360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره
360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره

داستان ابر صورتی از کتاب ابر صورتی نوشته علیرضا محمودی ایران مهر

علیرضا محمودی ایران مهر انگار عاشق همینگوی است. قاعدتا سر کلاسشان که برای داستان نویسی در سینما ایران تقریبا سر ملک برگزار می شود، کلی از متنهای همینگوی را از حفظ می خواند وبرای من که حافظه ماهی دارم و هیچ چیز بیشتر از چند ثانیه خاطرم نمی ماند، خیلی عجیب بود.

قبل تر ها کتاب ابر صورتی را بی دقت ورق زدم و گفتم شاید به دلیل خاصی مثل جبهه و جنگ و فرمایشی و دستوری جایزه گرفته است. اما وقتی فرصت شد و داستان ابر صورتی از مجموعه داستان ابر صورتی را خواندم از ریتم بسیار خوبش و متنی که توصیفات ضمنی به همراه تصویرسازیهای عالی داشت برایم جذاب بود. واقعا این داستان  ضد جنگ بود. دنیایی که روایت میکند از اول تا آخر دنیای مرده هاست. حتی عشق بازی با معشوقش هم به سبک مرده ها خالی از ارتباط جسمیست.

درباره بقیه داستانهای این مجموعه اینجا نوشته ام


متن رادیو زمانه درباره ی ابر صورتی


علیرضا محمودی ایران مهر به نظرم واقعا زیست نویسنده ای دارد. وقتی باهاش گپ می زنید چهره ی بی تکلفی را استنشاق می کنید. 

پیشنهادهایی برای گردشگری در تعطیلات

برای پیشنهادهای تعطیلات طولانی که امسال می توانید به راحتی  خیلی از آنها را در تقویم خود داشته باشید، انگار می توان کارهای زیر را انجام داد: اگر هر کدام را نتوانستید انجام دهید به سراغ دیگری بروید.

1- فرصت اردیبهشت را از دست ندهید. به خیابان ولی عصر حوالی چهار راه نگاه کنید. باورتان نمی شود درختها بتوانند تحت چنین شرایطی سبز بشوند. پس برای اینکه به قدرت بهار بیشتر ایمان بیاورید به نزدیکترین پناهگاه سبز اطراف تهران عزیمت نمایید.

2- امور منزل در راس امور است. اگر خانه دار و یا شوهر گرامی خانه دار هستید. به to do list بلند بالای مربوط به منزل، از تعمیرات و تجهیزات و غیره و اینها فکر کنید. آقای محترم شما می توانی از صبح حدود همان 11 که بیدار می شوی تا موقع حاضر شدن ناهار خوشمزه و یا بیرون زدن برای ناهار خوشمزه با همسر گرامی یک شیری، پیچی چیزی برای تعمیر دست و پا نموده و خود را از شر کارهای بزرگتر خلاص کنید.

3- به امور فرهنگی به عنوان اهم امور بپردازید.

امور فرهنگی می تواند کتاب خواندن هم باشد. سعی کنید حتی الامکان کتابی بخوانید که خیلی بیشتر از 100 صفحه نباشد و در روزهای بعدی درگیرش نمانید. به هر حال زندگی جدی تر از این حرفهاست. خداوند خودش انتقامش را از کسانی که نمی دانند به آهستگی خواهد گرفت و در حالت نامساوی تری قرارشان خواهد داد.

4- یک فیلم پارتی با شکوه برگزار کنید.

در این نوبت بخت به شما روی کرده. پارتنر، ضعیفه یا هر شخص محترم دیگرتان را دعوت نموده و به طور بی امان فیلم و سریال ببینید. البته فقط منوی نزدیکترین کیترینگ را برای ناهار دم دست داشته باشید و با فلاسک چای به استقبال لیست طولانی تعهداتتان نسبت به سینما از تروفو و پولانسکی تا سینمای تولیدات حوزه هنری بروید.

