-
در جستجوی جماعت از دست رفته
4 آبان 1394 11:17
مینشینی و گوش میدهی که نصف رفقام دندان پزشکی و چی چی پزشکی میکنند و ماهم همانطور خوابیده پارس میکنیم و زیر پایمان لحاف چهل تیکه انداختهایم جای فرش که سرخی صورتمان شده است از برای مهمان غریبهای که ممکن است شبی از شبهای زمستان بخواهد همین جا گیر کند. روز اولی که آمدیم این خانه به قرار گوش به دیوار دوختیم تا بلکه...
-
عشق و عرق و میل لنگ ارمنی ها
4 آبان 1394 09:56
1- عرق خوب می خوای باید بری سراغ ارمنی ها. اگه یه قطعه لازم داشته باشی مثلا میل لنگ که به هر حال برای هر جنبندهای توی جاده پیش میآد که باید یه روزی میل لنگ ببره، کافیه بری سراغ ارمنی ها. ولی با این همه حجم نذری که خوردیم، نوش جون، امکانش نیست سمفونی برای عاشورا رو از ارمنی ها نگیریم؟ این تفکیک رو از اون جهت عرض می...
-
تقلب شناسی زندگی روزمره
4 آبان 1394 07:39
ازاین آدمهای افادهای دلچرکینم. مونا با همهشان یک فرق اساسی دارد.گاهی اینقدر مهربان میشود که شاید حتی گیتارش را هم ببوسد. بعد دوباره ادامه بدهد همان قطعهی سوزناکی که دلش کشیده را بزند. همه کارش دلی است. گاهی از پادشاههای گذشته حکایتهایی میگوید که خندهام میگیرد. اینقدر ساده است که خبر ندارد اینها را یک مشت...
-
تاریخچه کوچک طراحی مد و سوء استفاده های مردان
30 مهر 1394 20:08
اگر از برخی کفشهای پاشنه بلند و البته رفتار صاحبان آنها دررنجید، بدانید و آگاه باشید که اولین بار مردها کفش پاشنه بلند را اختراع کردند. در آن روزگاران بیشتر برای قفل کردن کفشها در رکاب اسبها استفاده می شد. بعدها از بین اولیاء طراحی مد، باز هم این مردهای مستوجب آتش چنین ابزاری را در طبق مصرفی زنها نهادند. بازهم مردهای...
-
تعطیلات چطوری سپری می شود؟
29 مهر 1394 17:01
اهل فامیل هر کدام تعطیلاتشان را طوری سپری میکنند. یکی به یاد ویلایی که توی سالهای دههی شست با برادرهایش نزدیک فشم داشته و الان هیچ خبری از آن نیست جلوی تلویزیون مینشیند و خیره نگاه میکند. بعد یکهو احساس میکند کولر باد خنکی دارد، و خاطرهها به همین راحتی میبردش کنار ویلایشان. چرا فروختند به خاطر برادرهایش. به...
-
فیلم نبراسکا
29 مهر 1394 16:57
تماشای فیلم نبراسکا و باز هم پیرمردهای آمریکایی گردن سختی که پسرشان شبیه خودشان است و قرار است در آن سن و سال جمعشان کند. یک فیلم 2013 ای ولی سیاه و سفید با صحنههای land scape زیاد و جذاب از نبراسکا و حومه. پدر مثل ایمیلهایی که از طرف مجلههای زرد به افراد میرسد دنبال جایزهی یک میلیون دلاریاش است. خلاصه داستان...
-
در اخلاق مدیران شرکتها و بنگاه ها
27 مهر 1394 22:41
وقتی تراژدی شروع مدیریت و علم مدیریت و تاسیس رشتهی مدیریت و موج مهم و جدید MBA توی ایران مصادف شد با مشاوران مدیریت نسل اول. همانهایی که حسابی ذوق و شوق داشتند و توی تمام زمینههای جدید مدیریت انگشت میکردند ما هم رفتیم توی چند تا از تیمهای تازه تاسیس مدیریتی توی کشور تا از غافله عقب نباشیم. ارشمیدسهای کوچولویی بودیم...
