360 درجه

360 درجه

داستان کوتاه و رمان - جامعه شناسی -فلسفه -معرفی کتاب - نقد فیلم
360 درجه

360 درجه

داستان کوتاه و رمان - جامعه شناسی -فلسفه -معرفی کتاب - نقد فیلم

شعر طنز مسکن : کرایه خانه - افزایش بهای مسکن- مسکن مهر شخصی

کرایه خانه دادن کمر هر کسی را شکسته است مگر خلافش ثابت شود. این روزها که خبر از افزایش بهای مسکن و گرفتاریهای زیادی مانند مسکن مهر وجود دارد. صاحبخانه ها در هر حرکتی تلاش می کنند بازار عرضه مسکن را در دست داشته باشند. افزایش بهای مسکن چیز عجیبی نیست ولی می تواند شعر طنز مسکن

به نظر برسد: 


آنچنان کز رفتن مستاجرم آماس می‌ماند به جا 

بعداز آن نرخ کرایه خانه‌ را دلخواس می آرم به جا 


می‌سپارم دست بنگاهی به دست خانه‌ام 

شاید او شرط رفاقت در سرش بالخاص می‌آرد به جا 


زیر زمین خانه را هم یک دو روزی بعد ازاین 

کل خانه یک طرف باشد ولی زاپاس می‌آرم به جا 


دکتری دیدم که خوش می‌گفت در قطع الطریق 

پارکینگش را سوییت گردانم و آناث می‌آرم به جا 


وین مکان از هر نظر نیکو شود با دقت آغاز ماه  

بدو شهرا الکرایه، لاجرم  وسواس می‌آرم به جا



کامجویی در جوانی هیچ منکر هم دارد عزیز خاطرم؟ 

چون مونث باشد این مستاجرم، آوانس می آرم به جا 


این همه اطوار و عادات و خصایل نقل شد 

از برای مسکن مهرم کمی احساس می آرم به جا  



آن معلمها که می گفتند درس و بحث را پروار کن! 

زین سبب ها عرض دارم لاشبه رقاص می آرم به جا 

مواظب خودت باش رفیق

حتما گوشه‌ای از دنیا نویسنده‌ها و کلا هنرمندهای زیادی- لبه‌ی آسیب پذیر جماعت- آدمهای نازک‌تر از گلی که شکسته‌اند و خارشان مانده است، هستند و ما احوالاتشان را ندیده‌ایم. گاهی به همین سادگی از کنارشان عبور نکنیم. 

این اصلا به این معنی نیست که خودم را هنرمند می‌دانم یا بزرگتر از خیلی‌ها و یا نصیحت‌های پدر بزرگها جلوی چشمم  باشد. ولی همیشه به جز اهداف شخصی که به خود اشخاص مربوط است مثل جفت یابی، شهرت و گاهی خیلی خیلی کم از پول. چیزی که زندگی روی  این سیاره را هنوز ارزشمند می‌دارد هنر است. هنر کشف ذکاوتمندانه‌ی معنای ناب از بین هرج و مرج، دروغ و جهان سوم بازی‌هایی که محصول خودمان است. خودمان که در یک متری انتهای این ماجرا قرار داریم. رفیق! خودمان که برای سلام و علیکمان احترام کافی نگه نداشته‌ایم. دور ریختن سنتها همیشه یک جور جایگزین خوب می‌خواهد. والا می‌شود همان نهی از منکری که دائم توی گوشمان هست و باهاش مخالفیم و همانطوری هم هستیم. رفیق! بزن روی سینه‌ی بغل دستی‌ات تا نفس بکشد. تا مبهوت هیچ چیزی جز منظره‌ی زیبای آدمها، زیبایی از ورای روشنفکری فکر کردن و بورژوایی زندگی کردن، نشود. همین بالاخره باید خود را در بین جماعتی بیمه کرد و همین قانون‌های – بالاخره- آدم عافیت زیست روشن فکر را یک جور کلاژ ناقصی از حب و بغضها خواهد نمود. همین یقه‌های بی‌تفاوت آدمها ازبس که گرفته‌ایم و می‌گیریم ما را می‌برد به جایی که قانون‌های جدیدمان، مثل – درباره‌ی دیگران قضاوت نکنیم- روی سطح لغزنده‌ای با انگشت زدن روی غبار نوشته شده که اصلا هدفش از اصل افتاده است. فرعش مانده که من به دیگری چه کار دارم. نفی جمعی و کلی خیلی فرق دارد با نفی عوام زدگی و انتخاب فردیتهایی که قرار است با چسبی به هم متصل شود. همین بالاخره‌هایی که من و شما را بیمه می‌کند تا سر همین اولین پیچ دنیای هنر به درد می‌‌خورد نه دورتر از آن. رفیق! تحمل می‌کنیم. یعنی مقاومت می‌کنیم مقابل هر چیزی که بویش، طعمش و رنگ و شیره‌اش با هنر فاصله‌های زیادی دارد. هدفهای شخصی که بالاتر هم گفتم فی البداهه بد نیست ولی وقتی تمامش این شد، می‌شویم  تمام همان جماعت عوامی که همیشه باهاشان مشکل داریم. رفیق! من خودم را باشم مثل یک بطری یک و نیم لیتری هوا، فقط برای عمق محدودی به آدم اجازه‌ی شنا کردن در عمق را خواهد داد. رفیق مواظب خودت باش. 


