آنقدر این روزها از نمایشگاه کتاب گفته شده که تصمیم گرفتم با همین دوربین نحیف چند تا عکس اینجا بگذارم. امیدوارم این عکسهای بسته از نمایشگاه کاملا عناوین جاری و فراگیر موجود را به خوبی نشان دهد. پیشاپیش از پر حرفی و کیفیت آماتوری و بد عکسها و سرد بودن کوبیده ی ناهار عذر خواهی می نماییم.
شروع از اینجاها و ختم به این جور جاها خیلی خوب است و پسندیده. ما هم از نمایشگاه همین انتظارات را به صورت سرد و گرم داریم.
به هر حال یک شبی مرامی را به ذهنمان خطور دادیم :
و به مرامات گروهی از دوستان نوستالژیک یادمان آمد اگر مثلا انتشاراتیهای خوب مثل چشمه و اینها نیستند، کدامیک از خوبها را می شود دید. برای همین کرگدنی رفتار کردیم
ولی امان از شب که افکار مزاحم سراغ آدم را حتی شده از سوپر دریانی نیمه شب نیز می گیرند.
کابوسهایمان کمی تا قسمتی مربوط به نان بود
و البته بی منظور به یاد تعطیلی فرهنگ هم بودیم
به هر حال صبح شد و برخواستیم و به نمایشگاه رفتیم.
عده ای برای نجات خود داشتند تلاش می کردند تا ملاقاتی جذب کنند.
اما به همین سادگی ها نبود و باید حسابی معطل می شدند
به همین مناسبت لابه لای رفت و آمدهای روزانه غرق رویای چگونه مطالعه کنیم شدند.
به هر حال از قصه ظهر جمعه رضا رهگذر شروع کردند و توانستند جایی کلاس داستان نویسی ایشان را نیز پیدا کنند.
و البته اینجا هم سر و صدا زیاد بود و نمی توانستند در کنار دنیای سیاستمداران به داستان نویسی دست بزنند. مثلا کار مشاوره ی آقای علی اکبر ولایتی خیلی سر و صدایش زیاد بود و تمرکز داستانی را از طب اطفال به زندگینامه ابو سعید ابوالخیر و شبه جزایر لانگر هانس می برد.
اما کوتاه نیامدند.
ادامه مطلب ...مصاحبه ای دیدم با یوسف انصاری درباره ادبیات در روزنامه آرمان. با قسمت زیادی از حرفهایی که به طور خلاصه به شکل زیر است موافقم:
1- ادبیات این دوره نویسنده های مصرف گرا تولید کرده است.
2- ادبیات ما برای جهانی شدن چیزی کم نداردو اصلا به غیر از رسیدن صدای ما به گوش پدر عروس و مادر عروس و خود عروس خانم، خیلی هم جهانی هستیم.
3- نویسنده های امروز ما به جای نوشتن به فکر دیده شدن هستند.
تقریبا این حرفها را بارها هم خود ایشان و هم دوستان نویسنده دیگر جاهای مختلف و به طور متحد الشکلی مطرح و یا تایید کرده اند.
اما بحث و دلایل بنده بر چنین پدیده هایی:
1- این مصرف گرایی و اندیشه های مترسکی که ماداریم زاییده شرایط بسیاری است که مهمترین آنها - به نظر بنده - مواجه جدی جامعه ما با مدرنیته است، برای همین ما شاید دچار عجله هستیم که واقعا با توجه به تجربه در زمینه های دیگر مثل تازگی حرفهایی درباره دموکراسی، گفتمان و غیره داریم، ادبیات هم سهم نابالغ خود را دارد و قحط الرجالی که همه جا از آن نام می بریم به دلیل هم سرعت نبودن نخبه های ایرانی، جامعه ایرانی و مواجهات دنیای مدرن بیرون، تعادل کلی جامعه ما را از همه لحاظ به هم زده است.