-
ماگی با نقش استاد شجریان
27 مهر 1394 22:09
یه عده هم هستن که صبح به صبح اگه توی ماگ با عکس و نقش استاد شجریان نوشیدنی مثل چای و آب و آب پرتقال و آب جوش، نمی خورند. برای همین حواستون باشه یه وقت فکرنکنید که این عده طرفدار تیفوسی استاد هستند چون احتمالا اعلام کردهاند استاد طرفدار تیفوسی ندارد یا به جز باشگاه هوادارانشان طرفدار تیفوسیشان. یا اگر با کسی میلی...
-
امیر تتلو چقدر ویژگیهای غریبی برای الگو شدن باید داشته باشد؟
27 مهر 1394 21:52
اکثر چهره های موفق دنیا یا از بچگی توی فست فود کار می کردند یا بستنی فروش بودند... حالا بفرمایید فست فود بده یا بستنی چاق می کنه...البته استثناء هم داریم- مثلا امیر تتلو - در برنامه ی جدید دید در شب رضا رشید پور در سایت آپارات ، اعتراف فرمودند در سوپر مارکت کار می کردند. قول هم دادند موهاشون بلند شد، تل رو هم از روی...
-
توی کف بودن
27 مهر 1394 21:47
شاید هر کدام از شما دربارهی – توی کف بودن- آحاد ملت ایران فکر کرده باشید. موضوع توی فیلم فارسیها هم منعکس شده است: یک نفر نیمه شب دارد با ماشین میرود بعد میزند به شهلا ریاحی، البته از نوع فریبایش در فیلمهای فارسی که به حق باید توی دانشنامهی بازیگران لوند ایرانی جا میشد که شد- بعد مجبور میشود شهلا ریاحی را...
-
مدرسه و درس فیزیک دبیرستان
27 مهر 1394 21:45
اول سال و اول دبیرستان جزو شخمیترین روزهای زندگی آدم قلمداد میشد. آن موقع ها وقتی برای شاد بودن نبود چون از همان روز اول اسرافیل صور اول کنکور را زده بود. بدترین جنایتی که فیزیکدانها در قبال بشریت انجام دادند، ساخت بمب اتمی نبود. تالیف کتاب درسی فیزیک اول دبیرستان بود که بدون هیچ مقدمهی خاصی از مفاهیم شخمی تخیلی...
-
عدالت اجتماعی و لگد کردن کفش در مترو
27 مهر 1394 21:41
یک روزگاری همش دردمان این بود که عدالت اجتماعی چطور میشود؟ آفتاب رفت بالا و افتاد پایین و سالها گذشت. حالا تنها درخواستمان این است که توی بی آر تی یا مترو کسی طور ناجوری کفشمان را لگد نکند. یا این بخش آکاردئونی تعبیه شده در وسط اتوبوسهای دوتکهی بی آر تی، وقتی اتوبوس توی چاله و چولههای تهران میافتد، تویش یه مادهی...
-
نان آوران دلاوران چرا اینقدر ایرانی هستید؟
27 مهر 1394 21:40
اولین باری که فیس بوک مرا وسوسه کرد و گفتم- ما ایرانیها- دقیقا توی یک نانوایی بود. حواسم نبود توی یک نانوایی سنگک همیشه صف اینطوری است: چندتایی، یکی و بی نوبتی و البته گاهی خانومها و آقایان را هم جدا میکردند. به یکی از بینوبتیها بود که داشتم میگفتم: ما ایرانیها، دیدم گفت: خارجی. بعدش چند بارهم گفت. بعد هم دیدم کم...
-
صدای زناشویی در مدیریت آپارتمانی
27 مهر 1394 21:31
صدای زناشویی - نه توسط فرهنگستان ادب فارسی، نه توسط # رامین_ناصر_نصیر اختراع شده. این واژه فقط کار مدیرهای ساختمونه و حق استفاده اش به صورت کتبی روی برد ساختمونها محفوظه: واحد محترم 17 صدای زناشویی شما بلند است لطفا رعایت کنید.