رازی درمیان نیست- پیتر بروک - درباره تئاتر

کتاب نه چندان حجیمی پر از آموزه های زیبا برای نمایشنامه نویسی.


گزیده ی کوتاهی از این کتاب که قطعا بیشتر از اینها حرف برای برگزیدن دارد: 



شاهکار یا اثر ممتاز در واقع بدون یکی از اجزای بنیادینی


عرضه میشود که میتواند آنرا به تماشاگران پیوند دهد:




حضور مقاومت ناپذیر زندگی




و این, دوباره مارا به فضای خالی بازمیگرداند.


به همین دلیل در همه ی کشورها, تماشاگران آثاری را


معمولا ترجیح میدهند که ما کم ارزش میدانیم.


گر کلمه ای بسیار معمولی بنظر میرسد در واقع اینطور نیست

بلکه در درونش و در سکوت پیش و پسش پیچیدگی ناگفته ی
نیروهایی موج میزند که میان شخصیت ها جاریست.


اگر قرار باشد دکور واقع گرایانه باشد,آنگاه سینما از پس کار

بهتر برمی آید.

در موقعیت هایی که تقلید زندگی هر روزه است,ضرباهنگ

همان کندی فعالیت های روزمره را دارد.

در اینجاست که کارگردان با تدوین از مزیتی برخوردار است که

کارگردان تئاتر وقتی دکور واقعگرایانه را کنار میگذارد

و به صحنه خالی رو میکند.

برای اینکه نیت بازیگر کاملا آشکار,ذهنش هشیار,احساسش

واقعی و بدنش متوازن و تنظیم شده باشد,سه عنصر باید در

هماهنگی کامل باشند:

 اندیشه                 احساس                  بدن


وقتی هر لحظه ای از نمایش از چنان خلوص و کیفیت و ظرافت

و لطافتی برخوردار است که فراموش نشدنی باشد و در عین حال

بتوانیم بگوییم این رویداد طبیعی است,میتوانیم آنرا ((نمایشی

یا تئاتری)) بنامیم.

کتابهای قدم اول- فلسفه - بودریار - کامو- سارتر - پیام یزدانجو

یک سری کتاب با عنوان کتابهای فلسفه - قدم اول که توسط نشر و پژوهش شیرازه منتشر شده است که به نظر کمی تصویری- شبیه کمیک استریپ- است و علاقه مندان بی حالی که گاهی کتاب ورق می زنند را ترقیب به خواندن می کند. نمونه ی این کتاب همین کتاب - بودریار - است که با تصویرسازی و کلاژهای متنی مناسب، مرور خوبی  بر افکار و اندیشه های بودریار است. شاید دوست داشته باشید و در نمایشگاه کتاب یک سری از این کتابهای کوچک را تهیه کنید. 

این کتابها و این کتاب خاص ترجمه ای است از Baudrillard  برای Beginners  که به نظر بقیه ی کتابهای این مجموعه نیز چنین است. اما نظر شخصی بنده این است که باید و حتما لازم است شما برای مرور این مجموعه در ابتدا دوره ی مناسبی از فلسفه را به صورت پایه گذرانده باشید و با خواندن این سری کتابها برای مطالب جدی تر گرم و آماده شوید. 

لینک معرفی کتابهای این سری - قدم اول - نشر و پژوهش شیرازه 


http://shirazehketab.net/ghadam-avval/


ولی یادم باشد فلسفه خواندن فقط گشایشی برای ادبیات است و بس

فیلم مصائب آنا - اینگمار برگمان

نویسنده ای که در گوشه ای زندگی می کند و به نظر باید هزاران بار مورد بررسی و واکاوی قرار گرفته باشد. اما اینطور نیست. نویسنده ای که ریش دارد و خدای گونه معشوقه ی غیر مجاز زن همسایه است. زنی که تصوری دوست داشتنی از یک خدای ریش دار را تا بزرگسالی خود به همراه می کشد. 