5- سایت  و وبلاگ بخوانید. به صورت تصادفی وبلاگ یا سایت خیلی خوبی، یعنی آدمی خوش فکربسته به حوزه  کاری و یا آماتوری خود انتخاب کنید و تمام پستهای - اول مهر چی شد که رفتم مدرسه- را نیز بخوانید.

6- برای آخرین بار تصمیم بگیرید در نزدیکترین کتابخانه عضو شوید. کتابخانه های تهران دارند یک امکاناتی را گسترش می دهند که شما بتوانید  کتابی را جستجو نموده و بر اساس فراوانی کتابهای جدید اقدام به عضویت در کتابخانه شان نمایید. سایت کتاب خانه تهران 

7- برنامه فکر کردن راه بیاندازید. به عنوان روزی یا نیم روزی فقط برای فکر کردن هم که شده به آن کسی که حاضرید جگرش را بی هیچ خصومتی بخورید اعلان دهید تا یک جایی به غیر از کافه و اینها در سکوت کنار هم به فکر کردن زیر آفتاب بگذرانید. لازم است روزهای ابری هم ظرفیت زیادی برای فکر کردن دارند. به علاوه می توانید هر 10 دقیقا یک بار خود و مخاطب خاصتان را پشت و رو نمایید تا فکر سوز نشود. در این صورت بهترین و برشته ترین تعطیلات را از سر خواهید گذراند. این جای فکر کردن می تواند کوه های تهران در بخش خلوت آن، حیاط پارکها-قسمت غیر شهر بازی آن-، و حتی انواع سوراخ سنبه هایی مثل حیاط موزه، حیاط انجمن فلسفه و حکمت و حیاتهای ماورا آن باشد. لطفا حیاط هیچ سفارتخانه ای را برای فکر کردن خودی نگیرید و بیهوده از نگهبان نیز خواهش نکنید. چون تازه چند روز است دارد آنجا پست می دهد و اصلا نمی داند سفارت چیست!


8- کسری خواب خود را جبران نکنید! به هر حال روزی از این دنیا خواهید رفت و همه کسری خوابتان جبران خواهد شد. لطفا تا آنجا که می توانید به تکمیل روش ها و حتی کپی برداری از روشهای بزرگان فکر کنید.


آیا سانتی مانتالیزم خوب است؟

سانتی مانتال یعنی احساس گرا و شرقی منش. 

خیلی  از آدمها از جمله خودم در قبل تر ها این نقد رابه شکل شفاهی به خیلی از چیزهای بی کیفیت و یا با کیفیت پایین که بیشتر به زمینه های امپرسیونیستی خالص متصل است، با استفاده از برچسب سانتی مانتال وارد می نمایند.

مثلا  فلان روش، محفل، کار و برخورد با هنر سانتی مانتال است زیاد می‌بینم و می‌شنوم. شایدبر چسبهای سانتی مانتال از آدمهایی که بنده دیده و می شناسم به موارد زیر اتلاق شود:

1- خیلی از آدمها آن چیزی را که از بُرندگی هنر انتظار دارند در ارائه‌های امروزی کار درحوزه‌هایی که در ایران مجاز به کار است، پیدا نمی‌کنند.


2- بدون تمرکز به بحثهای تکراری فرم و محتوا و نمی دانم نقد فرمالیستی و نقد معناگرایانه باید گفت اغلب کارهایی را که به نظرشان از لحاظ معنایی خیلی غنی نیست در این دسته اند.


3- خیلی از کارهایی که  گرفتار خود سانسوری و دگر سانسوری یا به قول جواد مجابی سانسور از سوی روشنفکران  شده است را تهی از معنی و سانتی مانتال میدانند.

4- باز هم از منظری دیگر کارهایی که اصولا بستر معنایی دارند ولی دریک کلمه به درد نپرداخته و بحثشان هپروت است را سانتی مانتال می دانند.