-
سگ چرخ در هفت حوض
27 مهر 1394 21:28
- گل نمی خرم. : بخر. چرا نمی خری؟ - برا اینکه ضرر داره. : خوب ازسیگار که بهتره؟ تازه معتادم میشی - نه. اعتیاد خیلی هم خوبه. الان قند هم اعتیاد آورتر از هروئینه. تو معتاد نیستی؟ : نه. من چایی بدون قند می خورم. - به هر حال به چایی که اعتیاد داری. : نه بخر گل بخر. من به نماز و اینا اعتیاد دارم. ولی به هر حال برا من همش...
-
زالو صفتی
27 مهر 1394 21:28
زالو اخلاق و صفاتش بده ولی وقتی مدرک تحصیلی پزشکی داره باهاش با احترام برخورد می کنند. در دنیا ی حیوانات هم مدرک گرایی شده
-
یادداشتهای پنج ساله مارکز
27 مهر 1394 21:27
ا مدتها فکر می کردم گابریل گارسیا مارکز که عمو گابوی بعضی دوستان داخلی است خیلی آدم خشک و نویسنده و آمریکای لاتینی متوهمی است. ولی یک کتابی دارد با عنوان یادداشتهای پنج ساله که درست مثل وبلاگ مارکز عمل کرده است. یادداشتهایی کوتاه از موضوعات مربوط به داستان نویسی، تا سیاست و حتی شاه ایران. بازهم اگر شخصیت مارکز را دوست...
-
این چپهای عزیز در ساندویچی پرولتاریا دور استوانه چهار راه ولی عصر
27 مهر 1394 21:25
این چپهای عزیز چی میگن؟ طرف خودش یادداشت فیس بوکی و شبه کافه ای زده یه جا گفته مثلا مصدق پوپولیست بود بعد خودش نتیجه گرفته که منظور نویسنده اینه که فرقی بین مصدق و چاوز و احمدی نژاد نیست. بعد هم به نویسنده گفته قصد تقلیل فرمالیستی تاریخ داشته. آقا جان این حرفهای صفراوی رو نزن. به قول # پیام_دهکردی توی تئاتر مرد...
-
مزخرفات و تفریحات
27 مهر 1394 21:24
پروردگارا خوابی؟ آخه چرا؟ زندگی همهاش طنز و تفریح و دری وری است. از وقتی تصمیم میگیرید نقش یک راهزن پر رو را که پایش روی خرخرهی پدر و مادرش است ترک کنید و دستتان برود توی جیب خودتان، اولین مفهومی که یاد میگیرید دری وری است. دقیقا دوست دارید لخت شوید و آن آدمی که توی کار و جامعه به نظر میرسید نباشید. مهمانی بگیرید...
-
اولین زن قجری بدون سبیل
27 مهر 1394 21:22
یه مدته دنبال اینم بفهمم اولین زن قجری بی سبیل کی بود؟ کی اون کار رو کرد؟ از همونجا تفکیک جنسیتی در بین مردم شروع شد. بعد رفتند سراغ شلوارها. شلوار مردها دوتا شد. یه شلوار برای کار و یه شلوار برای تو خونه. ولی زنها همچنان یه شلوار که زیر شلیته نصب می شد. سرسره بازی هم به نظر خیلی بچه گانه رسید. رفت توی حیاط بازی بچه...
-
پای مردانه روبرتو کارلوس
27 مهر 1394 21:21
هر مردی توی یکی از پاهاش یه روبرتو کارلوس داره که همیشه می خواد شوت بزنه. مخصوصا وقتی از کنار بازی بچه ها رد میشه. این روبرتو کارلوس بالقوه تا شاید پنجاه سالگی هم توی آدم باشه. خدا رو شکر بروسلی تا همون 17 -18 سالگی بیشتر همراه آدم نیست. بماند. این یورگن گلوپ مربی لیورپول چرا اینقدر لیز می خوره توی وقتهایی که هیجان...