اما آنا یعنی زن - مادری که مدتی را با این نویسنده زندگی می کند، زنی است که سرگشتگی برای حالات چهره اش در سراسر فیلم، عبارت کم و تقلیل دهنده ای است. در میانه ی فیلم مردی از همسایه ها که دچار بی عدالتی در یک دادگاه شده است از سلوک اجتماعی خود دست برداشته و به نظر می رسد عامل جنایت - کشتن گوسفندها- باشد. او شاید به خاطر تحمل نکردن بار این بی عدالتی دست به خود کشی می زند و برای آندریاس نامه ای می نویسد. سکانس بعد از این ما درون زندگی آنا و آندریاس هستیم. دو تا نویسنده و مترجم که طبق همان واقعیت قدیمی که نمی دانم چقدر صحیح است، آدمهایی ناکام هستند. یعنی یک بار ازدواج کرده و بچه دارند و الان به - سرطان روح- شان می پردازند. بهترین راه برای ترمیم بینشان که به ملقمه از عشق و نفرت کشیده است، یک مسافرت است. اما دیوار بین روح نویسنده در اثرش و خود واقعی اش، حتی برای همسرش نیز قابل برداشتن نیست. نویسنده با چشمانی اشکبار آزادی را نوعی تحقیر می داند:

بعضی آدما فکر می کنن حق دارن بهت بگن چی کار کنی 

تحقیر با حسن نیت

اشتیاقی برای پایمال کردن یک چیز زنده 

من نمردم اما بدون احترام به خودم زندگی می کنم

...

بدترین مردم کسانی هستند که کمتر شکایت می کنند 

سرانجام ساکت میشن. 

....

در زوج همسایه آلیس زنی که خیانت کار است با فلسفه ای علیه اینکه کسی نباید رنج بکشد و یا دنبال عدالت و نجابت وقت خود را تلف کند. همسر او تقریبا چشمی خدای گونه برای عکس گرفتن از حالات مختلف انسانی دارد. 

و در بخش پایانی تنهایی بی پایان و واجب نویسنده با  دروغهایش که خیلی خطرناک نیست، یک جور پایان بندی که باید به هر صورت هر فیلمی داشته باشد. 

فیلمی درباره ی دو زن یکی به دنبال حقیقت و عدالت و نجابت و دیگری خلاف آن - آلیس- به علاوه ی دو مرد خدای گونه یکی نویسنده ودیگری عکاسی که از تمام عواطف انسانی خبر دار است. 

رشوه های لذیذ

کنار عابر بانک پیرمردی دیدم چروکیده و به ظاهر مذهبی با بوی عطر یاس که برای او دوست داشتم. ازم خواست برایش 90 تومان از کارتش بردارم. هیچ پولی نبود. دست کرد دو تا شکلات بهم داد. 

پیر که شدم حتما اهل رشوه خواهم بود. رشوه های لذیذ. 


یک روز دیگر هم شد که مردی پیر توی مترو داشت به بغل دستی دائمی اش که خسته خسته چادرش را خیلی از وجه و کفین بیشتر جلو کشیده بود می گفت : اینجا یادش رفت بگه مسافرانی که می خوان پیاده شن ولی میگه ایستگاه بعد میگه. 

تارکوفسکی - استاکر- سینمای معنی گرا

تارکوفکسی مصاحبه ای دارد که در انتها آورده ام.بعضی فیلم ها را باید سالی و ماهی یکبار دید

مثلا - استاکر - یکی از اینهاست. از وی اچ اس تا بلو ری 

غریب است و بدون خلاصی - سلامتی روح آدم را دچار رطوبت می کند. مثل یک بخشی که حرف از انعطاف می زند. تکه های بامزه هم زیاد دارد مثلا یکی که نویسنده است و باید دور و برش زنها زیاد باشند. به اندازه ی کودکی آدم ناب و دست نیافتنی است. مثل اولین باری است که یک جای خوب رفته اید.
واقعا وسطهای فیلم برای بار چندم غافلگیر شدم. حس می کنید تمام حرفها و فلسفه های دنیا بازی است. اصلا یک ابر متن قوی آن زیر هست که آدم را می گذارد توی محلولی قوی تر از آب تا کلا اکسید بشود.


گفتگوی " تام لسیکا " و " آندری تارکوفسکی " است که در تاریخ 16 / 4 / 72 انجام شده و در سال 1993 به چاپ رسیده است .

من آن روز خیس و خاکستری را در فروردین 1972 ، خوب به خاطر می آورم . ما کنار پنجره ای باز نشسته بودیم و درباره چیزهای گوناگون حرف می زدیم که ناگهان بحث به سمت فیلمی از " اوتار ایوزلیانی " به نام " روزی روزگاری ، پرنده ای سیاه و آوازه خوان می زیست " رفت .
تارکوفسکی گفت : (( فیلم خوبیه . ولی یه کم ، می دونی ، یه کم زیادی... زیادی ...)) . 
ادامه مطلب ...

خوبی خدا - ادبیات معاصر آمریکا-امیرمهدی حقیقت-نشر ماهی

اگر مثل بنده به خاطر خاموش بودن دائمی بخاری خانه سرما خورده اید و یا حتی بینی تان را توی این سرما و آب ریزان عمل کرده اید و نمی توانید چیزی بخوانید، می توانید از کتابهای صوتی هم لذت ببرید. 

یک داستان به نسبت خوب هست به نام درباره خوبی خدا - امیرمهدی حقیقت-نشر ماهی که می توانید نیم ساعته گوش کنید. 

