360 درجه

360 درجه

داستان کوتاه و رمان - جامعه شناسی -فلسفه -معرفی کتاب - نقد فیلم
360 درجه

360 درجه

داستان کوتاه و رمان - جامعه شناسی -فلسفه -معرفی کتاب - نقد فیلم

اورهان پاموک - موزه معصومیت - نام من سرخ

وقتی درباره اورهان پاموک و حدود 100 هزار خواننده ی ترک فکر میکنم حسابی حسرت می خورم. 

این بار دیدن- مستند BBC  در این باره -  اینکه از یکی از رمانهایش موزه معصومیت درست کرده است بیشتر به نظرم رسید که هنوز توی ایران، زن اثیری در پستوی خانه نهان است. 

به نظر هر چقدر هم این کار سانتی مانتال باشد و اصلا فضای خیلی از داستانهای ایرانی این قدر هم خالی از ارجاعات بیرون متنی به شکل افراطی شیء گرا نیست، ولی باز هم می شود گفت این حرفها تاثیرش را گذاشته است. 


ادامه مطلب ...

آکادمی گوگوش - فاز دوم هدفمندی یارانه ها

به نظر داوری آکادمی گوگوش و اصلا آکادمی گوگوش و خود خانم گوگوش نماینده طبقه ی اکثریت ما ایرانیها هستند. 
زن بدون همراه است. می رود. از استرس داشتنش سوال می شود و حتی از اینکه توی اولین کتابی که باز کرده جمله ای از فروغ است درباره پرواز، شاید اگر سازش تار بود رویش نوشته بود، در زندگی زخمهایی هست که ... 
خلاصه به اندازه کافی فرصت برای آن زن تنها هست. 
به اندازه کافی دختر برای داور یا داورها هست. 
به اندازه کافی قرار است گوگوش روی خط تولید بشود. 

آقای خلعتبری همه را قبول بفرما. ایرانیها حسابی خسته اند و تیمارشان همین است و لاغیر! 
آقای خلعتبری اصلا فکر بودجه را نکن، صدا و سیمای ما هست و دلش برای تک تک ایرانیهای دل زخمی برنامه ی _ فاز دوم هدفمندی سیزده به در _ را در نظر دارد. 
آقای خلعتبری عزیز  حتی بزرگتر از این حرفها به نظرم شما باید در قبال آخرین سنگرهای زبان فارسی هم به اندازه کافی دقت و همت به خرج بدهید و کمتر درباره اهل پارتی بودن دخترهای  صادراتی ایرانی که از اولین جای دوبی تهیه می شوند، جلوی دوربین کنجکاوی کنید. 

یادداشتهای روزانه آلبر کامو - خشایار دیهیمی - نشر ماهی- بیگانه

یادداشتهای روزانه آلبرکامو را به هیچ عنوان از دست ندهید. یادداشتهای روزانه آلبرکامو یک مجموعه 4 جلدی است که توسط نشر ماهی منتشر شده است. کامو سرشار از رنج و وارستگی است. کامو  توانسته است تلخی را با ایجاز ادبیات به لذیذترین نوشابه های ممکن برای خلصه ی آدمها تبدیل کند. هنوز تا هنوز کتابش یعنی بیگانه جزو چند کتاب برتر ادبیات داستانی دنیاست. کامو  یعنی ادبیات داستانی فکور و مستقل از فلسفه و در عین حال فلسفی. یکی از موارد مهمی که برای هر نویسنده ای لازم است مطالعه نماید.  
ادامه مطلب ...

قواعد خودمانی دوست یابی

مواظب باشید تنها کاری که آدمهای اینجا می توانند دوستانه یا از روی دشمنی برایتان انجام دهند، این است که ترتیبتان را بدهند. به همین مناسبت اصلا و ابدا دنبال دوستی آن هم از نوع عمیقش نگردید و تو را به خدا صدای - شازده کوچولو - را کمتر کنید.