-
موزیک چارتار در بزرگراه
27 مهر 1394 21:20
من هر وقت ماشین لباس شوییمون تو دور خشک کردن می افته شروع می کنم به خوندن. از بس صدام خوبه. مثل همون دوره ی دانشجویی که کنار بزرگراه آواز می خوندیم. مثل یک مراسم حرفه ای می رفتیم کنار شیخ فضل الله نوری و همصدا با بزرگراه می خوندیم: شبیه تو پرنده ای که میرود به سمت خورشید*شبیه من ترانه ای میان شعله های تردید*نشسته ام...
-
مدل تورمی عالم اقتصاد
27 مهر 1394 21:19
با کاپیتان صحبت کردهام قرار است مرا بنشاند جلوی پنجره که آسمان را بهتر ببینم. اینطوری تورمی که از دل خانهها و به شکل غریبانه و نوآورانهای از ابتکار ایرانی بیرون زده است را حتما زودتر از بقیه خواهم دید. کاپیتان خودش فعلا سر در میان ابرهاست و حس و حال توجه تورمی ندارد. پ.ن: شیب ملایم آخر ماه رو تجربه می کنیم. اجرکم...
-
مدیر عالمی که شیفته ی بی خیالی تابستان و زمستان بود
27 مهر 1394 21:19
امروز تابستون کلا برچیده شد؟ بچه مدرسه ای ها با سپر و کلاهخود و شالگردن می رفتن مدرسه یا جنگ؟ یه مدیر عاملی داشتیم نمی شد پیشش گله و گذاری هوا رو نمود. به نظرم ناموسش به هوا بسته بود. شاید هم از تکرار فصلها خسته شده بود و از بیخ طاقت حرف جوانتر ها رو نداشت. به هر حال یه روزی، فقط یه روز پشیمون شد و از کارش عذر خواهی...
-
[ بدون عنوان ]
27 مهر 1394 21:18
فکر کنم امسال اون خانم هنرمند نویسنده کارگردان تئاتر سراینده ی هایکو و تنابنده ی هنر، علم بلند کنه. دیگه مقتل خوانی جواب نمیده.
-
جویده ی افکار فلاسفه لاس زن
27 مهر 1394 21:18
ما همین جویده هایی هستیم که با چسبیدن به دیگران به دست میآوریم. تو به من میچسبی. من به بزرگتر از تو. تو دلت خوش است که این چسبیدن سرانجام یک لحظه. فقط یک لحظه هم بتواند فراموشی از دنیا بیافریند کافی است. جوک، لبخندهای قهوه ای آدمهایی که هنوز بین اینکه آدم پولداری به نظر برسند و یا خیلی کول باشند سگ دو استفراغ...
-
آکادمی گوگش
27 مهر 1394 21:18
آکادمی گوگوش امسال حتما به شکل رالیِ گوشه ی شور برگزار میشه.
-
من همینم
27 مهر 1394 21:12
من همینم. این را برای چند هزار و دویست و چندمین بار گفت. لباسش را سبک کرد تا فقط بتواند برود توی رختخواب. به دروغهایی که در روز گفته بود فکر کرد. به نظرش اینطوری درست رسید مثل یک وظیفه. مثل وقتی که هوا سرد میشود باید بخاری را راه انداخت. شعلههای آتش بخاری را نگاه کرد و به خودش گفت. من همینم. آدمهای دیگر باید به حد...
-
فیلم 360 درجه از سینمای غیر هنر و تجربه
24 مهر 1394 21:36
الان دوباره برگشتیم به دوره ی فیلم فارسی البته باصدای # رضا_یزدانی . آقا اون در سینما رو ببند سوز می آد. البته همش هم اینطوری نیست ها. مثلا یه عدهای که فقط جاذبههای لاکچری و داف و پافهای فیلم رو میبینند و وسطش میذارن میرن همونایی هستن که سرگل هندونه رو میخورند و بقیهی نزدیک به پوست رو میندازن دور. بازم...
