: نوبل ادبیات به پاتریک مودیانو نویسنده ی فرانسوی کتاب خارج از تاریکی رسید و مشتاقان و علاقه مندان ادبی را از انزوا بیرون آورد. خدا را شکر که مردم دنیا پینوکیو را بیشتر از خیلی آدمهای واقعی می شناسند. هاروکی موراکامی هم شکل برادر رضایی همیشه کاندیدای مورد علاقه ی مردم است. یادداشت مفصل مترجم عزیز اصغر نوری را از وبلاگش بخوانید. دوستانی که کلاس فرانسه می روند و اهل خواندن متن اصلی هستند-چرا؟ - کلاسهای خودشان را جدی تر بگیرند.
اینستاگرام بچه های پولدار تهران سوژه ی خبرها شده است. از بی بی سی تا عصر ایران سعی کرده اند درباره اش بنویسند و نکته این است که امروز واشنگتن پست هم ازش نوشت. خدای من. این باعث شد بروم ببینم داستان چیست. در این باره یک سایت پیدا کردم که اجازه می دهد توی اینستاگرام را بگردید. جستجوی اینستاگرام هر چقدر واقعی یا خیالی باشد، استریم استفاده شده برای سایت جالب است. تمام جهانیانی که از اینستاگرام استفاده می کنند را پشت هم دارد نشان می دهد. مثل سایتهایی که استریم تولید مقاله در ویکی پدیا را دارند. در هر لحظه در دنیا کی عاشق کی شده و عکسش را گذاشته است. کی رفته است مهمانی. کی از توی سفر دارد عکس اینستاگرامی اش را بار گذاری می کند. یک بازی جالب هم دارد.
شما می توانید این استریم اینستاگرامی را کلیک کنید تا به صورت آن تاپ، عکس مورد نظر را واضح ببینید. عکس ها به همره توضیحات. همین حالا دو نفر توی ویلای تابستانی خودشان از لبنان عکس گذاشتند. یک دختر عکس پاهایش را درست اول پاییز و روی برگهای یک جایی که قدم می زده گذاشته است. یک جای دیگر دنیا همین حالا اینستاگرام یکی با عکسی از بالای یک ساحل دریا، در روز، به روز رسانی می شود و جای دیگری از دنیا شب تصویر متن جمله ی حکیمانه ای را که کسی خوشش آمده، آخرین فعالیت روز یک آدم دیگر است. واقعا زمان و یا مکان با سابق بر اینها خیلی فرق دارد. هر چیزی که هر کسی هوس کرده است. بدون توجه به روز، شب و مکان جغرافیایی اش، فقط و فقط در صورتی که عکس باشد، مجاز است هزاران و یا میلیونها بار، موتیفهای گم شده ی انسانی را تکرار کند. سانسوری در کار نیست. هر کسی می تواند بی مزه ترین نوع زندگی را با عکس انواع خوردنیهای دوست داشتنی و آرام بخش خودش تجربه کند. تجربه خودش یک عکس بزرگ و دست نیافتنی از دنیای سابق است. دنیایی که شبکه های اجتماعی در آن رنگ و معنایی نداشتند. ما ترسیده ایم. ما از بزرگترین تجربه های بشری به یک دلیل ساده محرومیم. چند سال از هزاران سال تجربه های بشری را با تصویرهایی که توی بصل النخاع آدم امکان نصب دارند، عوض کرده ایم. امتحان کنید ببینید تمام حرفهایی که درباره ی بازخوانی سریع تجربه های بشری می شنوید، مزخرفاتی است که آدمیزاد می تواند توی چند ثانیه gif animation لذت یک فیلم بلند سینمایی را تجربه کند. با دیدن عکس یک خانواده، تمام آنچه به احاطه ی این معنا و احضار آن مربوط است را لمس کند و رستگار شود. احضار تجربه ها از جنس تجربه ی فراوان شبکه های اجتماعی، خنده دار ترین و افراطی ترین نوع تجربه است. امروز خبری دیدم درباره ی اروپایی ها که هر روز نگران تجربه ی زیاد شبکه های اجتماعی هستند. مثل قبل تر ها که نگران تحصیلات دانشگاهی فراوان بودند. ما کجا هستیم خدا عالم است. صاحب نظران حوزه های مدیریت در این گونه موارد لازم است آنالیز شکاف و بلافاصله بعد از آن آنالیز حساسیت را انجام دهند
پ.ن: تبلیغ خانواده توی آمریکا می تواند آدمها را به تشکیل خانواده ترغیب نماید ولی توی ایران فقط ک و ن جوانان میهن را که دستشان از نخیل کوتاه است، می سوزاند. یاد حرفی قدیمی افتادم: سرمایه دار بد است ولی سرمایه چیز خوبی است!
یادداشتهای روزانه، همانطور که میدانید یکی از علایق تمام نشدنی بنده است. امروز کتاب درها و دیوار بزرگ چین نوشتههای روزانهی احمد شاملو را پیدا میکنم. پیر مردی که از روی فایلهای صوتیاش میشناختم، اینجا کلی از اعترافات خودش را نوشته است. به طور قطع و یقین یادداشتهای روزانه آلبر کامو یا یادداشتهای روزانه ویرجینیا وولف، پاریس نوشته های همینگوی و سفرنامه آمریکای ایتالو کالوینو دنیای دیگری است. حب و بغض های دهه ی شصت حل شده و نشده به همین راحتی اجازه نمی دهد سراغ آن رنگ و بوها برویم. مثلا یکی از دلایلی که شاید داستانهای کوتاه هوشنگ گلشیری را نمی خوانم همین رنگ و بوی دهه ی شصت باشد. خدا را چه دیدی شاید اوضاع عوض شد.
زبان شاملو در این مجموعه که در ابتدایش هم آمده - نوشته های کوتاه- به متل نزدیک است گاهی هم زبان روزمره را به کار برده است. مثل همان متل هایی که سالها داشت می نوشت و جمع و جور می کرد. به هر صورت باز هم همان بحث همیشگی، نبودن اندیشه در نویسنده های ایرانی که مخلص همه شان هستیم. باز هم بحث شیرین ضرورت بستر سازی برای توسعه ی ادبیات درژانرهای مختلف. وای که این بستر چقدر مهم و اساسی است. شاید آماردان ها و یا روزنامه نگارهای بخش علمی روزنامه ها بتوانند دسته بندی و درصدگیری کنند و بفهمند چقدر از مهمترین فرآیندهای اشراقی بشر توی بستر اتفاق می افتد. اصلا آدم به شکل عمودی اش چه نشسته و چه ایستاده قابلیت فکر کردن دارد یا نه؟