نذار چوپانی
دوست آن باشد که راحت تر از همیشه فرار کند از دست دوست در پریشان حالی و درماندگی. 
قابل عرض نیست که دوست داشتن را به من بیاموز، فرار کردن را خودم بلدم. 

فرنگیس - سیاوش قمیشی

فرنگیس: هو! کچل! تو چرا دستت رو از روی زنگ خونه ما برنمی داری؟ 


سیاوش : آخه عشقتو داغونم کرده!


+  کرده که کرده! مگه نمی دونمی الان کسی خونه نیست؟ من سرکارم! الان روزنامه نویس شدم، اصلا برای خودم بیا و برویی دارم چرا نمیری دنبال یه دافی چیزی؟ 


- من با این اوضاع و احوال بد دنیا ترجیح می دم همون با پرشن کتم زندگی کنم به یاد ایران! 


+ به هر حال اینطوری هم موهات بیشتر می ریزه هم پول برقمون زیاد میشه و هم در و همسایه فکر می کنن این بابا روشنفکره! نویسنده است، بالکل باید Over hall - تعمیرات اساسی - بشه! 


سیاوش سر گیتارش را می کشد و گربه اش را بغل می کند. همانطور مردد دارد به پیشنهاد فرنگیس فکر می کند. بعد بر می گردد و به فرنگیس می گوید: 

یه چیزی بگم؟ 

+ بگو 

- در واقع قرار بود من از آتیش عشقت رد بشم، اما دیدم حتما می‌سوزم. شاید خودم نسوزم ولی حتما این جنس تو جیبم میره هوا. گفتم حیفه. 

+ بعد چی شد؟ 

- هیچی! بارون، پاییز و جزیره‌ای که پیدا کردم مشکل رو حل کرد. زنگ زدم یه ترانه سرای مادام العمر برای خودم اجاره کردم و الان در خدمت شمام! 


آخ که دیگه فرنگیس 

عشق تو درمونم کرد 

به کی بگم که بابات 

از جاده بیرونم کرد 

دلم شده بهونه 
دکتر خودش می دونه 
مریضشو میشونه 
می گه بازم دیوونه  
توی مطب می خونه 

سفر به انتهای شب - لوئی فردینان سلین

سر و کله مان را با گل و نشان افتخار می پوشانند و از زیر - طاق پیروزی - می گذرانند... دیگر هیچ وقت تا آخر عمر پولی نخواهیم داد. وقت پول اخ کردن خواهیم گفت: ما قهرمانیم! مدافع میهنیم! 


سفر به انتهای شب - لوئی فردینان سلین 



پ.ن: بیگانه ی آلبرکامو بی اعتناست و بهت زده در حالیکه مدیر مدرسه ی من سخت با اعتناست و کلافه ... من در مدیر مدرسه از او اثر گرفتم(اشاره به سفر به انتهای شب )

جلال آل احمد 

تئاتر درمانی

تئاتر درمانی یکی از روشهای گروه درمانی موثر است. 

- 1تکنیک صندلی خالی:در این تکنیک شخص اصلی در برابر یک صندلی خالی قرار می گیرد. صندلی خالی می تواند نمادی از یک فرد مهم یا کسی باشد که برای شخص اصلی ایجاد مشکل کرده، در واقع کارگردان به شخص اول می گوید کسی را در اینجا تصور کن که خودت به او تمایل داری. این تکنیک به فرد کمک زیادی می کند چرا که می تواند در ذهنش موقعیتی را تجسم بخشد که در واقعیت امکان پذیر نیست.

- 2تکنیک دوم مضاعف سازی:یکی از افراد یاور بدل شخص اصلی می شود و نقش او را به عهده می گیرد. به این ترتیب شخص اول عواطف، هیجانات و مسایل و مشکلات خود را از نگاه یک فرد نظاره گر بگوید.

- 3پری رویایی نام دیگر تکنیک ها:در این تکنیک فرد داور را به سمت ما دراز می کند.

در این تکنیک شخصیت های اصلی موقعیتی می یابد که طی آن مجبور به مواجهه با امیال و آرزوهای واقعی اش می شود.