-
تاریخچهی تقریبا همه چیز – بذار دستتو ببوسم
4 شهریور 1394 12:38
بوسیدن هر چقدر هم تاریخچهی خفنی داشته باشد، دست بوسیدن طور دیگری است. همانقدر که آچار فرانسه به فرانسویها و گوجه فرنگی به آنها مربوط است، دست بوسی هم به بوسیدن مربوط است. تاریخچهی دست بوسی سعی دارد کنکاشی باشد بر اینکه چطور مردم از همدیگر دست بوسی میکنند: دست بوسی اول- خانمی، و البته یکی از دوستان، توی یک دفتر...
-
دور ریختن جزوات و کتاب ها و مدارک کاری
1 شهریور 1394 21:09
امشب دارم برای اسباب کشی آماده میشوم. این بار کلی از کتابها و جزوه و مدارک فنی جاهای بیشماری که کار کردهام را میریزم بیرون یا آماده میکنم فردا ببر م تحویل جایی بدهم. درد دارد. تجدید خاطره هم هست. با چه عشقی کار میکردیم و چه شد. هیچ کدام از آرزوهایمان غیر منطقی نبود. به خیلیهایش دست یافتم. یک زمانی دوست داشتم با...
-
روایتهای من و سامان-2
29 مرداد 1394 23:04
سامان آمدهاست خانهمان. نیمه شب است ودیگر اصرار چندانی به ورق بازی نمیکند. البته سامان در این زمینه توانایی ویژهای دارد. مثلا اگر رفته بود جلوی بهارستان و این پروتست عظیم برای وقت تلف کردن با ورق بازی را انجام داده بود همهی مشکلات حل شده بود. تقریبا چند سالی است میشناسمش و تقریبا همیشه اصرار غریبی به این بازی...
-
چند بار مردن در شبانه روز
28 مرداد 1394 09:24
1- دوست لامصب عزیز چرا کتاب نمی خونی ؟ می دونی هاینریش بل از همین تجربه های امروز ما که قراره کورمال کورمال رد کنیم نوشته ؟ می دونی آلبرکامو درباره ی جامعه اش گفته : فرانسوی یعنی کارمند و حقوق بگیر؟ به نظر شما این خیلی شبیه ما نیست؟ نمیشه تجربه های اونها رو تکرار نکنیم ؟ دیشب با یکی از دوستان عزیز و نویسنده که چند...
-
پارک ملت به شرط چاقو
24 مرداد 1394 13:23
1- چیزی به همین راحتی تمام نمیشود ولی ما برای اینکه عادتهای زندگی را راحت حفظ کنیم، نیاز داریم برای خودمان دهن بین باشیم. از دیگران، چیز یاد بگیریم و بر مسیرهای از پیش رفتهای که هر چند مال رو هستند، قدم بگذاریم. یکی از مسیرهایی که من رفتم. عاشقیت بود که هزار بار این راه را رفتم. چیزی که از اول به شکل شیطنت و اطفاء...
-
فوبیای تکنولوژی دارم
24 مرداد 1394 11:25
تصور کنید یک آدمی آنقدر کمال گرا باشد که تمام فیدهای خبری وسایتهای مهم را داشته باشد و هر روز هم بخواهد داستان غم انگیز خواندن تمام کتابهای دنیا و تسلط به زبانهای دنیا را در کنار ابرهای سوختهی غروب با خودش برنامه ریزی و ارزیابی کند. چیزی نزدیک به جنون و تورم بیشتر و بیشتر. یک جور خودکشی که خیلی وقتها در نزد...
-
به دعوت دوستان عزیز دانشگاهی
19 مرداد 1394 13:33
1- تمام وقت میتوانی از آدمها ببری. اینها وقتی حتی یک سینمای ساده و فکسنی و پر ازبوی جوراب هم میروند، به دعوت یکی از دوستان عزیز رفتهاند. انگار بقیهی آدمها اصولا با کشیدن افسار، پی کردن، هی کردن و دیگر روشهای انگیزشی و تشویقی سر به سینما میگذارند. خدا چنین خری را به همین سادگی توی دنیای هنر راه نمیدهد. باید سر و...
