همه جای دنیا بین دولتی و خصوصی. خصوصی کوچک وخصوصی بزرگ تفاوت هست. شاید عجیب باشد ولی شرکتهای دولتیای هستند که اینطوری باشند: وقتی داشت عید میشد کلی اتفاقهای قابل توجه افتاد. مثلا یک تومان واریز کردند تا فقط معلوم شود طعم ملی شدن صنعت نفت چه طور است. تمامی هتلها به جز جزایر مارماریس، 75 درصد تخفیف دارند. بعد یکی آمد برای آنها دربارهی فریضهی خانه تکانی سخنرانی کرد. بعد از آن شخصی اولین قرارداد لوله پاک کنی برای پرسنل ادارهی آنها در شب عید را به همراه اولین لوله پاک کن مخصوص کارکنان این اداره، نشانمان داد. مدیر عامل هم آمد و تبریک گفت. بعد در پایان عدهای با قوطیهای پر از آجیل موسیقی نواحیلی مخصوص این اداره را که سالهاست دارد اجرا میشود، نواختند. خانمها بیشتر از قوطیهای پسته که شر شر خوب و گوش نوازی داشتند به هیجان آمده و دست زدند. در انتهای مراسم کمی هم از دیگر تاریخچهها و مراسمهای مربوط به نوروز گفتند. یکی از پیرمردهای اداره که میگویند ساعت خواندن بلد نیست و از روی آفتاب و مهتاب زندگی میکند آمد و رسم سمنو پزان این اداره را برای نسل جاری توضیح داد.او اعلام کرد که اعتقاد به بخت بلند جهت پاداش و دستمزد دارد و الا چیزی که از فضل پروردگار نباشد به پشیزی نمیارزد. لازم به توضیح است که درخشانترین بخش مراسم بخش اهدای جوایز بود چون آنهایی که در آموزشهای ضمن خدمت نمرههای عالی کسب کرده بودند، لوح زرین ویژهی این مراسم داده شد.لوح ویژه به طریقهی عجیبی در مراسم ساخته میشد. قطعهای طلا به اندازهی زبان فرد. ابتدا کارمند مورد نظر در جایگاه قرار گرفت. بعد با تاباندن نور و اندازه گیری طول سایهی زبان، تخمین موفقی از اندازهی زبان کارمند مورد نظر به دست آودند. بعد قرار شد تابلویی به شکل همان سایه و با همان ابعاد از ورقعهی طلا درست نموده و به کارمند مورد نظر اهدا نمایند. #bighanoon #عمار_پورصادق
اما بشنوید از شرکت ما: وقتی که آخر سال میشود بهمان کلی کتاب هدیه میدهد. مدیر عامل: خانم منشی به بچه ها اعلام کنید pdf های توی شبکه رو به عنوان هدیه برای پرسنل در نظر داریم.
منشی با لحن مخصوص شب عید: وا؟ فقط همین؟
مدیر عامل: نه خوب یه بادیه مسی کوچیک هست.
- چرا کوچیک؟
- برای اینکه به پرسنل یادآوری کنیم: آب هست ولی کم هست. مخصوصا برای حمام.
-تاس خالی بد نیست؟ نمیشه مثلا وسایل شستشو بهشون بدیم؟
-فکر خوبیه. شامپو تخمه مرغی پاوه رو هم به بستهی پیشنهادی ما اضافه کنید. البته مدیر پروژه ها یکی یک دونه لیف هم اضافه میگیرن.
پس از آن، آقای مدیر عامل در سخنرانی خود اذعان داشت که ما امسال سال پاکیزگی شغلی خواهیم داشت. بعد از ماه دوم سال یعنی اردوی بهشت متوجه شدیم این موضوع به شکل تعدیلهای جدید، رخ نموده است. برای همین شرکت ما برای اولین بار در خاورمیانه برای پرسنل خود- جشن تعدیل- برگزار نمود. بدین ترتیب که برای گفتن : تعدیل شدی عزیزم.