- 4پلیس مخفی:در این تکنیک درمانگر از یکی از افراد یاور می خواهد که نقش پلیس یا مامور مخفی را در زندگی شخصی بازی کند. به این ترتیب که در لحظه ای او را غافل گیر می کند و از او بخواهد که بزرگترین گناهش را اعتراف کند. این تکنیک در درمان افسردگی و اضطراب نقش مهمی دارد. این تکنیک ریشه در اضطراب و احساس گناه را برای فرد پدید می آورد.

- 5اتاق تاریک:در این تکنیک شخص اصلی رو به دیوار پشت به افراد دیگر می ایستد و یا در اتاق دیگر در تاریکی می نشیند. درمانگر از سایر افراد گروه می خواهد که با صدای بلند درباره شخص اصلی صحبت کنند و نظرات یا دیدگاه های خود را نسبت به او به زبان آورند. فرض بر اینکه شخص اصلی آنجا حضور ندارد و صحبت آنها را می شنود.

بنابراین در تئاتردرمانی افراد می توانند آزادانه درباره شخص اصلی صحبت کنند و نقاط ضعف و قوت او را برشمارند. این به شخص اصلی کمک می کند که بازتاب رفتار و شخصیت خود را بر دیگران شاهد باشد و عیب های خود رابهتر بشناسد.

- 6پنج سال بعد:تصور آینده همیشه بسیاری از آرزوها، ترس ها و نگرانی های انسان را آشکار می سازد. در این تکنیک کارگردان از شخص اول می خواهد که پنج سال بعد خودش را مجسم کند و ببیند که در چه وضعیت جسمانی و روحی قرار دارد، مواجه با آینده همیشه یکی از شیوه های مهم درمان است.

- 7یک دقیقه تک گویی:از وی خواسته می شود بالای میز برود و در آنجا به مدت یک دقیقه بطور بداهه سخن گوید. این تک گویی دغدغه ها، ترس ها، احساسات سرکوب شده و یا حتی منفی اخلاقی شخص اصلی را آشکار سازد.

- 8عشق افسانه ای:درمانگر از یکی از افراد گروه می خواهد که عاشق بی چون و چرای شخص اصلی شود و همه ویژگی های مثبت و منفی شخصیت او را در جهت خیر وکمال ببیند و نقطه ضعف یا محدودیت هایش نتواند برای او مشخص شود؛ این تکنیک زمانی که اعضای گروه به اندازه کافی با هم آشنا و صمیمی شده باشند به کار گرفته می شود.

- 9جادو:درمانگر به یاری جادو قادر است شخص اول را به یک شی بی جان بدل کند. شخص اول در قالب هر شی بی جانی که قرار می گیرد باید احساس خود را نسبت به زندگی بیان کند برای مثال درمانگر شخص اصلی را به سنگ، آفتاب، باد، باران، پرنده، ساعت، خودکار، زیرسیگاری، حلقه ازدواج و... تبدیل می کند و در هر موقعیت شخص اصلی باید به گونه ای راستین احساس خود را نسبت به زندگی و هستی خویش بیان کند.

این موقعیت امکان خلاقیت و خودجوشی احساسات و هیجانات را برای بیان شخص اصلی فراهم می آورد. ایجاد فضای خودجوشی باعث می شود که فرد به ابعاد شناخت جدیدی دست یابد و خارج از کلیشه و قراردادهای اجتماعی قدرت تفکر و طرح پرسش را پیدا کند. قدرت بالقوه این گونه بازی ها، برداشتن نقاب های روزمره اجتماعی و تجربه تفکری خلاقانه در قالبی جدید است.