-
درد قفسه سینه
18 مرداد 1394 23:35
انرژی زیادی برایش صرف میکنیم. گاهی تمام انرژی ممکن به همین سمت میرود؟ خریدن بلیط برای ارمغان بهزیستی چه شکلی است؟ کجا این اتفاق خواهد افتاد؟ توی مطب دندان پزشکی؟ مطب دکترهای دیگر؟ در حالی که رودههایت توی دستهایت هست باید به فکر خانم پرستار باشی؟ لبخند بزنی و ازش شمارهاش را بخواهی؟ دنیای رابطهها مربوط به مشاغل...
-
عشق از سر بلندش
17 مرداد 1394 09:40
1- اینکه روابط ایران و آمریکا حسنی شده یک جور دستکاری شده از توانایی رییس جمهور گرامی و مفهومی به نام روابط حسنه است. به همین منظور و وقتی نگاهها از ورزش والیبال و دعوت تیمهای ورزشی دو کشور جواب آن چنان مطلوبی نگرفت، باید رفت سراغ بقیهی ورزشها. به همین منظور تصمیم بر این شد که این بار از تیم کشتی کتچ یا به تعبیر کج...
-
سلام بر زوروی ویرجین کش
7 مرداد 1394 22:28
گاهی وقتها از سر تنفنن و روشن نگه داشتن یک آتش خیالی به نام نوشتن ، آدمها اینجا لخت مادر زاد پیدایشان میشود. البته کسی جز خودشان این موضوع را نمی فهمند. گاهی وقتها هم این آدمها پرنسسها و شاهزادههایی هستند که مثل داستان لباس جدید پادشاه بی لباسی خودشان را هم نمیبینند. درک نکردن آسانترین راه برای وجود نداشتن است....
-
چکونه لینکد این را تبدیل به فیس بوک کنیم؟
30 تیر 1394 12:16
1- اولین قدم در این راه، راه اندازی پروفایل شعر عکس کاربردی است. عکس کاربردی یعنی دقیقا عکسی که ممکن است مست و پاتیل توی یک مهمانی گرفته باشید را در انتهای شعر خود قرار دهید. همانطور که میدانید در تمام دستنامههای –Manual – مربوط به تولید شعر، از فاصله، اسلش و اینتر کافی برای تبدیل یک متن اولیه به شعر استفاده کنید....
-
پارا مونالیزا و پاد ذره اش
14 تیر 1394 14:13
پارا مونالیزا زشت است ولی شاد به نظر میرسد. هر وقت دارد میخندد، یک ناظر که میتواند همکار، همکلاسی دورهی ارشد خوانی یواشکیاش، بعد از کار، یک سوپر لبنیاتی حاوی دو تا برادر آذری، قسمتی از دوستهای شبکههای اجتماعی و اهالی محل و کسبهی کوچه و خیابانشان باشند، ممکن است بگویند: تو چقدر زشتی! این یعنی آدم واقعا میتونه...
-
Matt Damonمت دیمن وقتی بچه بود
10 تیر 1394 10:27
خجالت یعنی هزار بار روزگاری را مرور کنی. هی بگردی و ببینی اینطوری که پیش میرود باید فلان جا فلان حرف را میزدی یا بر عکس فلان حرف را نمیزدی. باید از کسی دورتر و دورتر سوال کنم. کسی مثل یک کشیش آن طرف پرده که نشناسدم. همینطوری هی خودم را در معرض تابش رادیو اکتیو قضاوت دیگران قرار بدهم. سالهای سال باید بگذرد و ماهها...
-
حاجی قوام زیر دست نقاش
7 تیر 1394 12:25
دختر زشت و شاسی بلندی که همه جا یک چیز را عرضه میکند. توی همایش همان استیلی را دارد که تنهایی قلم موی نقاشی را در دست دارد. توی جلسهی ادبی همانطوری جذاب و رادیو اکتیو جنسی است که توی عکسهای تکیاش توی خانه میتواند همانطوری باشد. چون همهی مردها از یک جنسند. طالب جنسند. میخواهند همان تکههای خاص از بدنش را به دست...
