360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره
360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره

گزارش تصویری نمایشگاه کتاب- قسمت چهارم

در ابتدا قسمت اول را آوردیم و از نمایشگاه کتاب رفتن گفتیم که چی شد رفتیم.

تا سرانجام در گوشه ای آنچه را که جسته ایم بیابیم

(ذوق کتاب مرا هم زیاد زمین زده است)




اما راه یافتن، همانا سنتی فکر نکردن

(نمی دانم اول خاور دوریها خواستند فرهنگ سنتی فقر و فحشایی خود را به ما بدهند یا ما اشتباهی محصولات سینمایی و تلویزیونیشان را با کشتی خریدیم و آوردیم )



به صد سال پیش برنگشتن




جهانی فکر کردن





محلی عمل کردن

(شما به خود نگیرید، محله ما اینطوری است)




ساده زیستن

(ساده زیستی یا مال کتابهاست یا مال رییس جمهورها)




دست نزدن به هر کاری



عامی نبودن 





بیرون آمدن از محاصره هر بندی




ولو با مطالعه کردن  فراوان



و پاسداری از ارزشهاست. مادران گرامی روزتان مبارک




این تنهای آرزوی ماست که سال دیگر نمایشگاه کتاب پربارتری داشته باشیم. 

و الا به نظر از سال بعد باید به سفر استانبول برویم و سفرنامه استانبول و یا سفرنامه تهران را ادامه دهیم. 



پ.ن: این پانوشت درباره یکی از دوستان همراه در نمایشگاه و کاملا تصویری است! 


تصویر بنا به دلایلی حذف شد!


همچنین قسمتهای قبلی را بخوانید:

گزارش تصویری نمایشگاه کتاب - قسمت سوم

گزارش تصویری نمایشگاه کتاب - قسمت دوم

گزارش تصویری نمایشگاه کتاب- قسمت اول



گزارش تصویری نمایشگاه کتاب - قسمت سوم

خوب تا آنجا که در قسمتهای اول و دوم گفتیم بماند.

گزارش تصویری نمایشگاه کتاب- قسمت چهارم

گزارش تصویری نمایشگاه کتاب - قسمت دوم

گزارش تصویری نمایشگاه کتاب- قسمت اول


رسیدیم به جایی که افراسیاب داشت ... واقعا اگر فردوسی خبر دار می شد جماعت کتابفروش این همه بابت شاهنامه در می آورند هر جور شده خودش را می رساند به امروز و شاید مافیای نفتی می شد و اصلا یک فصل کشف نفت در شاهنامه می نهاد:


بنا کردم از نفت شاخص بلند / که در هیچ بورسی نیابد گزند


و اما ادامه ماجرای طی طریق در نمایشگاه کتاب سال 91 و درسهای آموخته ی اینجانب:

به هرصورت انواع محتوای سرنوشت ساز به اشکال زیر در معرض علاقه مندان و بالعکس بود:



البته آنهایی هم که به روشهای تولید ترشی علاقه نداشتند می توانستند نادر شاه را بکنند توی انواع قوطی فلزی



و یا بروند ترشی سازی را از جای دیگری یاد بگیرند



ولی هر چه بود به پای بعضی ناشرهای پولدار و کاپیتال به نرخ روز خور نبود که بتوانسته باشند قیمت های عوام فریبانه روی کتاب بگذارند. (کتاب استاد زرویی را جدا از ماجرا بدانید)



اما تمام اینها در سایه ی مدیرتهای موفق فرهنگی علمی تاریخی سیاسی اجتماعی انتظامی است. این مدیران درست بلدند فیل را نیز قورت دهند، وزن ایده آل داشته باشند و همزمان مردی مریخی یا حتی زنی ونوسی باشند و شمابگید؟ - ذهنی معجزه گر را چیز کنند- داشته باشند.