اتاق ویژهای به شکل زیر طراحی نمودند. اتاقی بدون پنجره. با دیوارهای ضربه گیر. به همراه یک میز و صندلی با قابلیت تحمل ضربات بسیار. توجه داشته باشید که صندلی با ضربات بسیار از ضرب عوامل اول دیوار و میز و اتاق و پرسنل و ک م م فیش حقوقی پرسنل با ب م م اقساط باقیمانده از وامهای قدیمی بانکی به دست میآید و اصلا ربطی به کتک کاری با صندلی بعد از شنیدن عزیزم تعدیل شدی ندارد. روی میز یک قوطی شربت آبلیموی رقیق هست که میتواند به فشار افتاده به هر کجا، کمک نماید. یک قوطی روغن زیتون بودار قدیمی هم هست که از ابتدای تاسیس شرکت روی همین میز هست. اگر شما احتمالا بعد از شنیدن چنین خبری، دچار مشکلاتی شدید، نامبرده میتواند درجا کمکتان نماید و سوگند که این یک قوطی آب معدنی نیم وجبی چنین توانایی زیادی در اجابت مزاج آدمی بازی خواهد نمود. طراحی این اتاق از سوی مدیر عامل ما همین امسال توی جشنوارهی مدیریت خوارزمی جایزهی اول – مدیریت منابع انسانی- را کسب نمود. مدیر عامل ما هم آن کت و شلوار قشنگه را پوشید و رفت گفت: ما اعتقاد نداریم شرکت ما منابع انسانی دارد. ما چیزی به نام سرمایههای انسانی داریم. بعد یکی از میان جمعیت فریاد زد. تلنت پولtalent pool. که معلوم شد دفعهی دوم انگلیسیاش را فریاد زده است. پس از آن همه او را شناختیم. او کامران پاچه، مربی بدن سازی شرکت بود که این بار در تی شرت صورتیاش ایفای نقش میکرد. مدیر عامل ادامه داد: بعله استخر سرمایههای انسانی داریم و حاضران کلی کف زدند و گفتههای مدیر عامل را به غایبان رسانیدند. شرکت ما در پایان سال پسر از ارسال یک عدد کارت تبریک الکترونیک در آن سال به کار خود پایان داد.
منشی شرکت زنگ میزند: الو – خانم رفیعی؟
میگویم: خانم رفیعی همین حالا از اتاق بیرون رفت.
میگوید. ایشون چرا ضوابط رو رعایت نمیکنه؟ چرا بدون اجازه تقویم رومیزیش رو با بغل دستیش عوض کرده؟ اصلا آبدارچی باید پاسخگوباشه؟
- باشه. بهشون میگم.
- اصلا چرا ایشون تمام خودکارهای سبزی که شرکت بهش داده گذاشته توی یک کشو، محصور کرده؟ ما هزینه کردیم براش.
- من خانم رفیعی نیستم ولی میگم.
- آقا میشه بگین اصلا چرا ایشون کهنهی بچه رو روی میز عوض میکنه؟
- پس اینقدرها هم بی تقصیر نیست.
- چی فرمودین؟ خانم رفیعی؟
- من خانم رفیعی نیستم. مضاف بر این خانوم نیستم ولی چشم حتما بهش میگم.
- راستی یه چیزی. میگم خبر دارین خانم رفیعی بعد از ظهرها کجا میره؟
- نمیدونم ولی وقت شیر داره احتمالا میره به بچهاش شیر بده.
- وا؟ من شنیدم میره به بچه های مردم شیر میده.
- یعنی چی خانوم؟ چرا باید چنین کاری بکنه؟
- شنیدم به خاطر پول؟
- باشه. باشه. بهش میگم خودکارهای سبزش رو هم دربیاره و استفاده کنه. مرسی خانم.
گفت خواهش میکنم و قطع کرد و با خیال راحت به 17 امین روز مهرماهش ادامه داد
حتما تصدیق میکنید که از لحاظ فنی فاصلهی بسیار کمی بین ما و آنها در توان فنی تولید نرم افزار وجود دارد ولی فاصلهی منابع انسانی ما تا ایشان از زمین تا آسمان است.
افراد کارامد یعنی چه؟ اگر بپذیریم فرد کارآمد در آن طرف دنیا با ایران فرق دارد میتوانیم به بحثمان ادامه بدهیم. فرد کارآمد در ایران یعنی کسی که با هزاران توانایی و ابتکار، هر آنچه در دانشگاه خوانده است را کنار میگذارد و مهارتهای پادویی خود را افزایش میدهد. یعنی در درجهی اول اطاعت فکری از مقام بالاتر که اگر اهل انفعال هم باشد، به بدترین شکل آن یعنی اطاعت در ظواهر و انفعال در تصمیمها میانجامد.