2- بازهم از جنبه دیگری از مواجه جامعه ما با فضای مدرن و این دفعه برخورد بیشتر با فضای پر اصطکاک و فوبیای اطلاعاتی که از طریق رسانه های مدرن مثل ماهواره و اینترنت ایجاد شده است، خیلی از این هول و هراسها که سالها پیش مثلا در فضای وبلاگستان و این روزها در شبکه های اجتماعی می بینیم نیز به دلیل هم سطح بودن فکری و- بیشتر- جوان بودن تولید کنندگان محتوا ایجاد شده است. این اتفاقهادر طول این سالها موجب ضربه های اساسی به ادبیات شده است و اصلا این وبگردی های ادبیات کش، با دست قویتری، خلا ارتباطات اجتماعی و دیگر سوراخ و سنبه های ما را نیز پر کرده است.
به نظر برای امتیاز گرفتن در چنین فضایی همه چیز در ایران به شکل مسابقه ای بی محتوا و گوش خراش در آمده است که در جای خود بیشتر درباره اش خواهم گفت. به همین نسبت ادبیات و تب و حاشیه هایش هم چنین برندهایی را به صورت سرطانی رشد یابنده ایجاد نموده است.
اما مهمترین ضربه ی این جریانها، فرع را به اصل گرفتن و دریافت نسلی از هم سن و سالهای ما درباره چیزی به نام ادبیات معاصر است که خیلی عقیم و غیر اصیل و کاچی به از هیچی دارد به جای اصل می نشیند و بدترین دشمن یک جریان عادی، جریان به ریا و کم عمق تراش خورده و بازیگونه ای است که سالهای سال تصویری سراب گونه از حقیقت را همراه خود دارد.
به همین دلیل نمی توان بر خلاف نظر برخی دوستان بودن یک جریان ضعیف را لزوما مفید دانست. حقیقت علمی مربوط به این ماجرا در تمام منابع مدیریت تغییرات به این شکل بیان شده است:
بزرگترین دشمن تغییرات، تغییرات صوری هستند.
برای آنها که نخوانده اند:
این داستان حجیم با ترجمه سروش حبیبی از نویسنده ای آلمانی که شهره عام و خاص است و در سال 2000 به خاطر همین کتاب جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرده در حدود 800 صفحه و توسط نشر فیلوفر منتشر شده است.
به سادگی می توان قصه ی طبل حلبی را که به نوعی درون نگاریهای یک کودک عقب مانده و طبال است، نامید که دچار نوعی انزوا و بیماری روانی است. نشان آن هم بستری بودن در بیمارستان روانی است که راوی یعنی اسکار دارد داستان خودش را بیان می کند.
ویژگیهای بزرگ این اثر را می توان به شکل خلاصه اینطور عنوان کرد:
طنز ویژه ی گراس که عجیب و به اندازه کافی پیچیده نیز هست. نبوغ گراس در فضایی که به نوعی آلمان هیتلری را نیز ترسیم نموده و از زاویه دید انسانی جمع گریز که به عمد تمام ارتباطهای معنایی خود را با جامعه جنگ دوست آن روز قطع کرده است.
عطر سنبل، عطر کاج- فیروزه جزایری دوما یکی از کتابهای خوشخوان برای آنهایی که متنهای خاطره ای طنز دوست دارند- امیدوارم دوستان علاقه مند به آثار نخبه گرا ناراحت فروش این کتاب نشوند-
داستان براساس تفاوتهای فرهنگی بین آدمهای اینجا و آنجا یعنی آن سمت آبهاست.
کتاب در اصل به زبان انگلیسی تهیه شده است. به علاوه از یک خونسردی خاصی از طرف نویسنده همراه است که واقعا تصورات متفاوتی از آدمهای مهاجر و مسایل روزمره آنها به آدم می دهد.
پ.ن:
همین دیروز دیدم که دست فروشهای انقلاب هم دارند از این کتاب می فروشند.
به علاوه مثل اینکه این نویسنده کلا فن پیج خودش را هم در فیس بوک پیدا کرده است. که می توانید با مراجعه به آن از یکی دو تا کار جدیدی که زیر سر دارند با خبر شوید.
علیرضا محمودی ایران مهر انگار عاشق همینگوی است. قاعدتا سر کلاسشان که برای داستان نویسی در سینما ایران تقریبا سر ملک برگزار می شود، کلی از متنهای همینگوی را از حفظ می خواند وبرای من که حافظه ماهی دارم و هیچ چیز بیشتر از چند ثانیه خاطرم نمی ماند، خیلی عجیب بود.