نام داستان بروز دهنده ی محتوای آن هست و شاید سلیقه ی شما نباشد. ولی به هر حال  داستان به روزی از نویسنده ی معاصر آمریکایی است. 

مارگریت دوراس مدراتو کانتابیله - - نشر نلیوفر

مارگریت دوراس را همه می شناسیم. 

این کتاب به نظر کمی مهجور و به قولی جزو ادبیات فاخر در ایران شناخته می شود. عده ای این نوع ادبیات را دوست ندارند و بیشتر دنبال پیرنگ نزدیک به ادبیات پلیسی هستند. البته هنر مارگریت دوراس در این کتاب پردازش ظریف روان شناسی آدمهاست. نکته ی مهم این کتاب نداشتن ارجاعات بیرون متنی است که این روزها در کتابهای مطرح از سوی نویسنده های وطنی زیاد و به تکرار دیده می شود.

ادامه مطلب ...

پیرمردی که داستان های عاشقانه می خواند- سپولودا- نشر هرمس

این کتاب یکی از کتابهای کم حجمی است که روایت زیبا و متفاوتی از ادبیات آمریکای لاتینی در خودش دارد. داستان مهاجرت یک آدم به جنگل و پیوندش با روح جنگل است. جزئیات حیاتی را نمی گویم. بخوانید و لذت ببرید. یکی از نکات خوب این کتاب استخوان دار بودن روایت اصلی است. به علاوه فصل اول به نظرم متعمدانه در ابتدا آمده است تاضربه ی شروع قصه را کامل کند. کتاب 104 صفحه است. 


ادامه مطلب ...

عقرب روی پله های راه آهن اندیمشک- حسین آبکنار

عقرب روی پله های راه آهن اندیمشک- حسین آبکنار اثری حجیم نیست ولی به شکل مشخص اش ضد جنگ است. 

اول- این یادداشتها را نه به سبب نوشتن یک نقد یا یادداشت روزنامه ای با اهداف خاص خودش شامل امت پروری  و یکی را زدن و یکی را بالا بردن می نویسم و بیشتر جنبه ی یادداشت شخصی دارند. 

دوم - درباره عقرب روی پله های راه آهن اندیمشک- حسین مرتضائیان آبکنار

داستانی بلند و خواندنی درباره جنگ و به نوعی ضد جنگ. یکی از بهترین چیزهایی که در این داستان خوش پرداخت دیدم، هوشمندی نویسنده در مقوله جنگ بود. 

ادامه مطلب ...

خشم و هیاهو - فاکنر- بهمن شعله ور

خشم و هیاهو - فاکنر- بهمن شعله ور

دانلود مصاحبه با ویلیام فاکنر 

من هر هفته عاشق یک نویسنده می شوم. اینبار به قول دوستان زلف نداشته مان را گره زده ایم به فاکنر. ای خوب. خشم و هیاهو را می خوانم. امیدوارم از نوشتن دست بردارم یا شاید هم بیماری  شدیدتر شود. ای صراط مستقیم. مثل رومن گاری یا از این دستها نیست که جایی را برداری و بگویی این تکه لابد خوب است. روح جنون آن زیر است. هیس. بگذارید غولکم همان زیر بخوابد. برادران و خواهران را فقط توصیه می کنم به تقوا، بخوانید خشم و هیاهو را. 


خشم و هیاهو - فاکنر- بهمن شعله ور

ادامه مطلب ...

طوق طلا- احمدمیرعلایی - گراهام گرین - برناردمالامود -نشر گاه

مجموعه خوبی خواندم به نام طوق طلا - احمد میرعلایی گلچین و ترجمه کرده سال 55 - نشر آگاه 

داستانهایی از فورستر- برنارد مالامود- گراهام گرین- خوان رولفو و غیره 


یک دوستی از قول ژیل دلوز می گفت متن خوب داستانی باید فشرده باشد. 

خوب اینجا هم فشردگی هست و هم جرعه جرعه نوشیدن غریب داستان.  نکته ی غریب تر ماجرا این است که دهه ی شصت واقعا چقدر خوراکهای خوب داستانی بود و الان با این همه رسانه که وجود دارد به نظر باید مسخره برسد که سه دهه قبل با حالا قابل مقایسه باشد که هست. 


قسمت زیادی از داستانها در نقد خرافات کلیساست. اغلب هم به شکل دانای کل و هوشمندانه تدبیر کرده اند و داستان را روایت کرده اند. 

پ.ن: به نظر این کتاب نایاب است اگر توانستم چاره ای می اندیشم! 

جشنواره هنر محیطی- پارک لاله تهران - Installations

اول پارک لاله زیر مجسمه ابوریحان سولفاته در حال گرداندن دائمی افلاک قرار گذاشته‌ایم. باورم نمی‌شود ابوریحان بیرونی هم از سر بیکاری حاضر شده باشد توی پارک لاله و در حضور کانکس نیروی همیشه انتظامی معرکه بگیرد و زنجیر دانه درشت افلاک را بخواهد پاره کند. از آنجایی که همه، چه مسافری که آنجا روی نیمکت گز می‌کند تا خیل دانشجوهایی که خوابگاهشان آنطرف و اینطرف بلوار کشاورز است به راحتی نمی‌دانند جشنواره هنر محیطی چست.