اما باید دانست انتهای همه چیز مرگ است



و ما همه در این دنیا رهگذریم




و از یک هزارتوی خسته ی نمایشگاهی می گذریم




چه فرق می کند ایرانی باشیم و خلیج فارس داشته باشیم



و یا خلیج فارس نداشته باشیم(من هر چه تعمق کردم اینقدر نور زیاد بود که درست نفهمیدم از کی خلیج فارس داشتیم و یا نداشتیم )



و یا اصلا اهل اروپا باشیم



دقیقتر اینکه آلمانی باشیم(سلام  اشمیت آقا)



یا کلا سخت کوش و تاجیکی باشیم 



حتی افغانی با سوادو خوش تیپ به نظر بیاییم



حتی بتوانیم در نمایشگاه کتاب، دوچرخه سواری را تبلیغ کنیم



اصلا اهل کشور هفتاد و ملت و مردمانی سخت کوش از شبه قاره باشیم.

(تقویم هندی رویت شده در نمایشگاه )



به یاد داشته باشیم که هیچگاه مسایل کوچک را بزرگ نکنیم




و به زبانی صحبت نکنیم تا دیگران ما را درک نکنند



هرگز با قصه های زندگیمان بازی نکنیم




و اصولا راهی هموار  را طی کنیم




که متنهی به دعوا و مرافعه نشود. به هر حال یکی از بزرگترین ارزشهای ما ایرانیها مردمداری، سردمداری، تیولداری و کلا داشتن است. پس قدر این علاقه و تمایل را بدانید.



اصولا اگر این مسایل را رعایت نکنید به صورت غیر مترقبه ای در دام بی تفاوتی نسبت به همه چیز می افتید




اصلا موضوع به همین جا ممکن است ختم نشود. دام بیگانگان یکی از این دامها و مهمترینش است



حتی ممکن است به وادیهایی بیفتید که نامتان را از دست بدهید و با هویت ملی خود بیگانه شوید و در یک کلام - بی وطن - شوید




اما در چنین موقعیتهایی نیز اصلا وحشت نکنید





از پا ننشینید و به رصد کردن ادامه دهید




به سلطنتهای تو خالی اهمیت ندهید 




صحنه را هیچگاه خالی نگذارید و گاهی خودتان را در آن پر کنید




با امید بیشتر و با اشراف کامل به مسایل جستجو کنید 




در موقعیتهای اشتباه قرار نگیرید




تا بیهوده رنگی نشوید 




همه جا زین موفقیت را دودستی بچسبید و رها نکنید





به توصیه های بزرگان به دقت و با شور و شوق گوش فرادهید و همه جا شرکت کننده باشید 

(عذاب وجدان عکاس از حضور بی موقع در سخنرانی و بیدار شدن حاضرین که به درستی جای خواب خوب جمعه خود را به ضرب و زور زن و بچه از دست داده بودند: نازی! بگیر بخواب)




با تمامی ملتهای دنیا دوست و برادر باشیم



همچنین بخوانید :

گزارش تصویری نمایشگاه کتاب- قسمت چهارم

گزارش تصویری نمایشگاه کتاب - قسمت دوم

گزارش تصویری نمایشگاه کتاب- قسمت اول




گزارش تصویری نمایشگاه کتاب - قسمت دوم

در ابتدا قسمت اول را آوردیم و از نمایشگاه کتاب رفتن گفتیم که چی شد رفتیم.


در نمایشگاه امسال لیلی و مجنون کاملا به قصه پیوسته بود.



ولی یوگا از آن دسته ورزشهایی بود که جفت پا پریده بود به صورتمان



حتی مترجمهای قدیمی مثل آقای نجف دریابندری برگشته بودند به همان تخصص سابق و کتاب مستطاب آشپزی را آورده بودند با آشپز خانه شان




به هر حال آدم بعضی غذا ها را وقتی با جناب مستطاب آشپزی آشنا نباشد و تهیه و میل نماید دنیا برایش کهریزک می شود. در همین راستا انتشارات کهریزک نیز کتابهایی چاپ کرده بود و به نمایشگاه آورده بود.



در بسیاری از جاها مرجع کاملی برای پاسخ گویی به پرسشها بر اساس تفکیک جنسیتی وجود داشت.