- 10حرکت بدن:در این تکنیک، درمانگر از شخص اصلی می خواهد که کلامی به زبان نیاورد، و احساس خود را نسبت به کلمات مختلفی که افراد گروه به زبان می آورند صرفاً با حرکات بدنی و ایمای چهره آشکار سازد. این شیوه امکان رهایی عواطف و افکار را برای شخص اصلی فراهم می آورد. رهایی از قید زبان امکان مواجهه مستقیم با احساسات فرد را پدید می آورد و او را برای پذیرش درک خلاقانه تری از معانی آماده می سازد. این تکنیک همچنین حساسیت شخص اصلی را نسبت به بعضی از کلمات نشان می دهد. برای مثال افراد گروه کلمات مختلفی چون پدر، مادر، زن، مرد، عشق، شادی،مرگ- زورگویی، ترس و ... را به زبان می آورند. آنها در یک دایره می ایستند و شخص اصلی در مرکز دایره قرار می گیرد و هربار با شنیدن کلمات آنان ریتم و آهنگ خاصی را با بهره گیری از امکانات بدنی اش به نمایش می گذارد. در واقع با زبان بدن و حرکت آن سخن می گوید واکنش عاطفی و هیجانی خود را نسبت به کلمات نشان می دهد.

این بازی ها امکان «انتقال احساس» را میان شخص اول و سایر افراد گروه پدید می آورد و «انتقال» یکی از عوامل مهم در فرایند تئاتردرمانی و بهبود وضعیت شخص اصلی است.

این 10 تکنیک روش هایی بود که از طریق آنها به شخص اول کمک می شود که با مشکلاتش کنار آید اما قبل از اجرای این تکنیک ها کارگردان باید از طریق فنون طرح مسئله، شخص اول را به سمت صحنه هدایت و تشویقش می کند که مثال مشخصی را در همان زمینه پیدا کند. هنگامی که نتیجه مطلوب حاصل شد کارگردان شخص اول را ترغیب می کند تا به جای گفت و گو کردن درباره مسئله اش آن را عملی روی صحنه نشان دهد.

وقتی شخص اول شروع به بازی کرد کارگردان جملات خود را با افعال زمان حال می گوید و شخص اول را تشویق می کند تا به موقعیت «اکنون و اینجا» جذب شود و همچنین کارگردان به هنگام اجرا، روش ها و تکنیک هایی را که در قسمت قبل از آنها نام بردیم استفاده می کند مثل: تغییرات صحنه، اجرای نقش معکوس، ایستادن روی صندلی و سایر روشها را برای حفظ و بالا نگهداشتن تحرک نمایشی به کار می برد.

بعد از مهیا کردن صحنه کارگردان افراد یا فرد یاور را انتخاب می کند و به صحنه دعوت می کند و آنها بلافاصله در نقش هایشان جای می گیرند مثلاً فرد یاور می تواند نقش طرف مقابل شخص اصلی را بازی کند اما گاهی هم هست که یاور به عنوان یک فرد مضاعف استفاده می شود یعنی جانشین احساسات درونی شخص اول می شود، یعنی وقتی شخص اول دارد با فرد مقابلش حرف می زند حرفهایی را که دلش می خواهد بزند اما نمی تواند یاور مضاعف به جای او بیان می کند.

در تئاتردرمانی شخص اول فقط به آنچه که در واقعیت اتفاق افتاده است توجه نمی کند، بلکه به جنبه های مهمتری که هیچگاه اتفاق نیفتاده و فقط در تخیل او بوده است نیز می پردازد.

یکی از نتایج مهم تئاتردرمانی آشکارسازی ترس ها، انتظارات، خشم های نهفته، فرافکنی ها، درون فکنی ها، نگرش و قضاوت های شخص اول نمایشی است، علاوه بر اینها تئاتردرمانی به شخص اول یاری می دهد تا این احساسات را تخلیه و پالایش کند و به شکل نمادین در آنها زندگی کند.

یکی از مشکلاتی که در روان درمانی یا تئاتردرمانی است مقاومت مراجع است از مواجه شدن با ناخودآگاهش. در تئاتر درمانی سعی می شود که راهی به درون این حصار (مقاومت) یافت تا فرد بتواند موانع بازدارنده احساس تسلط و تعریف ارزشیابی از خویشتن را لمس کند؛ شخص ممکن است به شکل وسیع از انواع مقاومت ها برای اجتناب از مقابله با تجربیات ناخوشایند استفاده کند.