احمقانه‌ترین حدس رفتن به ضلع شمالی پارک لاله و حوالی نگارخانه لاله است. شاید هم یک جایی دور و بر موزه هنرهای معاصر تهران را به هنر محیطی معطر کرده باشند. اما بعد از گشت و گذار و سوال از نگهبان دستشویی شمالی پارک لاله می‌فهمم که باید کنار سینمای چهار بعدی افتتاحیه را ببینم. بماند که نمی‌رسم ولی توی کورسوی نزدیک غروب پارک به تعدادی از Installation های هنر محیطی برخورد می‌کنم. بعضی‌هایش خوبند. مثلا آن بنجامین فرانکلین برنزی که به خاطر دشت بزرگ پارک لاله فقط به ذهنش رسیده که برق بگیردش و نیمه‌کاره توی زمین دفن شده است. نظرم را جلب می‌کند. گاهی دور درخت بیچاره‌ای هم از این داستانهای ایمیلی یا استاتوس فیس بوکی چسبانده‌اند. یکی دو تا از این منصوبات چند تا رویه‌ی خاص را تداعی می‌کنند که چند دختر توی سایه‌ها دارند با علامت معروف ویکتوری سایه‌های جدیدی روی آثار ایجاد می‌کنند. خوب بهترین کار در این جور مواقع تهیه‌ی عکس فیس بوکی است. یکی دو تا چادر با سایه‌ی قاعدتا مردی که کنار پیک نیک توی چادر در حال پیک نیک هم هست دیده می‌شود. یک سری نی مثل زره سربازهای سامورایی هم جاهای مختلف نصب شده است. به نظر یکی از درختهای بی برگ زمستانی هم به یاد ایام  دهه فجر برگهای رنگارنگ کاغذی دارند. یک درخت را هم با ضد زنگ شسته‌اند و روی دستهای تیرکهای چوبی برای  تشییع قرار داده‌اند. یکی از بهترینهایی که دیدم یکسری زنگوله‌ی گاو با ساق پارچه‌ای – به نظرم – رنگارنگ بود که از ارتفاع زیادی از درختها نصب کرده بودند. منتظر صدای باد هستیم تا فضا را به قول دوستم چهار بعدی کند. یک سری طلق مربعی هم گوشه‌ای ردیف شده است که از ورای آن می‌توان دنیا را به رنگهای مختلفی دید. ای کاش اینها را طوری نصب کرده بودند که وقتی روی چمنها خوابیده‌ای از پشت آنها بشود با تامل دنیا را دید. 

سفرنامه پاریس جشن بیکران – ارنست همینگوی

پاریس جشن بیکرا به نوعی سفرنامه ی ارنست همینگوی است. دیدار او از پاریس و مشاهدات و برخوردهایش با نویسنده های بزرگ زمانه خودش. آدمهایی را تصویر کرده است که برایتان بسیار جالب است. همین چیزی که شاید امروز بین روشنفکرها و نویسنده و هنرمندهای ما کمی غریب به نظر برسد. 

همینگوی چیزی که در این خود زندگینامه ی پاریسی ارائه می دهد، شخیصتی اخلاقی، طنز و با ظرفیت دارد. انسانی که اغلب با امساک از گفتن درباره ی گوهر دورنی خود که در آن سالها بدان واقف شده است، منشی عرفانی یافته و این امر در بسیاری از برخورد های اخلاقی اش با مسایل روزمره به وضوح مشخص است. به نظرم هر نویسنده ای یکبار هم که شده این کتاب را بایستی نگاه کند و درس بگیرد. 

مثلا در بخشی با عنوان گرسنگی انظباط خوبی بود. زمانهای سختی را می گذارند که کم پول است و وعده ی ناهار را صرفه جویی می کند ولی برای همسرش قصه هایی از ناهارخوردنشسرهم می کند. 


همینگوی در این کتاب با اسکار فیتز جرالد، جیمز جویس، گرترود استاین، ازرا پاوند و دیگران مواجهاتی دارد. یکی از جالب ترین بخشها حمایت و دلسوزی ازرا پاوند از  شاعران و نویسندگان بی پول مانند تی اس الیوت است که مجبورند بروند کارمند بانک باشند. همینگوی هم در این ماجرا بسیار فعال است. ازرا با یک زن پولدار یک گروه به نام - طببع لطیف - Bel Esprit- راه انداخته اند و به افراد کمک می کنند. 


کتابخانه های تهران را بشناسیم؟

کتابخانه های تهران بهترین امکانات برای کتاب خواندن و مطالعه برای کنکور از ارشد و دکتری تا آزمونهای استخدامی را دارند. 