اما به نظر میتوان درباره  سانتی مانتال بودن دفاع های زیر را مطرح نمود:

1- هنر غیر سانتی مانتال بسیار در معرض سانسور و دیوار آهنین است و هزینه های صرف شده در بخش نخبه ها برای آن واقعا بالاست. تصور کنید که نخبه های یک زمینه ای به شکل هرم باشند و شما از قصد سر هرم را به دیواری بکوبید و بخواهید با  نوک هرمی مداد ظریفتان دیوار بتنی را خراب نمایید. به جای بهتر است برای مدتی به خواب زمستانی بروید. شاگرد تربیت کنید و در دوره رکود اقتصادی مدرک دکترایتان را بگیرید.مدادتان هم فعلا می توانید مثل استاد کارهایی که لازم است چند صباحی به طرح قابل اجرا فکر می کنند پشت گوشتان همین نزدیکی گوش به زنگ شنیده ها باشد.

2- هنر مفهومی به سرعت نمی تواند فاصله زیادی ازجامعه خودش داشته باشد یعنی حداقل در بخشهایی مثل ادبیات که بنده شاید بیشتر به آن سرک میکشم کاملا باید وصل به جریان آدمها باشی و باور پذیر. البته درباره هنرهای تجسمی نیز بدون عبور از فضای مدرن -دریک کلمه- نمی توان وارد فضای پست مدرن و هنر برای هنر شد.

3- به نظر کاچی به از هیچی مثال خوبی نیست ولی کاربرد دارد. یعنی منتظریم از همین جریان بی آزار سانتی مانتال بن مایه های خوبی برای آینده بیرون بیاید.
4- وقتی سانتی مانتال باشی خیلی بهتر می توانی پرواز کنی، حفره ها را ببینی و آنجا بنشیمی. می توانی دور تر از این حرفها باشی که صدای کسی ازارت ندهد: این همه یه جور زندگیه دیگه. می توانی روزها و رویاهای روزت را با خودت هر جای دنیا حتی وسط کوه های کم بته و فرسوده ببری تا بهتر از کارکردگرایان و مبارزه دایمی با شارلاتانیزم به کارت مشغول شده باشی. بگذار دیگری بدون نگاه و آگاهی نسبت به اصول پرواز تو را انتزاعی - تخیلی و خجسته بداند.خیلی از این حرفها درباره کیفیت آثار متاسفانه درست است.عدد و رقم تولید و نمایش آثار در زمینه هنرهای تجسمی متناسب با ارتقاء معنایی مورد نظر و استانداردی نیست که مثلا باعث ساختن جریانی شود. شاگردانی قوی تربیت کند و کلا به عنوان یکی از شاخصهای ارزش گذاری در هنر، دور برد باشد. حتما در این بحث خیلی ابتدایی حرف زدم و باید بیش از این بخوانم و کمتر کافه بروم  منتظر نظراتتان هستم.

 

به نظر برای سانتی مانتال بودن باید زیاد به تعطیلات بروید.

سفر نامه تهران

سفر نامه تهران یک سفرنامه ی درون شهری است و برخلاف توصیه های ترافیکی صورت می گیرد. سفر نامه تهران آسان ترین راه برای فراموش کردن این نیست که تهران شهری است که نیاز به تغییرات دارد. سفر نامه تهران عملا مصیبتی است که هر روز شاید شاهدش باشید ولی از یک نگاه و روایت دیگر. سفر نامه تهران برای علاقه مندان هیچ توصیه ای ندارد. سفر نامه تهران فقط و فقط یک ضد سفرنامه است. سفر نامه تهران قرار نیست از یک نقطه به نقطه ای دیگر برود. سفر نامه تهران یک سفرنامه ی مردمی اجتماعی بوم شناسی و یا هیچ چیزی از این دست  نیست. سفر نامه تهران اهل نوستالژی نیست. سفر نامه تهران به نظر روایت شخصی و در عین حال جمعی ما درباره ی بودن در تهران است.   ادامه مطلب ...