به قول دکتر مورنو ما حجاب های شخص را پاره نمی کنیم بلکه سعی می کنیم درهای مختلفی را که به درون شخص باز می شوند امتحان کنیم و ببینیم که کدام یک را می توان باز کرد.

از تکنیک های دیگری که در تئاتردرمانی استفاده می شود می توان به موارد زیر اشاره کرد که هر کدام را مختصراً توضیح خواهم داد:

خودگویی:حالتی که شخص اول در حال قدم زدن در طول صحنه گفت و گو با خود به روشن تر شدن احساسات و افکارش کمک و پس از آن با یاور مضاعف گفت و گو می کند.


روش فاصله تمثیلی (نمادین):در این روش شخص اول نخست در نقش هایی بسیار متفاوت تر از آنچه که خودش هست ظاهر می شود و به تدریج نقش خود را اجرا می کند.

شکوفایی عواطف نهفته:در تئاتر درمانی شخص اول فقط به آنچه که در واقعیت اتفاق افتاده است توجه نمی کند، بلکه به جنبه های مهمتری که هیچگاه اتفاق نیفتاده و فقط در تخیل او بوده است نیز می پردازد. یکی از نتایج مهم در تئاتردرمانی آشکارسازی ترس ها، انتظارات، خشم های نهفته، فرافکنی ها، درون فکنی ها، نگرش و قضاوت های شخص اول نمایشی است و تئاتر درمانی به شخص اول یاری می دهد که این احساسات را تخلیه و پالایش کند.

منظور از اجرا در تئاتردرمانی تحقق خواسته ها و نیازهای فردی است عمل اجرا نیاز فرد برای تحقق امیال و خواسته های وی است که در مرکزیت عواطف او قرار دارند، کارگردان باید برای ارضای نمادین این نیاز به شخص اول کمک کند.

مشارکت یکی دیگر از فرایندهای عمل در روان نمایشگری است که عبارت است از بازگویی تجارب اعضایی از اجرا؛ پایه ی این مرحله همسان سازی هم ذات پنداری است. در این مرحله هر کدام از اعضای گروه را در جمع خویش پذیرفته و ضمن خارج کردن او از تنهایی، خود نیز از مزایای روان نمایشگری بهره می جویند)اوراهمی،2003(

در این مرحله کارگردان شخص اول و سایر اعضای گروه به صورت یک دایره گردهم می نشینند و تجربه های درونی خودشان را بازبینی و بررسی می کنند عنصر اصلی مرحله مشارکت، پدیده همسان سازی است که بر اساس آنها نیز به طور ناهشیار فرایندهای عاطفی شخص تا حدودی تجربه می کنند. مشارکت در واقع گروهی کردن یک رویداد فردی و انتقال مراجع از بیگانگان و انفکاک و تنهایی به درون فرایند حمایت گر گروه است.(پالوم،1975). اجرا در روی صحنه پایان کار جلسه روان نمایشگری نیست بلکه پس از اجرا دو گام دیگر باقی می ماند که هر کدام نقش اساسی در تکمیل وظایف روان نمایشگری محسوب می شود:

- 1مشارکت 2- پردازش

مشارکت عبارت است از بازگویی تجارب اعضای گروه پس از اجرا. پایه این مرحله همسان سازی یا هم ذات پنداری است. هدف اصلی مرحله مشارکت شکل گروهی دادن به یک تجربه فردی است. آنچه سبب می شود که روان نمایشگری از یک رهیافت فردی روان درمان گری به یک روش گروه درمانی تبدیل شود همین مشارکت است.پروتاگونیست (شخص اول) با حضور در جمع به واکنشهای سایر اعضا گروه نیز واقف می شود و از مزایای گروه بهره مند می گردد. سایرین نیز با بیان خویشتن یک سفر درونی را تجربه می کنند.