کتابخانه های تهران پاتوق خوبی برای شماست که معمولا می توانید  برای دسترسی به کتابها جستجوی کتاب انجام دهید. 

شاید خودم از آن آدمهایی باشم که آرشیو کوچکی دارم و اغلب کتابهایم این ور و آن ور هستند. 

به نظر شانس یک کتاب وقتی شما آنرا به کتابخانه اهدا کنید بیشتر است. 

یادم هست هنوز بچه ها کتابخانه ملی را به عنوان یکی از آدرس خور ترین کتابخانه های تهران می شناسند. 

اما به نظر یکی از بهترین کتابخانه های هنری تهران - کتابخانه حوزه هنری سازمان تبلیغات زیر پل حافظ است. 

اگر دنبال کتابخانه خوب در زمینه ادبیات و هنر هستید اول کتابها را از لینک زیر و بدون VPN چک کنید

کتابی را هم که خواستید تعویض کنید و یا جابگذارید را به نظر اینجا هدیه کنید شاید موفق تر به دست خواننده برسد. 


لینک جستجوی کتابخانه حوزه هنری 


اگر هم برای اهدا کتاب فرصت کافی ندارید بنده می توانم این وظیفه را برایتان انجام بدهم. 

ادامه مطلب ...

گالریهای تهران-گالری گردی برای هنرهای تجسمی

گالریهای تهران با آدرس و تلفن آنها لیست شده اند. 

شما گاهی ممکن است برای تهران گردی به لیست گالریهای تهران نیاز داشته باشید: 
برای تهران گردی لازم است کمی خلاقیت به خرج بدهید. شما ممکن است گالری های تهران را به عنوان یک برنامه گالری 
گردی و به منظور گشت و گذار در تهران در برنامه هایتان قرار داده باشید. واقعا باید تقویم گالریهای تهران را از سایتهای گالریهای تهران به دست بیاورید. هنرهای تجسمی برای هر کسی مخاطب خوبی است. گالری گردی شامل دیدن نقاشی ها، نمایشگاه عکس، پرفورمنسهای تصویری و یا صوتی، مجسمه سازی و خیلی از زمینه هایی است که بهترین جا برای فرار از تهران و شلوغی و خشونت است. گالریهای تهران را بگردید تا بالاخره به یک برنامه ثابت گالری گردی در تهران را در سبد مصرفی خود داشته باشید. 