قبل تر ها کتاب ابر صورتی را بی دقت ورق زدم و گفتم شاید به دلیل خاصی مثل جبهه و جنگ و فرمایشی و دستوری جایزه گرفته است. اما وقتی فرصت شد و داستان ابر صورتی از مجموعه داستان ابر صورتی را خواندم از ریتم بسیار خوبش و متنی که توصیفات ضمنی به همراه تصویرسازیهای عالی داشت برایم جذاب بود. واقعا این داستان ضد جنگ بود. دنیایی که روایت میکند از اول تا آخر دنیای مرده هاست. حتی عشق بازی با معشوقش هم به سبک مرده ها خالی از ارتباط جسمیست.
درباره بقیه داستانهای این مجموعه اینجا نوشته ام
متن رادیو زمانه درباره ی ابر صورتی
علیرضا محمودی ایران مهر به نظرم واقعا زیست نویسنده ای دارد. وقتی باهاش گپ می زنید چهره ی بی تکلفی را استنشاق می کنید.
آلبا دسس پدس برخلاف اینکه از خانواده ای اشراف زاده و مرفه بوده است، هرگز نتوانسته نسبت به دنیای اطرافش نگاهی لوکس و فریبا داشته باشد. همین موضوع او را تبدیل به یک مبارز علیه فاشیسم ایتالیا نمود. پدس در زمینه مسایل زنان و به خصوص به شکل حاد تر آن فمنیسم نیز دست به نوشتن بیانیه زده است. البته یک نویسنده مانند او به زیبا ترین شکلی به دور از هیجانات و بزرگنماییه های یک بیانیه سیاسی، ترجیح داده است این کار را در آثار داستانی اش مانند دفترچه ممنوع انجام دهد.
دفترچه ممنوع، دفترچه ای است که به سادگی خلوت مطلوب یک زن خانه دار را قرار است برایش به ارمغان بیاورد. قلم شیوای نویسنده موجی روانی از روزمرگیهای این زن و تلاش او برای به دست آوردن چنین خلوتگاهی است که خانواده، در همان چهره ی زیبایی هم که در کتاب نشان داده شده است، نتوانسته اند برای او به ارمغان بیاورند. خواسته ای که فراتر از نهاد خانواده در تعریف سنتی اش، بایستی محقق شود.
بعضی ها درباره ی مترجم محترم بهمن فرزانه که صد سال تنهایی مارکز را ترجمه کرده است گفته اند نبایستی به راه ترجمه ی آثار متوسطی مانند کارهای آلبادسس پدس مثل دفترچه ممنوع می رفت. به هر صورت هیچ کاری از ارزشهای یک کار دیگر و ارزش کلی مترجم کم نمی کند.
به گزارش خبرآنلاین، ادبیات روسیه پس از گذشت سالهای سکون خود، امروز بهار خود را تجربه می کند و امسال در نمایشگاه کتاب لندن؛ آژانس فدرال روسیه در حوزه نشر و ارتباطات با شرکت در این نمایشگاه میوه های رسیده ای از این ادبیات را به نمایش گذاشته است که روزنامه تلگراف گزیده ای از این محصول را به طور مختصر معرفی می کند. 10 کتاب ترجمه شده به زبان انگلیسی در نمایشگاه کتاب لندن به قرار زیر است:
1. او عاشق مرگ/ بوریس آکونین (انتشارات W&N)
داستان این کتاب در شهر مسکو، اوایل قرن بیستم اتفاق می افتد. سنکا دزدی است که زنان زیادی عاشق او شده اند و همگی به طرز مشکوکی کشته شده اند. سنکا شاهد حوادث وحشتناکی است ولی اینگونه جلوه می کند که او هیچ دستی در این جنایات ندارد که با «اراست فاندورین» بازپرسی مواجه می شود که در حقیقت نسخه روسی شرلوک هولمز محسوب می شود. این کتاب از جمله کتابهای جنایی بوریس آکونین است که در حقیقت نام مستعار و ادبی زبانشناس و مترجم ژاپنی- روسی گریگوری خارتیشویلا است که تاکنون از رمانهای جنایی او فیلمهای متعددی نیز تهیه شده است. داستانهای او معمولاً در اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم اتفاق می افتند که البته اکثر قصه های داستان نویسان معروف روسیه مثل داستایوفسکی و تولستوی نیز در این سالها می گذرد. آکونین با ظرافت خاصی عناصر داستانی خود را پشت سر هم ردیف می کند که شباهت بسیاری به ادبیات کلاسیک اروپا دارد.