این فردی فقط سطح کورتیزول خود را کنترل میکند تا در هر شرایطی خشمگین نشود، احترام بگذارد و به هر ترتیب حتی با اره کردن پایههای میز خودش را به سطح پایین تر از مدیرش تنزل دهد. چنین فردی از لحاظ فنی ممکن است در مقاطعی ابتکار عمل را در دست داشته باشد ولی رفتارش دقیقا مانند برادر بزرگتر خانوادهی فقیری است که برای شام امشب لقمهی شکم سیر کنی فراهم میکند. در چنین فضایی مدیران، تمام آنچه در سازمان وجود ندارد را از فرد طلب میکنند. این حقیر حتی در سازمانهای بزرگ نیز دیدهام که بهترین مدیرها چیزی در سطح 10 کارشناس سطح یک را در نهایت میتوانند مدیریت کنند. آن هم مدیریت از نوع فروشگاهی که شما یک سری فروشندهی خدمات زیر دستتان دارید. برای همین تنها چیزی که این روزها به طور مشخص در شرکتهای نرم افزاری متوسط و بزرگ اتفاق میافتد فقط کپی کردن یک فرهنگ رفتاری ضعیف مثل صحنهی جنگ است. سرداری جنگی را تصور کنید که دانه به دانه بهترین گلادیاتورهایش را به میدان میفرستند. آیا واقعا خارجیها، اروپایی ها و آمریکایی ها هم اینطوری مدیریت میکنند؟
سهمیه بندی اینترنت و به طور عام سهمیه بندی یکی از کروموزوم های مرتبط با گونه های جهش یافته از نوع آدمیزاد است. سهمیه بندی مهم و مطلوب در شرکتهای آی تی که می بایستی مصرف کننده ی عمده ی پهنای باند اینترنت باشند، یکی از دستاوردهای کلان مدیران آی تی است. بدیهی است کسی پهنای باند کافی نداشته باشد، ترجیح می دهد با استفاده از قطره های در دسترس و یا روشهای تقطیر و غیره کمی از پهنای باند لازم برای امورات خود را تامین نماید. ارباب قالیبافخانه برای اینکه قالی گران بهای خودش آسیب نبیند، سعی می کند حتی الامکان در طول فرآیند طولانی قالیبافی، قالی را از تعرض آفتاب حتی برای مدتی کوتاه نیز مصون نگاه دارد. بدین روی همه ی قالیبافی ها و قالبافخانه ها همتی در کوچک کردن پنجره ی اتاق دار قالی و پرت نمودن آن از دسترس کودکان قالیباف دارند. به همین خاطر بسیاری از شرکتهای آی تی محور نیز می خواهند و می توانند کارمندان خود را هر چه تمام تر محدود نمایند. در برخی از این موارد و درست زمانی که نخ قالی از نوع ابریشمی باشد، صاحب قالیبافی می تواند بدون توجه به ضعیف شدن چشمان دخترکان قالیباف به فرآیند طولانی بافتن قالی ابریشمی و در آمد حاصل از فروش آن فکر کند. بدین روی برخی از شرکتهای آی تی محور با مقرر نمودن ماهیانه 700 mb اینترنت از سهم الارث قالبافهای گذشته، سعی در تولید قالی ابریشمی نموده اند. بدین روی باید مواظب بود وقتی جستجویی انجام می دهید گوشواره و ساعت غواصی و سیم فندک جلوی چشم شما ظاهر نشود. بعضی وقتها نیز از دست دیو احتیاط نیز کاری ساخته نیست و شما سر خود در یک سایت برنده می شوید. سهمیه بندی اینترنت مانند خیلی از اقدامات اصلاحی فله ای به صورت بذر کشی، سمپاشی و غیره در شرکتها اتفاق می افتد. در برخی از موارد یعنی درست وقتی که از منابع وایر لس نیز استفاده می کنید منتظر و مترصد سم پاشی هایی باشید که ممکن است گیاهان نهان دانه و تخمهایشان را مورد اصابت قرار دهند!
اصولا کارمند خوب باید شانه و ناخن گیر مصرف نماید. واکس کفش و نخ موبر به وفور در سازمان مستقر شده است.