1ارژنگبلوار کشاورز خیابان فلسطین شمالی کوچه مرتضی زاده پ 22 تلفن 88969532
2نیکزادمیدان قدس، خیابان دربند، خیابان احمدی زمانی، خیابان الفت، کوی نسترن شماره 2
3آتبینخیابان ولی عصر قبل از چهارراه پارک وی کوچه خاکزاد پلاک 1+12
4آتشزادخیابان ولی عصر نرسیده به میدان ونک خیابان عباسپور ساختمان 43115 تلفن: 88884407-88884572 فکس: 88880802
5آثارتهران خیابان انقلاب روبروی درب اصلی دانشگاه تهران خیابان فخر رازی پلاک 136 تلفن :6409751 فکس: 6413550
6آریاتهران خیابان ولی‌ عصر بالاتر از خیابان بهشتی کوچه‌ی زرین پلاک 10 تلفن: 88716401 فکس: 88716401
7شیرینفرمانیه، بلوار اندرزگو، کوچه سلیمی، پلاک 145
8ابن سیناشهرک قدس فاز یک خ ایران زمین شمالی تلفن 88088301
9اثرخ ایرانشهر بر فروشان پ 16 تلفن 88326689
10آرت سنترخیابان شریعتی، ضلع شمال غربی پل صدر، پلاک 1716 تلفن: +9821 22601130
11اعتمادبا هنر (نیاوران)، میدان یاسر، صادقی قمی، بوکان، دوراهی سمت راست، پلاک 4 تلفن 22724442
12الههآفریقا (جردن) کوچه‌ی تور، بن بست امینی، پلاک 3 تلفن: 220541280-26202611 فکس: 22054128
13فرهنگسرای بهمن(ورزش)میدان بهمن تلفن : 55312180
14بارانمیدان درکه خیابان احمدپور نبش غزال پلاک7 تلفن :22407772
15بامدادخیابان مطهری خیابان جم کوی ماگنولیا پلاک 35 تلفن: 88845416-88830317 فکس: 88830317
16بنفشهملاصدرا خیابان شیراز جنوبی کوی بهار پلاک 50 تلفن: 88034247-88034963
17پاسارگادپاسداران خیابان دولت چهارراه قنات کوچه سلمی پلاک 26 تلفن 28540407
18فرهنگسرای خاورانخیابان خاوران تلفن : 3730002
19خاکخیابان شریعتی، دو راهی قلهک، خیابان بصیری، کوچه ژیلا، درب اول، تلفن: 22605465
20نگارستان خطخیابان انقلاب چهارراه کالج پلاک 61 تلفن : 66724857
21دریابیگیشهرک قدس فاز 3 خیابان دوم پلاک 1165 تلفن: 88083327 فکس :88094398
22راه ابریشمفرمانیه خیابان لواسانی پلاک 103 تلفن :22727010 فکس :22727011
23سعد آبادخیابان ولی عصر زعفرانیه خیابان کمال طاهری پلاک 50 تلفن :22726042-22144330 فکس :22726042
24سیحونخیابان وزراء، کوچه چهارم، شماره 11 تلفکس: 88711305
25شفقیوسف آباد خیابان 21 پارک شفق فرهنگسرای شفق تلفن: 88554016
26شیثچهارراه ولیعصر ضلع جنوبی پارک دانشجو کوچه‌ی شیرزاد شرقی پلاک41 تلفن: 6707681 فکس :6709185
27نارخیابان ولیعصر، بین محمودیه و زعفرانیه، پاساژ رولکس، شماره 5 تلفن: 22666191 فکس: 22666143
28آرانخیابان کریمخان، خردمند شمالی، کوچه دی، شماره 12 تلفن: 88829086
29مهرواکریم خان زند، آبان جنوبی، شماره 38 تلفن: 88939046
30طراحان آزادمیدان گلها میدان سلماس پلاک5 تلفن :88008676
31شمسفرمانیه، خیابان سعیدی، کوچه مهمانکده شماره 12 تلفن: 22800811 - 26132341 - 26132342
32فرامرزیمیدان ونک خیابان بی‍ژن کوچه‌ی ارم پلاک54 تلفن :88796809
33فرهنگسرای نیاورانانتهای خیابان پاسداران مقابل پارک نیاوران تلفن: 2-2287081 و 2299430
34قان بیگیخیابان ولیعصر بالاتر از پارک ساعی نبش خیابان 43 پلاک 1159 تلفن :88791061
35کارنامهخیابان نیاوران روبروی کامرانیه شمالی پلاک 426 تلفن: 22285969
36کمال الدین بهزادبلوار کشاورز نبش خیابان 16 آذر پلاک316 تلفن: 88960453
37کما ل الملکخیابان پاسداران نبش گلستان سوم ساختمان شماره 1 تلفن :22544102 - 22565434
38کندلوسبزرگراه کردستان خیابان 64 برجهای ا.اس.پ پلاک29
39گلستانخیابان دروس خیابان کماسایی پلاک 34 تلفن :22541589
40لالهخیابان فاطمی جنب هتل لاله تلفن 88960492
41ماه مهرخیابان جردن ، کوچه نیلوفر، پلاک 7 تلفن: 22058630 و 22059131
42منصوره حسینیخیابان آفریقا بلوارگلشهر پلاک 35 تلفن 22052908
43ممیزخیابان طالقانی بعد از چهارراه ایرانشهر خیابان موسوی شمالی باغ هنر تلفن 88316171
44مانیخیابان کامرانیه جنوبی کوی دژم جو پلاک 43 تلفن :2280010
45ماهخیابان افریقا، کوچه گلستان، شماره 26 تلفن : 22045879
46نقش جهاننیاوران خیابان مژده خیابان محمود احمدزمانی خیابان ایت ا.. محمودی 2 پلاک 59 تلفن: 22735270 تلفکس: 22716220
47آنونک، خیابان سئول، شماره 40 تلفن: 982188603050+
48نیکولخیابان مطهری، روبروی سلیمان خاطر، خیابان شهید اکبری، کوچه آزادی، پلاک 1/13تلفکس: 88748343
49نیازیبلوار میرداماد میدان محسنی ساختمان 77 تلفن: 22225407
50والیمیدان ونک خیابان شهید خدامی پلاک 72تلفن : 88047698 فکس: 88043687
51هفت ثمرخیابان مطهری خیابان کوه نور کوی پنجم پلاک 25 تلفن 88731403
52هورخیابان مطهری خیابان میرزای شیرازی شمالی کوچه نعیمی شماره 12 کدپستی 1596914114
53نیاکانخیابان فاطمی ابتدای خیابان جمالزاده شمالی کوی روزبه پلاک14 تلفن: 69343186
54دینیاوران، ابتدای پاسداران، تنگستان چهارم، کوچه ناز، بن بست ترانه، پلاک 3 تلفن: 22285299
55هماولی عصر، بین خیابان ظفر و نیایش، خیابان بابک بهرامی پلاک58 تلفن : 88651571
56محسنتهران، مدرس شمال، خ ظفر (وحید دستگردی)، خ ناجی، سمت راست، خ فرزان، ک نوربخش، ب مینای شرقی، پ۴۲، زیرزمین تلفن: ۲۲۲۵۵۳۵۴
57نوروز هنرخیابان گاندی، کوچه هشتم، پلاک 64، واحد 1/3 تلفن 88207959

نوار قصه های کانون پرورش فکری - دهه 60 - در گلستانه

یکی از مهمترین دردهایم در کودکی نه جنگ و بی برقی و باطری پارس قوه قاچاق نبود،

این بود که نوار قصه های کانون پرورش فکری- طوقی، کی از همه پر زور تره و ...-  با موزیکهای خسته کننده ای همراه بود که این روزها توی در گلستانه شهرام ناظری میشه شنید.