خاتمه دادن به کار گروه درمانی:

برای خاتمه دادن به کار گروه باید موارد زیر را در نظر گرفت:

تعمق

ارزیابی

اعلام خاتمه

در انتهای کار گروه می توان تعمق و ارزیابی را با استفاده از نمایش بحث یا ترکیبی از هر دو انجام داد. در بعضی از جلسات این کار جنبه رسمی به خود می گیرد و هر یک از افراد با توجه به تجربه ای که از تئاتردرمانی کسب کرده اند و بر اساس معیارهای مورد توافق اعضای گروه، به ارزیابی فرایند تئاتردرمانی می پردازند. ممکن است فرد اهدافی را برای خود مشخص کرده باشد تا از طریق تئاتردرمانی به آن ها دست یابد در جلسه اختتامیه اهداف مذکور در پرتو رویدادهای جلسات تئاتردرمانی، ارزیابی و تحلیل می شوند. گاهی هم نگاه به گذشته، به آینده و به چگونگی پایان دادن به تجربه تئاتردرمانی ممکن است ساختار محکم تری داشته باشد و موضوعات و موارد مطلوب از رل نمایشی بیرون بیایند و در همان لحظه هم مورد تعمق و ارزیابی قرار گیرند.

اما بهترین شیوه در تسهیل خاتمه جلسه، نظم بخشی به اعمال رفتاری مرحله ای اجراست این عمل به شخص اول کمک می کند تا آموخته های جلسه را به بیرون جلسه و زندگی عادی خویش انتقال دهد. بعد از تجربه اعمال جلسه، شخص می تواند با افراد مهم زندگی خویش خارج از گروه، آنها را به کار ببندد. اما در کل به نظر تمام تئاتر درمان ها بهتر است در جلسه آخر موضوع تازه ای مطرح نشود و در لحظه ای که اعضا از فکر در مورد آنچه در جلسه گذشته فارغ شده اند خاتمه یابد.

اصول و موارد خطا در تئاتر درمانی:

هنگامی که روش های تئاتردرمانی بدون درنظر گفتن جنبه های نظری آن به کار روند کارگردان در معرض خطاهای نسبتاً شایع قرار می گیرد. موارد خطا را می توان پیش بینی و از لغزش در آن ها جلوگیری کرد. چنانچه کارگردان به فرد اجازه دهد که خود در ارتباط متقابل و بدون خشونت برای مواجه سازی در تئاتر درمانی شرکت کند تا حد زیادی از لغزش به موارد خطا پیشگیری می شود. اصول نظری مکتب «مراجع–محوری» در این موراد کارایی زیادی دارد همچنین کارگردان باید از اشکالاتی که در جریان گروه درمانی پیش می آید، آگاهی داشته باشد همچنین باید به انتخاب افراد برای شرکت در تئاتردرمانی و پیگیری پس از خاتمه درمان نیز توجه خاص داشت. تمایل به تاکید بر یک روش خاص، و ایده آل جلوه دادن بی مورد آن و توانایی کارگردان در تحمل موارد ابهام انگیز از دیگر موضوع های بررسی شده در این فصل است.

...

منبع: سایت تئاتر درمانی 

خواب زمستانی بالای ونک

زمستان باید آبرودار باشد.

 برف حسابی ببارد

 تا سلاح سرد پرنده‌های نر بومی

 از چشم ماده های مهاجر که تخمشان 

را هم آخر پاییز برای شمارش جاگذاشته‌اند، 

مخفی کند.

 اینطوری پرنده‌های  افسرده 

حتما در اولین روزهای زمستان باهم خواب زمستانی می کنند. 

تئاتر اقتباسی هملت : یه قل دو قل روی صحنه تئاتر

وقتی ما داریم اثری را در سینما یا تئاتر اقتباس می‌کنیم لزوما درد جدیدی یا بومی شده‌ای را به میان می‌کشیم. یا موضوعی را امروزی می‌کنیم و کارهای ازاین دست لازم است تا اشتهای مخاطبی را که برای دیدن یک تئاتر وقت و پولش را هزینه کرده است در نظر می‌گیریم. بعضی اتفاقها در هنر ما مثل خانواده هاشمی در سیاست، حالت چنبره‌ای دارد. مثل آخرین باری که تماشاخانه ایرانشهر رفتم و تئاتر مزخرف تی کی تاکا را دیدم برادر آتیلا پسیانی با پسرش داشتند روی صحنه سالاد درست می‌کردند تا به خورد مخاطب بی‌نوا بدهند و توی دلشان هم کلی ذوق می‌کردند. 