2. روح زنده/ دیمیتری بایکوف (انتشارات آلما)
این کتاب شرح مفصلی بر جنگ های داخلی روسیه در قرن بیست و یکم است جایی که ورانجی ها (جنگجویان و بازرگانان مسلح اسکاندیناوی) با مردمان حاشیه دریای خزر در جنگ هستند. هر دو طرف خصومت دیرینه با مردم اهل روسیه دارند و سرنوشت مردم خود را از جانب روس ها در خطر می بینند. کتاب درباره اوضاع سیاسی روسیه معاصر صحبت می کند و در حقیقت با پیش کشیدن جنگی تخیلی به بررسی اوضاع داخلی روسیه می پردازد. دیمیتری بایکوف در اصل یک رمان نویس نیست و بیشتر در حوزه شعر و روزنامه نگاری در روسیه شهرت دارد اما در سال 2006 نیز توانست مهمترین جایزه کتاب کشور روسیه را دریافت کند.
3. آخر هفته پاریس/ سرگئی کاستین (انتشارات انیگما)
این کتاب روایتی است از پاکو آرایا، جاسوس شجاع روسی در آمریکا که برای یک آخر هفته به پاریس سفر می کند. او در این سفر به بهانه خریدهای شخصی ماموریت دارد کیفی گم شده را پیدا کند که حاوی ماده ای خطرناک است. انتشارات انیگما اصرار داشت که شخصیت داستان جاسوس معرفی نشود ولی با مطالعه سرویس های جاسوسی سراسر جهان اطلاعات مفیدی برای خوب جلوه دادن شخصیت داستان جمع آوری شد. به طور کلی رمانهای بسیار خوبی با موضوع جاسوسی در روسیه منتشر شده است با این حال می توان داستان کاستین را یک درجه بالاتر از همه کارهای مشابه ارزیابی کرد.
4. یک سن ناراحت/ آنا استاروبینتس (انتشارات هسپروس)
این کتاب از معدود آثاری است که ژانری متفاوت در ادبیات روسیه ارائه کرده است؛ ترکیبی از داستان کوتاه و ژانر وحشت که در کنار مرور مشکلات سنی نوجوانان به ترس های توهم گونه این قشر مثل کلونی های مورچه ها در درون بدن اشاره می کند. ترس از مورچه در داخل بدن در اصل کنایه ای استعاری و تخیلی از وضعیت نابسامان مسکو بعد از جنگ بین انسانها و آندروئیدها (سیستم عامل گوشی های همراه و سیستم های کامپیوتری) است که در این بین صدای واگن های قطاری که به سوی جنوب و مقصدی نامعلوم حرکت می کند در اصل تشبیهی برای نجات انسانها است. در روسیه با الهام از این کتاب فیلم انیمشینی نیز تولید شده است.
5. نگهبان شب/ سرگئی لوکاننکو (انتشارات آرو)
گذشته از شهروندان معمولی افراد دیگری هستند که در این دنیا زندگی می کنند که از چشم آدمهای معمولی پنهان هستند و البته دارای قدرت های مافوق بشری هستند. این دیگران به دو دسته سیاه و سفید و یا خیر و شر تقسیم می شوند که شخصیت اصلی مجموعه داستان های لوکاننکو، آنتوان گورودسکی نام دارد که یک جادوگر سفید و نگهبان شب است . البته در طول داستان مشخص می شود که بعضی از زیردستان گروه سفید به وظایف خود عمل نمی کنند. «سرگئی لوکاننکو یک روانپزشک است که آثارش در میان کتابهای علمی تخیلی روسیه حرف اول را می زند. در مجموعه داستانهای «نگهبان شب» او دنیایی خلق کرده که شبیه این جهان است که حتی حوادث تاریخی آن نیز مشابه است ولی همه چیز در جنگ بین سفید و سیاه خلاصه شده است.
