حالا ما نمی خواهیم بد بین باشیم و بگوییم مثلا فردا پس فردا این موضوع باغ قلهک نشود.
ولی بعد با خودمان فکر می کنیم که افغانیهای عزیز همه جا در حال عمران و آبادی هستند.
حتی در بخش کشاورزی ایشان به دلیل سابقه ی بالایی که دارند توانسته اند دشتهای صعب العبوری را زیر کشت ببرند.
اصلا فکر کنید این راه ابریشم دوباره افتتاح شده و تمام آنهایی که آرزوی قدم گذاشتن جای پای کاروانهای عبوری و حتی جهانگرد منحط و معروف غربی مارکوپولو را دارند می توانند از این جاده و حتی کوچه های آن استفاده لازم را ببرند.
اما از آنجایی که ما به توریسم و فناوریهای مرتبط با توریسم اهمیت فراوانی می دهیم. بایستی در مدیریت توریسم و غیره اتفاقها و برنامه های آتی بی افتد:
1- ایجاد دستشویی های نزدیک در شانه جاده به دلیل استفاده مسافرین محترم در ایام عبور و مرور به صورت زنجیره ای به عنوان بخشی از پروژه ی رفاه ابریشم
2- ایجاد زیر گذر ابریشم برای استفاده های دیپلماتیک و توسعه روابط ایران و برزیل
3- ایجاد مجموعه فرهنگسرا در طول جاده با نام فرهنگسرای ابریشم با هدف جذب مخاطب خاص در زمینه های مسافرت و هنر و تریپ به جهت دوستان علاقه مند به تریپ ظریف هنری
4- ایجاد مراکز بازپروری و ترک و راه اندازی مجدد اعتیاد به شکل گروهی و جایگزین نمودن روش جدید NDA- national drug aviation به جای روش منسوخ NA که جوانان را در دامهای مجدد اعتیاد انداخته است.
منتظر پیشنهادهای بهتر شما در این زمینه هستیم.
به هر حال هر اقتصاد روبراهی این روزها می تواند به عنوان درس آموزی به جاهای دیگر و حتی فضا نیز صادر شود.
ابوتراب خسروی اهل فن است. قلمش مخملین است. ابوتراب خسروی می تواند روایتی جعلی و عین اصلش بیافریند. ابوتراب خسروی معنی ادبیات را به درستی درک نموده است. گاهی وقتهاکه به معنی لذت بردن از متن نگاه میکنم و سلیقه ی خواندن برخی دوستان را ملاحظه می کنم، میبینم یک سری متنها انگیزه های آزاردهنده ی نویسنده برای ساختن یک نثر فاخر یا هر چی که اسمش هست را رعایت می کنند. یعنی دقیقا تمام لذت خواندن را می برند جایی همان حوالی که دیگر زبانت دارد پیچ میخورد از پیچیدگی متن. ولی این کار سخت که به نظر در مرز باریک عقل و جنون نوشتن قرار میگیرد، دقیق مثل روزهای بچگی آن هم بعد از یک امتحان سخت برای شخص بنده این شادی را به ارمغان می اورد که انگار ضعیف و قوی دارند مشخص می شوند. این از گذشته!
اما خواندن رود روای از ابوتراب خسروی می تواند آدم را یاد این بیاندازد که با طناب روزمرگی نمیتوان بین ابرها قدم زد. خواندن خیلی از متنهای این آدم سهل و ممتنع است. به راحتی می تواند آدم را دچار ملال کند و یا کم کم خواننده را ورزیده تر و هوشیار تر نماید. بدی این اثرها شاید این است که آدم را به این رو معتاد می نماید و سطع توقع فرد را حد اقل تازمانی که نشئگی این طور متنها توی سرش است بالا نگاه میدارد.
ابوتراب خسروی توی جلسه ای حرف جالبی می زد. مثلا اینکه اثر نبوغ آمیز به نظر حاوی طنز است. این یکی از به یاد ماندنی ترین حرفهایی بود که شنیدم.
با نوشتهها و داستانهایی از محمد بهارلو، جواد اسحاقیان، فتح الله بینیاز، میترا داور و...
علیرضا محمودی ایران مهر انگار عاشق همینگوی است. قاعدتا سر کلاسشان که برای داستان نویسی در سینما ایران تقریبا سر ملک برگزار می شود، کلی از متنهای همینگوی را از حفظ می خواند وبرای من که حافظه ماهی دارم و هیچ چیز بیشتر از چند ثانیه خاطرم نمی ماند، خیلی عجیب بود.
قبل تر ها کتاب ابر صورتی را بی دقت ورق زدم و گفتم شاید به دلیل خاصی مثل جبهه و جنگ و فرمایشی و دستوری جایزه گرفته است. اما وقتی فرصت شد و داستان ابر صورتی از مجموعه داستان ابر صورتی را خواندم از ریتم بسیار خوبش و متنی که توصیفات ضمنی به همراه تصویرسازیهای عالی داشت برایم جذاب بود. واقعا این داستان ضد جنگ بود. دنیایی که روایت میکند از اول تا آخر دنیای مرده هاست. حتی عشق بازی با معشوقش هم به سبک مرده ها خالی از ارتباط جسمیست.
