360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره
360 درجه

360 درجه

روزمره -ادبیات داستانی و غیره

کلاسهای کنکور آنلاین رایگان برای کم بضاعتها

این روزها درس دادن و کلاس خصوصی هم باید از طریق واتس اپ انجام شود. اینطوری معلوم است که هیچ کودک کاری اینقدر گوشی و اینترنت ندارد تا اتحاد نوع اول را توی آن فاصله‌ی دور ببیند. آنقدر هم معلم نداریم که تخته و قلم هوشمند داشته باشند تا بتوانند دوباره و سه باره توضیح بدهند تا طرف از گوشی قرضی همسایه، همین یک قدری که پنجره باز است، حل یک معادله‌ی ساده را یاد بگیرد. من که گاهی صدای جیغ و دادی از آن طرف خانه‌ی شاگردم می‌شنوم و با خودم می‌گویم لابد طوطی یا مرغ مینا دارند که دارد صدای جیغ و داد بچه‌ای که توی برف سر خورده را تقلید می‌کند. یا مثلا جیغ کشیدن یک پیر زن بعد از اینکه سه بار توی این روزهای کرونا از پسر اول تا نوه‌ی آخرش را –عاق والدین- کرده است، یکهو در باز شده و مهمانها سر رسیده‌اند. راستی مگر نوه‌ها را می‌شود زیر عبای عاق والدین قایم کرد؟
حالا بماند وقتی من، معلم چند ماه در میان یکی دو تا کلاس، به دختر بچه‌ی کر و کثیف توی چهار راه که به نظر خیلی شیک دارد، شعر می‌فروشد بگویم: می‌دونی اتحاد مزدوج چیه؟ بعد دختر قاطی کند. جیغ خفه‌ای توی ماسکش بزند و صورتش در هم بشود. بعد بگویم: چی شد؟ اصلا تو چرا ماسک داری. کلاس مجازی که کرونا رو انتقال نمی‌ده. بعد او به سان عاقلی که از هر چیز مزدوجی می‌ترسد، دوربین موبایل را با دستهای فوق کثیفش بچرخاند و ببینم وسط ده تا بچه‌ی دیگر دارند پول یک نفر شاگرد را می‌دهند و ده نفر، یکجا تمام اتحادها و معادله‌ها را یاد می‌گیرند. اشکالی ندارد یکی دو جلسه‌ی دیگر حتما، درس نابرابریها و نامعادله‌ها را شروع خواهم کرد. #روایتگرباش

دربی استقلال پرسپولیس و راز کائنات برای برد و باخت باشگاه

وقتی پرسپولیس داشت استقلال را می‌برد ومانشسته بودیم و تخمه می‌خوردیم، کائنات داشت با دست پس می‌زد و البته با پا پیش می‌کشید و ما منتظر بودیم کی سر قصاب خلوت می شود تا برای خنک شدن دل کائنات یک گوسفندی مرغی چیزی قربانی کنیم. قصاب وقت نداشت چون این روزها خیلی‌ها گرفتار قضا و بلا هستند. قصاب الان دیگر سه دهنه شده است. با کلی شاگرد که کیلوکیلو گوشت قرمز و سفید از دریا و آسمان و زمین را می‌تپانند توی صندوق عقب پراید و غیره. خانم خانه یا آقای برگشت کننده به خانه، خوشحال می‌شوند و ای کاش می‌گویند. ای کاش قصاب را سوار ماشین می‌بردند خانه‌شان. هر آدم ناراحتی دیدند می‌زدند روی ترمز: آقا این. این گوشتش داره تلخ میشه. بی زحمت خلاصش کن. هم برای ما هم برای جامعه ضرر داره. دستمزدت رو هم دوبل می‌دم. قصابها اولش می‌گویند: ای بابا! روز روشن؟ و خانمهای خانه یا آقاهای برگشت کننده به خانه می‌گویند: آقا جان اینجا اگه کسی بمیره، هیچکی حواسش نیست. حداقل ماهی کُشش کن. مث ماهی. بعد قصابها اغلب می‌گویند: باشه ولی گوشتش میریزه‌ها. بعد خانمهای خانه و یا آقاهای برگشت کننده از خانه خواهند گفت: اشکال نداره. ما فقط پاکسازی می‌خوایم. #قصابی #فوتبال #عمار_پورصادق