6. دانیل اشتاین، مفسر/ لودمیلا اولیتسکایا (انتشارات اورلوک)
«لودمیلا اولیتسکایا» در محیطی کار می کند که می توان او را تنها زن داستان نویس با استعداد خطاب کرد. «دانیل اشتاین» داستان یک یهودی لهستانی است که نه تنها از جنگ جهانی دوم زنده مانده است بلکه می گوید هزاران نفر از اردوگاههای آلمان نازی نجات پیدا کرده اند. این کتاب که بر اساس زندگی حقیقی به رشته تحریر درآمده است داستان اسوالد روفشین (1922-1998) را روایت می کند که در روسیه با استقبال بی نظیری مواجه شده است و باعث شد نویسنده جایزه بزرگ کتاب روسیه را دریافت کند.
7. من یک چچنی هستم/ ژرمان شادولاف (انتشارات تین هاوس بوکس)
این کتاب مجموعه ای از داستانهایی است که درباره مردم چچن نوشته شده است. «ژرمان شادولاف» از یک پدر چچنی و مادر روس در شهر شالی متولد شده است و هم اکنون در سن پترزبورگ زندگی می کند. در آنجا زندگی کاری اش به دو بخش مهم کوهستان و شهر تقسیم می شود که اولی خیلی جالب به نظر می رسد که در چچن به عنوان یک شورشی کوهستانی مطرح بوده است ولی در شهر به انسانی دیگر تبدیل می شود و در اصل نویسنده با مقایسه این دو زندگی درباره مردم چچن می نویسد و قصد دارد این مردم را با مردم روسیه آشنا کند.
8. 2017/ اولگا اسلاونیکوا
رمانی درباره یک عشق و انقلاب است که به جای آینده افسرده و نامعلوم در نزدیکی اتفاق می افتد. در اتفاقات انقلاب این رمان که اسلاونیکوا درباره محل زندگی خود حرف می زند؛ سعی شده بدون خیال پردازی حوادث مربوط به جدا شدن جمهوری های مختلف شوروی سابق همانطور که هستند، روایت شود. نویسنده در این کتاب که به خاطر نوشتن آن جایزه بوکر روسیه را دریافت کرده است سعی می کند محیط زیست اطراف خود را در زمان انقلاب و مشکلات حاصل از آن را در داستانی رمانتیک تعریف کند.
9. مترو 2033/ دیمیتری گلوکافسکی (انتشارات گولانز)
سال 2033 است. بیست سال از جنگ هسته ای گذشته و دنیا ویران شده است و در این میان مردمی که در مسکو زندگی می کردند برای نجات زندگی و ادامه حیات مجبورند از ایستگاههای مترو و تونل هایی استفاده کنند که قبلاً برای اهداف دیگری ساخته بودند. دیمیتری که سالها عمرش را در آلمان، فرانسه و سرزمین های اشغالی زندگی کرده است برای نوشتن این کتاب هشت سال زمان سپری کرده است و سالهای بیشتری برای این منظور سپری کرده است تا توضیح دهد این کتاب یک داستان علمی تخیلی ندارد بلکه می تواند به واقعیت تبدیل شود مگر اینکه انسانها سبک زندگی خود را عوض کنند.
10. کلاه ترس/ ویکتور پلوین
این کتاب داستان هشت نفر است که در چت روم یک سایت با یکدیگر آشنا می شوند. ارتباط آنها هر روز با یکدیگر بیشتر می شود و همراه خواننده یک سری حوادث را تجربه می کنند و احساس می کنند، نمی توانند از این فضای مجازی خارج شوند که این فضا شبیه دخمه ای پر پیچ و خم است که در افسانه های یونانی به تیسوس تعبیر شده است. جانوری که نیمی گاو و نیمی انسان است. آنها سعی می کنند فرار کنند تا با این چهارپا روبرو نشوند و به خاطر همین سعی می کنند با یکدیگر در ارتباط بمانند... ۱۳۹۰/۰۱/۲۴
برداشته شده از کتاب نیوز