسط پرندهها عبور میکندو به جای زنگ ناقوس مانند مدرسه، آنها را فراری میدهد. بازهم میتوان از شعر درکنار زمین بازی به عنوان موضوعی فراگیر در فیلم یاد کرد.
هروقت اثری را اعم از فیلم یا کتاب و غیره نگاه میکنید و یاد بخشهایی از زندگی خود می افتید به نظر کیفیت اثر بالا میرسد. حتی اگر آن اثر فاقد جلوههای روانشناسانه به طور مستقیم نباشد. پسرهای جوان فیلم تقریبا تا بخش زیادی از زمان فیلم تفاوت معنایی زیادی با همن ندارند و این یکی از روشهای کمتر دیده شده در شخصیت پردازی افراد است. پسرکی که پدرش اصرار دارد پزشک شود، شب بعد از اجرا درست مثل مسیح مصلوب چنان سرمای سرد مادر و پدرش که در تصویر میبینیم میشود. معلمی که شکست خورده و هم اتاقیاش که کاملا به شعر درآمده است. همان که بسیار شبیه نیل – پسر تئاتری- است، در اولین حرفهایش برای بارش برف: خیلی زیباست و بلافاصله تلخی این شعر را بالا میآورد. اما چرا همینجا فیلم پایان نمییابد؟ آیا باید منتظر شکست کامل معلم ادبیات بود؟ معلمی که از دل شعر به بچهها wooing women را به شوخی یا جدی یادشان داده است. داستان ادامه مییابد چون شعر را برای cute بودن نمیخوانیم. داستان ادامه مییابد تا هر گونه نظری درباره ایده آلیستی بودن فیلم را باطل نماید. اپیزود طولانی شعر تمام میشود. قربانیها در دو دسته قرار میگیرند. منتظر کشیدن ماشهی شخصیت درون گرا- هم اتاق نیل- هستیم. دادگاه با ژوری خانواده اجرا میشود. نتیجهی آخرین امضا معلوم نیست. آقای KEATING یعنی معلم ادبیات این بار جایش را با معلم مخالف روشهایش عوض کرده و از بالا نظارت میکند. قاضی در کلاس درس به دنبال برگرداندن بچهها به بخشهای ادبیات واقع گرا است که تدریس نشده است. تمام متهمین در حضور قاضی به روی میزها قیام میکنند. این پایان تعلیمات معلم سابق و قاضی کنونی است. انجمن شاعران مرده با تعدادی جوان که سر کلاس به دار آویخته اند بر پاست.