در برخی از غرفه ها می شد کتابهای نوستالژیک از دهه 60 را پیدا کرد



و در جاهایی دیگر می شد برخورد نزدیک رهنمودهای عملی سعدی را کاملا احساس نمود.




و حتی رهنمود های عملی تر از این حرفهاکه ترکیب خلیجی و هندی بود.

(این خانمی که در غرفه همین شالها را بسته بودند خیلی، نسبت به هویت عکاس، سوال و جوابشان از غرفه مطالعات استراتژیک سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بیشتر بود )



حتی مدیرو پدر و مادر یک دقیقه ای کافی نبود و می بایست به سراغ روشهای بله گرفتن، نه گرفتن و حتی روشهای منطق فازی رفت.



و در بعضی جاها هم بعضی گم شده های نوجوانیمان بودند که حسابی یادمان رفته بود



به هر حال هر ملتی به رازهای سلامتی و نشاط، به زور هم که شده احتیاج دارد و مثل همین باران زورکی اسیدی تهران باید بزند و سرمان را کچل کند.




همچنین بخوانید :

گزارش تصویری نمایشگاه کتاب- قسمت چهارم

گزارش تصویری نمایشگاه کتاب - قسمت سوم

گزارش تصویری نمایشگاه کتاب- قسمت اول

گزارش تصویری نمایشگاه کتاب- قسمت اول

آنقدر این روزها از نمایشگاه کتاب گفته شده که تصمیم گرفتم با همین دوربین نحیف چند تا  عکس اینجا بگذارم. امیدوارم این عکسهای بسته از نمایشگاه کاملا عناوین جاری و فراگیر موجود را به خوبی نشان دهد. پیشاپیش از پر حرفی و کیفیت آماتوری و بد عکسها و سرد بودن کوبیده ی ناهار عذر خواهی می نماییم. 

 شروع از اینجاها و ختم به این جور جاها خیلی خوب است و پسندیده. ما هم از نمایشگاه همین انتظارات را به صورت سرد و گرم داریم. 

به هر حال یک شبی مرامی را به ذهنمان خطور دادیم :



و به مرامات گروهی از دوستان نوستالژیک یادمان آمد اگر مثلا انتشاراتیهای خوب مثل چشمه و اینها نیستند، کدامیک از خوبها را می شود دید. برای همین کرگدنی رفتار کردیم



ولی امان از شب که افکار مزاحم سراغ آدم را حتی شده از سوپر دریانی نیمه شب نیز می گیرند.



کابوسهایمان کمی تا قسمتی مربوط به نان بود



و البته بی منظور به یاد تعطیلی فرهنگ هم بودیم



به هر حال صبح شد و برخواستیم و به نمایشگاه رفتیم.

عده ای برای نجات خود داشتند تلاش می کردند تا ملاقاتی جذب کنند. 



اما به همین سادگی ها نبود و باید حسابی معطل می شدند 



به همین مناسبت لابه لای رفت و آمدهای روزانه غرق رویای چگونه مطالعه کنیم شدند. 



به هر حال از قصه ظهر جمعه رضا رهگذر شروع کردند و توانستند جایی کلاس داستان نویسی ایشان را نیز پیدا کنند.



و البته اینجا هم سر و صدا زیاد بود و نمی توانستند در کنار دنیای سیاستمداران به داستان نویسی دست بزنند. مثلا کار مشاوره ی آقای علی اکبر ولایتی خیلی سر و صدایش زیاد بود و تمرکز داستانی را از طب اطفال به زندگینامه ابو سعید ابوالخیر و شبه جزایر لانگر هانس می برد. 

اما کوتاه نیامدند.

ادامه مطلب ...

پیشنهادهایی برای گردشگری در تعطیلات

برای پیشنهادهای تعطیلات طولانی که امسال می توانید به راحتی  خیلی از آنها را در تقویم خود داشته باشید، انگار می توان کارهای زیر را انجام داد: اگر هر کدام را نتوانستید انجام دهید به سراغ دیگری بروید.

