ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
رومن گاری غرغر کنان و طعنه زن ترین نویسنده هاست. در این مرتبه نویسنده ای مثل لویی فردیناند سلین هم جای دارد.
تا چند وقت پیش اگر کتاب پر شعار و مانیفست داری به شکل رمان و مجموعه داستان میخواندم حسابی لذت میبردم. ولی این روزها بیشتر از این نوع ژانر ادبی که بیشتر بعد از جنگ جهانی دوم در اروپا و یا آمریکا – و به رای آدمهای رای دار دنیا- غالب شد، فرار میکنم. آدمهایی مثل لویی فردیناند سلین، رومن گاری، هانری باربوس، اریش ماریا رمارک- نویسنده رمان درغرب خبری نیست- و خیلیهای دیگر که با گفتنش فقط از بحث درباره رومن گاری دور میشویم. به نظر رومن گاری بیانیههای زیادی علیه جامعه اخلاق گرای آمریکایی صادر کرده و به تهی بودن اجتماعی که در آن سالها مشاهده میکرده حسابی تاخته است.
کتاب داستان چند تا آدم متفاوت و به نوعی ضد اجتماعی است که رفتهاند در گوشهای جمع شدهاند و توی سوییس به ریش صلح و مصونیت آدمها میخندند. داستان محوری هم مثل همهی قدیمیها ارتباط بین دختر و پسری- لنی و جس دختر یک دیپلمات ورشکسته - است که هر کدام در نوع خود متفاوتند و به نظر توضیح بیشتری برایش جایز نیست. کتاب لختی فراتر از نوع کتابهای ضد جنگ است و در حقیقت به مسایل اجتماعی پیچیدهتری از جامعه آزاد از تعلقات در آمریکا نگاه متمرکزتری دارد. در موارد فراوانی راوی خود گری کوپر بیانیه نویس است که دست خواننده را میگیرد و به جای داستان او را در یک گپ کافهای ادبی حول و حوش مسایل و دغدغههای اجتماعی شدید میبرد. جایی به منظور نمایش ویترین آلودهی چیزی به نام اجتماعی که هزار بار مردهاست درصورتی که به ظاهر هیچ جنگی – حداقل مثل جنگ جهانی – دربین نیست.
البته من گاهی با خواندن کتاب احساس خفگی و پر حرفی از سوی نویسنده داشتم... در مجموع لذت بردم. این کتاب نیز مانند خیلی از کتابهای دیگر توسط نشر نیلوفر تهیه شده است. صد البته بی انصافی است اگر به ظرافتهای ادبی فراوان این رمان و حتی بقیهی کارهای رومن گاری بی تفاوت و انفعالی نگاه کنیم.
لنی شخصیتی بیشتر رواقی و بی اعتنا به جامعه و اصولا هر چیز با حرف و سر و صدا و اصولی و هر نوع از پایبندی است. جس نیز شباهتهای اساسی با او دارد ولی جنسا زن سالاری است که اهل هیچ نوع فعالیت و حتی گله و شکایتی در این باره نیست.
بخشهایی از بسیاری موارد قابل اعتنا در کتاب خداحافظ گری کوپر- رومن گاری - سروش حبیبی- نشر نیلوفر:
تنفر به من اجازه می ده بی فاجعه جزیی از دنیا باشم
حالا دیگه اعتراض یکی از هنرهای زیبا به حساب میآد.
من یک دختر بورژوای عادی آمریکاییم با تمایلات شدید زن سالاری ... اگر میخواستم خودسوزی کنم مساله ام بیشتر این بود که چه پیرهنی بپوشم.
تفاوت عمده بین آمریکایی و انگلیسیها در این است که برای اولی احساس پوچی شخصی منبع اضطراب است و برای دومی منبع آرامش.
آدم همه جا چیزهایی میبیند که وجود ندارد... اینها در درون آدم است. آدم به یک جور درون گو تبدیل میشود. که از زبان مرغهای دریایی – کاکائیها – و آسمان و باد و همه چیز حرف میزند.
در بیست سالگی آدم حقایقی میبیند و متوجه نیست که آنچه دیدهاست حقیقت نیست، فقط زیبایی است.