درباره بقیه داستانهای این مجموعه اینجا نوشته ام
متن رادیو زمانه درباره ی ابر صورتی
علیرضا محمودی ایران مهر به نظرم واقعا زیست نویسنده ای دارد. وقتی باهاش گپ می زنید چهره ی بی تکلفی را استنشاق می کنید.
برای پیشنهادهای تعطیلات طولانی که امسال می توانید به راحتی خیلی از آنها را در تقویم خود داشته باشید، انگار می توان کارهای زیر را انجام داد: اگر هر کدام را نتوانستید انجام دهید به سراغ دیگری بروید.
1- فرصت اردیبهشت را از دست ندهید. به خیابان ولی عصر حوالی چهار راه نگاه کنید. باورتان نمی شود درختها بتوانند تحت چنین شرایطی سبز بشوند. پس برای اینکه به قدرت بهار بیشتر ایمان بیاورید به نزدیکترین پناهگاه سبز اطراف تهران عزیمت نمایید.
2- امور منزل در راس امور است. اگر خانه دار و یا شوهر گرامی خانه دار هستید. به to do list بلند بالای مربوط به منزل، از تعمیرات و تجهیزات و غیره و اینها فکر کنید. آقای محترم شما می توانی از صبح حدود همان 11 که بیدار می شوی تا موقع حاضر شدن ناهار خوشمزه و یا بیرون زدن برای ناهار خوشمزه با همسر گرامی یک شیری، پیچی چیزی برای تعمیر دست و پا نموده و خود را از شر کارهای بزرگتر خلاص کنید.
3- به امور فرهنگی به عنوان اهم امور بپردازید.
امور فرهنگی می تواند کتاب خواندن هم باشد. سعی کنید حتی الامکان کتابی بخوانید که خیلی بیشتر از 100 صفحه نباشد و در روزهای بعدی درگیرش نمانید. به هر حال زندگی جدی تر از این حرفهاست. خداوند خودش انتقامش را از کسانی که نمی دانند به آهستگی خواهد گرفت و در حالت نامساوی تری قرارشان خواهد داد.
4- یک فیلم پارتی با شکوه برگزار کنید.
در این نوبت بخت به شما روی کرده. پارتنر، ضعیفه یا هر شخص محترم دیگرتان را دعوت نموده و به طور بی امان فیلم و سریال ببینید. البته فقط منوی نزدیکترین کیترینگ را برای ناهار دم دست داشته باشید و با فلاسک چای به استقبال لیست طولانی تعهداتتان نسبت به سینما از تروفو و پولانسکی تا سینمای تولیدات حوزه هنری بروید.
5- سایت و وبلاگ بخوانید. به صورت تصادفی وبلاگ یا سایت خیلی خوبی، یعنی آدمی خوش فکربسته به حوزه کاری و یا آماتوری خود انتخاب کنید و تمام پستهای - اول مهر چی شد که رفتم مدرسه- را نیز بخوانید.
6- برای آخرین بار تصمیم بگیرید در نزدیکترین کتابخانه عضو شوید. کتابخانه های تهران دارند یک امکاناتی را گسترش می دهند که شما بتوانید کتابی را جستجو نموده و بر اساس فراوانی کتابهای جدید اقدام به عضویت در کتابخانه شان نمایید. سایت کتاب خانه تهران
7- برنامه فکر کردن راه بیاندازید. به عنوان روزی یا نیم روزی فقط برای فکر کردن هم که شده به آن کسی که حاضرید جگرش را بی هیچ خصومتی بخورید اعلان دهید تا یک جایی به غیر از کافه و اینها در سکوت کنار هم به فکر کردن زیر آفتاب بگذرانید. لازم است روزهای ابری هم ظرفیت زیادی برای فکر کردن دارند. به علاوه می توانید هر 10 دقیقا یک بار خود و مخاطب خاصتان را پشت و رو نمایید تا فکر سوز نشود. در این صورت بهترین و برشته ترین تعطیلات را از سر خواهید گذراند. این جای فکر کردن می تواند کوه های تهران در بخش خلوت آن، حیاط پارکها-قسمت غیر شهر بازی آن-، و حتی انواع سوراخ سنبه هایی مثل حیاط موزه، حیاط انجمن فلسفه و حکمت و حیاتهای ماورا آن باشد. لطفا حیاط هیچ سفارتخانه ای را برای فکر کردن خودی نگیرید و بیهوده از نگهبان نیز خواهش نکنید. چون تازه چند روز است دارد آنجا پست می دهد و اصلا نمی داند سفارت چیست!
8- کسری خواب خود را جبران نکنید! به هر حال روزی از این دنیا خواهید رفت و همه کسری خوابتان جبران خواهد شد. لطفا تا آنجا که می توانید به تکمیل روش ها و حتی کپی برداری از روشهای بزرگان فکر کنید.