1- فرصت اردیبهشت را از دست ندهید. به خیابان ولی عصر حوالی چهار راه نگاه کنید. باورتان نمی شود درختها بتوانند تحت چنین شرایطی سبز بشوند. پس برای اینکه به قدرت بهار بیشتر ایمان بیاورید به نزدیکترین پناهگاه سبز اطراف تهران عزیمت نمایید.

2- امور منزل در راس امور است. اگر خانه دار و یا شوهر گرامی خانه دار هستید. به to do list بلند بالای مربوط به منزل، از تعمیرات و تجهیزات و غیره و اینها فکر کنید. آقای محترم شما می توانی از صبح حدود همان 11 که بیدار می شوی تا موقع حاضر شدن ناهار خوشمزه و یا بیرون زدن برای ناهار خوشمزه با همسر گرامی یک شیری، پیچی چیزی برای تعمیر دست و پا نموده و خود را از شر کارهای بزرگتر خلاص کنید.

3- به امور فرهنگی به عنوان اهم امور بپردازید.

امور فرهنگی می تواند کتاب خواندن هم باشد. سعی کنید حتی الامکان کتابی بخوانید که خیلی بیشتر از 100 صفحه نباشد و در روزهای بعدی درگیرش نمانید. به هر حال زندگی جدی تر از این حرفهاست. خداوند خودش انتقامش را از کسانی که نمی دانند به آهستگی خواهد گرفت و در حالت نامساوی تری قرارشان خواهد داد.

4- یک فیلم پارتی با شکوه برگزار کنید.

در این نوبت بخت به شما روی کرده. پارتنر، ضعیفه یا هر شخص محترم دیگرتان را دعوت نموده و به طور بی امان فیلم و سریال ببینید. البته فقط منوی نزدیکترین کیترینگ را برای ناهار دم دست داشته باشید و با فلاسک چای به استقبال لیست طولانی تعهداتتان نسبت به سینما از تروفو و پولانسکی تا سینمای تولیدات حوزه هنری بروید.

5- سایت  و وبلاگ بخوانید. به صورت تصادفی وبلاگ یا سایت خیلی خوبی، یعنی آدمی خوش فکربسته به حوزه  کاری و یا آماتوری خود انتخاب کنید و تمام پستهای - اول مهر چی شد که رفتم مدرسه- را نیز بخوانید.

6- برای آخرین بار تصمیم بگیرید در نزدیکترین کتابخانه عضو شوید. کتابخانه های تهران دارند یک امکاناتی را گسترش می دهند که شما بتوانید  کتابی را جستجو نموده و بر اساس فراوانی کتابهای جدید اقدام به عضویت در کتابخانه شان نمایید. سایت کتاب خانه تهران 

7- برنامه فکر کردن راه بیاندازید. به عنوان روزی یا نیم روزی فقط برای فکر کردن هم که شده به آن کسی که حاضرید جگرش را بی هیچ خصومتی بخورید اعلان دهید تا یک جایی به غیر از کافه و اینها در سکوت کنار هم به فکر کردن زیر آفتاب بگذرانید. لازم است روزهای ابری هم ظرفیت زیادی برای فکر کردن دارند. به علاوه می توانید هر 10 دقیقا یک بار خود و مخاطب خاصتان را پشت و رو نمایید تا فکر سوز نشود. در این صورت بهترین و برشته ترین تعطیلات را از سر خواهید گذراند. این جای فکر کردن می تواند کوه های تهران در بخش خلوت آن، حیاط پارکها-قسمت غیر شهر بازی آن-، و حتی انواع سوراخ سنبه هایی مثل حیاط موزه، حیاط انجمن فلسفه و حکمت و حیاتهای ماورا آن باشد. لطفا حیاط هیچ سفارتخانه ای را برای فکر کردن خودی نگیرید و بیهوده از نگهبان نیز خواهش نکنید. چون تازه چند روز است دارد آنجا پست می دهد و اصلا نمی داند سفارت چیست!


8- کسری خواب خود را جبران نکنید! به هر حال روزی از این دنیا خواهید رفت و همه کسری خوابتان جبران خواهد شد. لطفا تا آنجا که می توانید به تکمیل روش ها و حتی کپی برداری از روشهای بزرگان فکر کنید.