کارمندانی که در سازمان های با سهمیه بندی اینترنت به زیست مشغولند زین پس به جای گرفتن سهیمه از همکاران، غایب ها، مرده ها و مستعفی ها با درج آگهی گوسفند زنده در پورتال سازمانی خود خواهند توانست، سهمیه اینترنت مورد نظر خود را تامین نمایند.
فرهنگ سازمانی در یک حالت ایده آل آن می تواند در سازمانی جدید تجربه شود. یکی از جذابترین اتفاقها این است که در ابتدای کار یک سازمان جدید با چنین مجموعه ای وارد کار بشوید. از طرفی یک مشکل اساسی هم برای پیشبرد جریانات کاری خودتان دارید
هر سازمان جدید توی ایران اغلب از یک سری شبه جزیره تشکیل شده است که به نوعی بخشهای مختلف دیسیپلینها با هم قبلا همکار بوده اند یا مثلا مدیران میانی هر کدام تیمشان را آورده اند تا آنجا را سر و سامان بدهند. البته موضع تعاملات کاری وقتی به معنی کلمه حاد می شود که سازمان جدید از قهر و غلبه یک سازمان پولدارتر و با منابع مالی بهتر به یک سازمان ورشکسته یا به عبارت خصوصی تر یک شرکت ورشکسته، صاحب مجموعه جدید به شکل ادغام شرکت و یا ادغام سازمانی باشد. در این گونه موارد یتیمهای شرکت قبلی در زمین خودشان 3 صفر باخته به نظر می رسند. البته این فرهنگ عمومی ما آدمهاست که نیاز به کمی ویرایش دارد. همه تان بهتر می دانید که فرهنگ سازمانی نشت و نشرش ارتباط مستقیم با مدیریت سازمانی دارد. ولی در این سازمانهای نوپا و نوقدم، خیلی از مدیران سازمانی هم، سپر کاملی از احتیاط و ملاحظه در پیش می گیرند تا وقتی کمی تعاملات بر پایه ی اهداف جابیافتد و بعد تیم بندیهای رسمی و دقیق تر شکل خواهد گرفت.
به طور کلی هر نوع از شرکت یا سازمان جدید که باشید شاید این چیزها را تجربه کرده باشید:
روزهای اول انگار آدمهای حرفه ای کاملا از جزیره محل زندگی خودشان که می تواند یک شرکت بزرگ خصوصی و یا سالهای سال کار پارتیزانی چریکی با چند نفر به عنوان شرکت باشد. به هر صورت این آدمها به طور بدیهی تمام روزهای اول را پای تلفن هستند. چه ثابت و چه همراه. و دارند پروژه ها و کارهای قبلی خودشان را پیش می برند. اما بخش آی تی یا فناوری اطلاعاتیها مخصوصا آنهایی که کار شبکه و سخت افزار می کنند، تقریبا هر روز چنین چیزی دارند. خیلی حرفه ای مشغول جدا کردن بند ناف آدمهای جدید در سازمان جدید هستند. بعد آدمهای جدید را می بینید که دارند از دنیاهایی که آمده اند برای هم تعریف می کنند. بعد این یک جور ماه عسل است که باید به بهترین شیوه برگزار شود. چون فرهنگهای سازمانی مختلف را در جاهای مختلف این چنین سازمانهایی می بینید. آدمها با هدفهای مختلفی مانند شومنی، توی دل بالاسریها جاکردن و حتی اهداف مثبتی مانند حفظ برند شخصی، حفظ برند سابق سازمانی و پیش بردن اهداف سازمان نوپا، همه می آیند گوشه ی کار را می گیرند. سعی می کنند بجوشند و یا نجوشند. به هر حال توی این سالهایی که کار کرده ام خیلی از این مشاهده ها لذت برده ام که شاید باب دل مدیریتی ها نباشد ولی تعاملات انسانی اش خیلی زیباست. رفتن و فتح الفتوحات سازمانی در ایران، معمولا از نوع فتح مکه و بدون خونریزی اتفاق می افتد. ایرانیهای عزیز معمولا هنوز مثل اروپایی ها اینقدر در رفتار سازمانی خود حرفه ای نیستند که ازشان نشود عبور کرد. امیدوارم به روزهای خوب و خوش.