360 درجه

360 درجه

داستان کوتاه و رمان - جامعه شناسی -فلسفه -معرفی کتاب - نقد فیلم
360 درجه

360 درجه

داستان کوتاه و رمان - جامعه شناسی -فلسفه -معرفی کتاب - نقد فیلم

فیلم شیفت شب نیکی کریمی سحر قریشی محمد رضا فروتن

مرد کارمند حسابداری است ساده و صادق است. همکارش چند صد میلیون می زند به جیب و در میرود. چون مرد مورد اعتماد رییس است فقط از کار بی کار میشود. زنش مشکوک میشود چون از ماجرا با خبر نیست. یک روز اسلحه می آورد خانه. زنش بیشتر مشکوک می شود.  

ادامه مطلب ...

اقتصاد هنر به جای شعار- چرا هنرمند فقیر است؟ مغازه دار پولدار؟- قسمت اول


در خبرها زیاد می شنویم که فلان هنرمند در نهایت فقر یا وضعیت بد قرار گرفته است. بیمه ندارد. از پس هزینه های درمانی خودش بر نمی آید و هزار مصیبت دیگر. اما چاره چیست؟ 

آدمهای عادی جامعه ما، که نمی شود خیلی برای این عادی خط کشی خاصی قایل شد، چیزی به نام هنر را به طور ریشه ای و فرهنگی یک فضل و اضافی و شکم سیری می دانند. اما این مساله در همه جای دنیا به اشکال مختلف وجود دارد. 

 

 

از دید اقتصاد کالای فرهنگی -خروجی های ملموس هنری- یک جور کالای عمومی است که به نظر دولتها نقش پر رنگی در تولید آن بایستی داشته باشند. چون در گام اول برای سود بردن جذاب نیست و توان بسیار بالایی را می طلبد. 

اما مشکلات مخصوص ما در ایران به نظرم بخشی از آن به شرح زیر است. 

قبل از شروع ماجرا حتما بعضی از آدمهای پولساز و موفق دنیای هنر را کنار بگذارید. 

اما لیست مهمترین مشکلات: 

مشکلات مستقیم از سوی دولت 

1- نبودن قانون مالکیت فکری به صورت جدی و قوی : این نبودن قانون در همه جای کسب و کار به صورت متورم و برجسته ای توی ذوق می زند. وقتی یک طراح تی شرت و لباس نمی تواند از حقوق فکری خود دفاع نماید، قطعا شغلی به نام طراح به معنی واقعی و درست آن جدای از سازنده محصول و مجری وجود ندارد. 

2- نبودن فضای ساده تبادل فکری هنرمندان: 

از زمانی که به نظرمان رسیده است هنر ابزار خوبی برای تبلیغ است، این چاقوی تیز را خیلی ناشیانه برده ایم توی دل فضایی که واقعا صنعت ساخت محصول هنری- حوزه هنری- به این غلظت و بی مایگی وجود دارد. انواع کتابها و نشریهای فرمایشی از مطالب غیر ضرور در حال تولید است و واقعا عده ای خاص می تواننداز  چنین فضایی استفاده نمایند. جون هنرمندها به نظر آدمهای غیر طبیعی و مهارنشدنی و غیر متعارفی می رسند- انگار نباید برسند- 

به همین سادگی فضاهای دیگر را هم خبر دارید که اجازه تکثیر و عمومی شدن ندارند. مثلا اگر شخصی برای تمرین تئاتر از خانه اش استفاده کند. بعد به راحتی با هر افتادن برگ خزانی از درخت ممکن است مورد مواخذه و تنبیه از سوی مراجع قضایی قرار بگیرد- به نظر مراجع محترم این روزها با اعتیاد خلق الله ندار ترند، همین هفته همسایه ی گرامی را ریختند و DEA ما آمد چند تایی شان را برد به نظر یک شب هم آنجا نخوابید تازه جری تر و جدی تر هم به کار فروش مواد مخدر ادامه می دهد- باور بفرمایید فقط مناطق یک تا سه جزو تهران نیست که بگویید کجا پلیس دخالت می کند؟ طبقه متوسط جامعه تمام ایران پخش است. اینها واقعا نیاز به اعتماد از سوی دولت دارند. 


3- فعالیتهای هنری مجازی به جای واقعی: 

اینجا باید بگویم که منظورم از مجازی فضای فیس بوک وپلاس و اینها نیست. دقیقا به فعالیتهای مناسبتی، چهارچوب دار، لوس و بی کیفیتی که راه به راه در رسانه ها به عنوان هنر مطرح می شود می گوییم مجازی، مجازی در مقابل واقعی. واقعی اش واقعا در پستوی خانه ها و درخلوت هنرمندها در جریان است. یکی فیلم مستندی می سازد و می برد بازارچه کن می فروشد. یکی موسیقی برای دل خودش کار می کند. دیگری نوشته هایش را همین طور تلنبار در گوشه ای نگاه داشته تا اوضاع سر بالاتر بشود و کمی باد، غبار ها و ریز آلاینده های هوا را کنار بزند. وقتی فضای کار کردن اینطوری باشدف خود به خود کسی از این کار پول در نمی آورد و معیشت ندارد. این را مقایسه کنید با اورهان پاموک در ترکیه که کاملا در راستای فعالیت عمده کشورش یعنی توریسم، در حال کار کردن است. 


در یادداشت بعدی حتما دربار اقتصاد هنر به دقت بیشتر و با نگاه به عوامل غیر از دولتی خواهیم پرداخت. 



سایت روزنامه خورشید و قند چهارپاره یادداشت سردبیر به شکل تندر

1- یکی از معقول ترین اتفاقهای روزانه برآمد آفتاب یا خورشید است. 

البته این دومی کمی هم به نظر ساده نمی رسد. مثلا روزنامه خورشید توانسته است با منابع مالی خوب و محکم از پشت کوه ها سر بر آورد و خواسته یا خدای نکرده ناخواسته به جمعیت روزنامه های عصبانی کشور اضافه شود. 

این اتفاق به گونه رعد آسا و با یادداشتهای سردبیری و بزن و بکوبهای تندر گونه ای اتفاق افتاده که به راحتی هر کسی تصور از آسمانی ابری و تیره دارد. آسمانی که اصلا به سختی بشود خورشید را در آن یافت. 


2- به جهت رفتار حرفه ای در برآوردن خورشید یا در آوردن روزنامه خورشید همینقدر کافی است که مطالب بخشهای مختلف اجتماعی، فرهنگی، ورزشی، ماه رمضانی این روزنامه هنوز بعد از این همه روز انتشار فاقد نویسنده ی یادداشت نویس و حتی میرزا بنویسی است. باشد که مرزهای روزنامه نگاری مدرن در اینجا هم به آن سوی کوه ها، جایی که خورشید بر می آید، تلالوی حتی پست مدرن و به قول برادر ژاک دریدا ساختار شکنانه یابد.