-
گرمای تابستان
31 خرداد 1394 09:14
باز هم، نشسته، نوشتم از چیزهایی که دوست دارم. تلفنهای بین پدر و پسری که حرفی با هم ندارند: خوب؟ خوبی؟ خوبم. عاطفهی زنها دربارهی بچههای کوچکشان. آنطوری که تنها دلخوشیشان همین است. کارمند مرتبی که این بار شلخته و ته ریش آمده است سرکار چون دیشب اوضاع عجیبی از زندگیاش را فهمیدهاست. ماست چکیدهی خیلی خیلی سفت، تقریبا...
-
سرمای تابستانی
31 خرداد 1394 08:22
نشستم و چیزهایی که شاید در این وقت از سال دوست نداشتم نوشتم. پیراهن بنفش کارمندی که آدمهای خسته و خیلی خیلی کارمند تنشان میکنند. کفشهای مردانهی نوک تیز. کفش مردانهی ورنی. کفش مردانهی هشت ترک مخصوصا آنهایی که دخترهای رسمی یعنی دخترهایی که توی یک دفتر هواپیمایی کار میکنند یا رسمیتر از آن مانتوی کتی مخصوص وکلا را...
-
من و دوست پسرم- خوش بودن روزگار انسانی به طریقه زناشویی
29 خرداد 1394 03:29
اعتقاد دارم اگر دو نفر توی یک اتاقی دائم دربارهی راز بقا صحبت میکنند، نفر سوم حتما باید بگوید: ماییدی گارو، موضوع بحثو عوض کن.این یعنی گفتگو. همه میدونیم رابطههای اجتماعی از بین رفته، اگر هم کسی مثال نقض بیاره همین دعوای توی ترافیک و یقه گرفتن توی مترو و تیکه انداختن توی محل کار مثال نقضهایی هستند که ظاهرا درست...
-
رادیو : پادکستهای 360 درجه
29 خرداد 1394 03:10
رادیو که نمی شود گفت ولی همان پادکست مربوط به نوشته های این وبلاگ را گاهی و به انتخابی خوانده ام. پادکست اگر حوصله ی پدید آورنده اش باشد، روزگار آدم را برای همان چند دقیقه هم که شده خوش می کند. می کند؟ تاریخچه تقریبا همه چیز - قسمت سوم: به لاستیکی پسرم! معلم عزیز ما پسرم پایه ام باش آپولون در همسایگی ما اعتیاد برای...
-
آن پشت لامذهب کتاب
26 خرداد 1394 01:22
پشت جلد کتاب باید خالی باشد تا راحت بتوانی موس را روی آن حرکت بدهی. یا وقتی شب، سکوت اجباریاش را آغاز کرد، کتاب را پشت و رو کنی تا خواب راحت داشته باشی. مثل همان حاج آقای پیش نمازی که موقع نماز حواسش پرت میشد و به مکبر اشاره میزد قاب عکس امام را برگرداند، عمل کنی. اما این روزها کمی آن پشت مینویسند که توی این کتاب...
-
فاشیزم
24 خرداد 1394 14:20
چند وقتی بود که باید دراین باره گرد آوری مهمی که دم دستم بود به اشتراک می گذاشتم. فاشیزم یکی از آن ایده آلهاست. فاشیزم یکی از المان های مهمش خرد ستیزی است. چیزی که به طرز غیر قابل باوری در بین ما یعنی جوانان مرز پر گهر ما رشد کرده است. همانطور که خودتان هم می دانید فاشیزم، به عنوان یک مکتب، از دل اندیشه های خشنی آمد...
-
هوش آدمی
23 خرداد 1394 17:55
هوش آدمی توانایی هضم مسایل ناگوار بزرگ را دارد. برای همین خیلی از مواقع نادر، ممکن است فکر کنم، خوش به حال آنهایی که نمیفهمند. آدمهای هوشمند زیادی را دیده ام که بعد از دقیقههای صحت در زندگی، که ممکن است چند سال هم طول بکشد، سکان کشتی آشوب زده را به دست گرفتهاند. خیلی از اوقات کشتی زندگی با یک جمله تغییر مسیر...