سفرنامه تهران -کرج – فردیس


چند سال پیش از اینکه مترو به این نواحی مهاجر نشین برسد. اینجا یکی از خلوت ترین شهرهای اطراف تهران و از مجموعه جاهایی بود که اوایل انقلاب کلی آدم تبعیدی را به خود جذب کرده بود، بیشتر اینها که اعضای حزب کمونیست (حزب توده) در ایران بودند به همراه بسیاری از آدمهای نزدیک به دربار که فقط به واسط خدمت گذاری به دربار توانستند ویلایی خارج از  تهران تهیه کنند به این مناطق مهاجرت کردند.

بعدها مهاجران دیگر مثل اغلب جاهای ایران کرد و لَر قاطی آمدند به این مناطق. این که می‌گویم لزوما فقط کردها و ترکها به اینجا مهاجرت نکرده اند، اولین دلیل مهاجرت به این نواحی وجود مجموعه عظیم ایران خودرو با شهرکی به نام پیکان شهر در حوالی کیلومتر 13 و بعد از آن اتوبان مخصوص تهران کرج است که مجموعه عظیمی از کارگران و  مهندسین و تکنیسینهای صنعت خودروی کشور را در خود جای داده است. از کارگرهای خط تولید رنگ و بدنه بگیر تا انواع واحدهای اقماری قطعه ساز و قالب ساز و واحدهای ریخته گری با همان کوره‌های مهیب و آدمخوار سرخ زمینی و القایی و غیره در خدمت مجموعه های خودرو سازی کشور در این منطقه شده‌اند. یکی دیگر از قطبهای خودرو سازی کشور که رقابتی دانمی با ایران خودرو به عنوان واحد انحصاری تولید خودرو در کشور فعالیت می‌کند، خودروی سایپاست که همین پراید مستضعفین را تولید و به بازار می‌چپاند. این مجموعه شامل سایپا دیزل، ایران خودرو دیزل، مجموعه ساپکو به عنوان واحد مدیریت و نظارت کلیه واحدهای ایران خودرو است. ساکنین این نواحی در اتوبان هنوز از هم از وسعت فضای شهری و هوای بسیار سالم تری از شهر تهران برخوردارند. اما یکی از مهمترین حقایقی که در مورد استان عظیم البرز وجود دارد این است که وسعت جمعیت و رشد مهاجرت به همراه تنوع قومی قبیله ای این ناحیه فقط با بیان ترافیک انسانی در مترو و یا اتوبان در ساعات اولیه صبح و غروب کافی نیست. اینجا به گفته خودشان یک ایران کوچک است. اما همیشه این ناحیه که این روزها به نام استان البرز طبقه بندی می‌شود، به راحتی بزرگترین مهد مهاجرت ایران است. در مقایسه با آمریکا که سرزمین بنا نهاده شده از سوی مهاجران است، کرج پاجوشی از سرطان بزرگ تهران است که نه تنها بر خلاف آمریکا مهد دموکراسی نیست، بلکه بیشترین آمار جرم و جنایت اعم از دزدی، قاچاق مواد مخدر، قتل و تجاوز در آن بسیار بسیار بالاتر از تمام نقاط ایران است. اقتصاد این نواحی بیشتر شهرستانی و کارگری است. فردیس به عنوان نمونه ای از شهرهای تابعه کرج جمعیت فراوانی را در خود جای داده است. غروب این شهر تصویر پیاده روهایی است که از میدان اول تا 5 ام فردیس امتداد یافته از آدمهای به هم پیوسته و قدم زنان است. تنها تفریح این نواحی قدم زدن در خیابان و گاهی استراحت دریکی دو تا فروشگاه بزرگ است. این شهر فاقد هرنوع سینما یا مرکز فرهنگی دایر و استخوان دار است. اینجا گوشه‌ای از فرهنگ به هم آمیخته مهاجرت با انواع انحرافات اخلاقی رایج بین جوانان را می‌توان به شکل کاملا برجسته‌ای مشاهده نمود جوانانی که از هیچ فضای شهری برای تفریحات خود جز پناه بردن به شبکه‌های ماهواره و فیلمهای آمریکایی که به صورت غیر مجاز در سراسر ایران و از جمله همین شهر وظیفه فرهنگ سازی نهادهای فرهنگی کشور را به عهده دارند، ندارند.