به نظر خانم معلم مان زود، با مداد نوشتن را از سرمان برداشت! 

اصلا شاید کار خدا بود که از لای سبیل هامان، جای دندان شیری افتاده، پیدا بود. 



تعریف اشتغال : افشای روابط به منزله توانمند ی به ج ماع

گویی از مردن ما نیک به وجد آمده بود 

زان  سبب نقد به حلوا می کرد 

اخوی با همه‌دور اندیشی 

روز خود تلخ به تقوا می کرد 

شب ولی بهر جزای روزش 

لنگ صد حور به بالا می‌کرد

به همین مرتبش قانع بود؟ 

حاش و کلا تلفن می‌زد و افشا می‌کرد


پ.ن: 

در زمینه ی گفتنی ها به نظر بعضی از هموطنان عزیز به زودی از عکس گرفتن با میز غذا و

نوشیدنی های روان پریش و دردی کشی در محافل خسته می شوند و سعی می کنند با افشای موارد جزیی از رابطه هایشان قدرت لازم برای غلبه بر حریفان خیالی خود را کسب کنند. 

یعنی طوری در راستای ما می توانیم عمل می کنند که آدم چهار شاخش می ماند روی هوا.

مثلا هنوز هضم نکرده ام آدمیانی دوپا که باایشان یک جمعیت هفتاد و اندی میلیونی را ساخته ایم و بهت تلفن بزنند و تعریف کنند که در یک ساعتی که با زید- پارتنر- دانشجو - مسافر یا مامان بچه ها که بودیم دوباره به فیض اکمل ماجرا رسیدیم. 

کم اینکه اینها را بیاورند در شبکه ی فخیمه نیز منتشر نمایند. امید است که عکسهای منتشره برای تنویر افکار عمومی به شکل پانورامایی خود به نمایش در آیند. حالا این دقیقا توصیف آب نزد تشنه ای رو به موت است یا نه بماند. 

غافل از آنکه این سرابهای همان حکم اشتغال به معنی یک ساعت در هفته را دارد که با تعریف جدید اشتغال ممکن است با تخفیف در ردیف شغلی خاصی قرار بگیرد. 

به هر حال ما که معمولا مزده محسوب می شویم و لگد زدن به مرده جایز نیست.

آرزوی توفیق 

برترینهای انتخابات شورای شهر ورامین

دیده اید یک مدت طولانی یک اکبر آقایی به فرض توی انتخابات شورای شهر ورامین به فرض تلاش می کند. در و همسایه داری می کند، حتی خواهر و مادر بعضی ها را نوازش می کند و کلا یک جور حب و بغضی بین جالیزها پراکنده می کند؟ یک جور گربه سگ، دموکرات دیکتاتور؟ 

یک جور مردمدار و سردمدار؟ هر وقت شب هر کسی می تواند برود در خانه اش و مشکل آسفالت کوچه بن بستشان یا اجاره نامه تقلبی برای مدرسه پسرشان را بگوید؟ 

او هم به کمک علی بابا و چهل دزد بغداد که دمی در این مملکت افسانه پرور استراحت نمی کنند، مشکلات را حل کند؟ 

تازه ماجرا از وقتی شروع می شود که اکبر آقا واقعا عضو شورای شهر شده و دیگر رویه های سابق را ندارد. از یک زمانی به جای ریش سفیدی ویرش می گیرد که سبیل گردی کند و تنبان گرد و خاکی ها و کولیهای تازه مهاجر را بکشد سرشان. یک جور دوستانه ای بهشان حالی کند که با عاطفه و خیر خواهانه دارد این طوری حواله شان می دهد و اصلا با کسی بد نیست و خیر همه را می خواهد. 

اینطوری که نگاه می کنم، اکبر آقا مثل قسمت زیادی از دوستان اهل فرهنگ و ادب و هنر و غیره ی ما، شیعه پرورهای ضعیفتری هستند. یعنی مثالی زدم که خودم در پر رنگ بودن این مقایسه ماندم ولی به حق این مخاطب پروری و در حالت ضعیفترش نوچه پروری، مثل حرف دهان کسی گذاشتن دماغمان را باد کرده است. 


مثل اینکه چهارتا نجات غریق به جای نجات افراد به فکر انتخاب نجات غریق بهتر باشند. 


خواهشمند است برای استقلال رای هم که شده این پلورالیسم - ما خیلی مستقلیم و متاثر فکری کسی بودن - را تا یک دوره ی کوتاه همراه خود ببرید و اینقدر قربانت بروم های اینطوری را به چیزی به اسم ادبیات و هنر متصل نکنید. اینطور اتصالات خام به نظر اتصال کوتاه است و عواقبش روشن! 


با تشکر