کمی طول کشید تا افراد مسلح به دستکش و ماسک شوند. دوتا پیرمرد توی مترو دستکش دست کردهاند. اما به نظرشان این دستکش بوکس است. برای همین هر از چند گاهی با شوخی به هم مشت میزنند. یکی از پیرمردها سرفه میکند. دیگر کسی حتی حوصله ندارد چپ چپ نگاهشان کند. یکی از پیرمردها مثل جوانترها دستش را انداخته روی گردن لُخت دوستش. عدهای دستکش دستشان هست ولی ترجیح میدهند همان یکبار هم آنرا مصرف نکنند برای همین حرکات موج سوارها را تقلید میکنند. یکی شان خسته میشود و به میلهی کنار مترو تکیه میدهد. عدهی زیادی از دستفروشها و دیگران خودشان را به راحتی به همه جا میمالند. کف مترو مینشینند، سیب پوست میگیرند و میخورند. تخمه خوردن با دستکش و بدون آن، به تمدد اعصاب توی فضاهای عمومی کمک میکند. کارگزاری تامین اجتماعی کارمندانش را از ارباب رجوع ایزوله کرده است. یک نایلون ضخیم بزرگ کشیدهاند که رویش یک شکاف برای دریافت مدارک وجود دارد. متصدی در فاصلهی یک متری شکاف شیلد و ماسک و گاهی عینک به چشم دارد. با دستکش مدارک را میگیرد و همان ویروس کرونایی را که از نفر 232 گرفته است به تمام شمارههای بعدی انتقال میدهد. بانکیها هم همینطوری عمل میکنند. من هم وسواس شدهام. آب وایتکس روی میز اداره را به جای الکل به کارت بانکیام زدهام و حالا بخش مغناطیسیاش رفته است. توی نانوایی کسی بقیهی پولش را نمیگیرد. برای همین یکهو من یک تراول پنجاهی نان میخرم و با یک بغل خیس و سنگین میروم خانه. شرکتهای شیک اسپری ضد عفونی غیر قابل آشامیدن برای پرسنلشان درست کردهاند. مردم حتی هیاتیها هم دیگر باورشان شده که باید ویروس کرونا را از هر کجا و به هر هدفی آمده باشد جدی گرفت. مردم مثل عطر مشهدی به خودشان الکل بطری 100 هزار تومانی میزنند. البته شرکت ما هم زحمات زیادی کشیده است. به عنوان نمونه یک جفت دستکش و یک ماسک به مادادهاند. البته سه تا لیوان کاغذی هم هست که احتمالا برای روزهای قرنطینه با حرکت دادن سریع روی میز و قایم کردن یک گلوله ی کاغذی، گل یا پوچ بازی کنیم و سرگرم شویم.