پدر کشاورزی و ترانه‌ی ایران حسن شماعی زاده - عموی علی انصاریان

 پدر کشاورزی و ترانه‌ی ایران بعد از استاد حسن شماعی زاده، خود داریوش اقبالی است. اونجای متن ترانه که حسن شماعی زاده میگه: این خونه رو کی ساخته؟ طبیعتا این پرسشگری و مطالبه گری چیزی را عوض نمی‌کند ولی در جواب می‌گوید اوستای بنا ساخته و البته چون با چوب نعنا ساخته است، به صراحت مساله‌ی تحریمها را پیش بینی نموده و با شادی و طرب ویژه ‌ی خود، این پیش بینی را در صدر تحریمهای ناجوانمردانه‌ حتی در زمینه ی مصالح ساختمانی قرار می‌دهد. اما بعد از این پرده گشایی و اطلاع رسانی، نوبت به دکلمه‌ی زیبای استاد داریوش اقبالی می‌رسد که با سیاستهای هرس کردن در کلیه‌ی بخشهای جهاد کشاورزی مخالف است: گیرم که می‌برید. گیرم که می‌کشید، با رویش ناگریز جوانه چه می‌کنید؟ که دقیقا اشاره به آب و هوای خوب شمال و رویش مجدد گیاهان پاجوش آن هم در ابتدای فروردین دارد. اینجا مشخص می‌شود در آن موقع که اکثر خواننده ها در حال استعمال – اون جمعه به جمعه سرو گوشش می‌جنبه- یا فوقش – مهمون اومد مهمون اومد اون که یه روزی رفته بود، بودند، ایشان با اطلاعات فوق قوی در زمینه‌ی کشاورزی افسرده‌ی نباتات در خاک سیاه استپ، نقش بزرگی در فرهنگ کشاورزی آوازی ایران ارائه نمود و البته در سالهای بعد نیز اراده‌ای قوی برای ترک خاک سیاه و بازگشت به طبیعت و بغل کردن زندگی در کافه‌های لس آنجلس در پیش گرفت. راهش پر رهرو باد. #عمار_پورصادق #شماعی_زاده #حسن #آواز #ترانه #تپش #لس_آنجلس

زندگی در واتیکان جذاب نیست

شاید من برای پشت پا زدن به آدمها خلق شده باشم. البته یک واتیکان درونی دارم که شدیدا آدمها را به خودم جذب می‌کنم. ازم سیر نمی‌شوند. مثل سوسیس و کالباس هم مضر هستم و هم خوردنی. هم آدم می‌تواند تو مخی و توی اعصاب دیگران باشد و همینکه بیدار شود و منتظر باشند با چشمهای پف کرده، زیر پیراهن و پیجامه چه می‌گوید: هیچ وقت دقت کردین که فلان؟ البته هر روز که می‌گذرد متمدن‌تر می‌شوم. تمدن مثل گرد کردن یک سنگ تیز تازه جدا شده از یک صخره است. سنگها اینقدر توی مسیر رودخانه توی سر و کله‌ی هم می‌زنند تا جایی که گرد وقلنبه و چهل ساله به نظر بیایند. اینطوری برای تمام مشاهده‌گران، نایس به نظر خواهند رسید. اگر گالیلئو گالیله می‌دانست که بخش قابل قبولی از دوستان دوران دبیرستانتان را یکهو و یکجا می‌توانید پیدا کنید، از این موضوع می‌توانست راحت‌تر کروی بودن زمین را نشان کلیسا بدهد.

عصر ایران از گرانی خیار تا چالش ندا یاسی

 1- خیار این قدر گرون شده، ارزش داره مسافری قاچاق بشه از خارج بیاد؟ پارسال همین موقع بادمجون از بین دراز سانان اعلام پادشاهی کرد. الان بین خیار بیست تومنی و موز شصت تومنی رقابت شدید هست که کدوم پادشاهه. با صدای علیرضا افتخاری: واقعا صحیحه؟ یه مسافر چقدر میتونه خیار بیاره؟ مردم عراق چرا اینقدر توی فصل زمستون آب دوغ خیار مصرف می کنن؟
2- ای کاش می‌شد آدمی هر کجا که میرود موطنش را با خودش ببرد. خلاصه میدونم خیلی تکراریه ولی #ریحانه_پارسا هر روز که پایین لباسش رو بیشتر قیچی می‌کنه، جمهوری اسلامی ممنوع الخروجی بیشتری به مادرش اعمال می‌کنه. الان طوری شده که مادرش حتی توی پارکینگ خونه هم نمی‌تونه تردد کنه.
3- طرف رفته از کالیفرنیا ویدئو می‌ذاره اینقدر که اگر ایران بود نهایتا در سواحل بابلسر، پلاژ کرایه می‌داد. حالا چه اصراریه که از کالیفرنیا به ما ایرانیهای زیر فشار گرونی، فشار بیاره با اون ریش و پشم داعشی، خدا عالمه.
4- واقعا راهی برای توقف چالش ندایاسی و صدف بیوتی و تتلو نیست؟ قباحت که بریزه جاش صفا و صمیمیت و گفتگوی عقلایی سطح بالا بین والدین و فرزندان وجود داره؟ ما که خیلی نگرانیم.
5- هنوز دارید می‌گردید که چه کسی مرد و صدا از کسی در نیامد ولی سر وفات علی انصاریان چه غوغایی به پا شد؟
6- امسال زیارت مکه تعطیل شد ولی جشنواره ی فیلم فجر همین طور اُس وقُوس دار، داره اجرا میشه؟