تصمیم گرفتم تئاتری که پسیانی بازی می‌کند نروم تا زمانی که یاد بگیرد به نظر منتقد و مخاطب گوش کند. مثل آن مطلب انتقادی که جواد طوسی درباب تئاترهای اخیر آتیلا پسیانی توی نگاه پنجشنبه نوشته بود. این بار ولی غافل‌گیر شدم. دوباره ایشان با دخترشان که به نظر بهترین بازی تئاتر هملت را داشتند، جریانی به نام خانواده‌ی پسیانی را در تئاتر ما زنده کرده‌اند. سه سن موازی کاشی کاری لابد یک اتفاق بومی بود و همینکه کباده کشیدن پسیانی خیلی بامزه  و نیتیو بود. اصلا خرده‌روایتهای زیادی مثل ماهی توی تابه و روی لباس صابر ابر، روایت ضعیف اصلاح پسیانی برای نمایش زناشویی نیز از جنبه‌های ضعیف این کار بود. این نمایش یکی از ارو ت یکهای ادبیات است. اما تنها چیزی که دیده نمی‌شد نقشهای بی مزه‌ای بود که فقط کپی کاری شده ازهملت اصلی بودند. البته سان سور چشیده ها خوب بلندند سانسور را دور بزنند و الحق و الانصاف نقش نفس لوامه یا هر نفس دیگر هملت – صابر ابر- را خانم خوش سیمای خوبی بازی می‌کرد که بی کلامی مطلق ایشان ارزش افزوده‌ی دیگری ایجاد کرده بود. به هر صورت خانواده پسیانی می‌تواند روی صحنه یک قل دو قل هم بازی بکند که ما از موتیف بودن این کار اوفیلیای عزیز و گرامی چیزی نفهمیدیم.  


از میان شیشه از میان مه - علی خدایی

علی خدایی از نویسنده های خوب و حرفه ای است که بیشتر رنگ و بوی نوشته هایشان دهه شصتی است. اما این چیزی از توانایی موجز ایشان در روایت کم نمی کند. وقتی کتاب از میان شیشه از میان مه را خواندم چند تا داستان خوب داشت که واقعا بی هیچ ادعا و ادا و اطواری در لحن، منیت نفس پرداز نویسنده را حذف کرده و داستانی خوب در آمده است. این مجموعه اغلب این چنین است. 


http://ketabnak.com/comment.php?dlid=193

دهه ی 60 - شصت : نوستالژی های آب خورده

برترین سبک زندگی همان است که دهه 60 داشتیم. این را خیلی ها می گویند. می گویم اگر این نوستالژیهای دهه ی 60 ای در زمینه ی فرهنگ که مثلا تیراژ کتاب چقدر بیشتر بود و مردم اهل فرهنگ بودند و آقای حکایتی و شاخه ی طوبی قرار بود حکایتهای کاربردی و کالنقش فی الحجر بگذارد توی سر آدمها که بعدش ما ایرانیها سوار همان تلقی ها بتوانیم درست و حسابی زندگی کنیم، به نظر این ها تا امروز می ماند. 

یعنی به هر صورت لمحاتی از آن تیراژ و اتفاقهای به نظر عقلایی می ماند. 


ولی به وضوح باید حدسهای دیگری بزنیم. مثلا: 


1- شاید دیگر عرصه های فکری به شکل ایده آلیستی آن در دنیای ما که در معرض نور جهان مدرن و پست مدرن قرار گرفته هنوز نشئه گی رسانه ای خودش را پشت سر می گذارد و هنوز اصلا این پدیده ها برای روشن تر ها و بزرگ قوم ها درک نشده و بدون چهارچوب تر از این حرفهاست که بشود به سمت و سویی برایش رفت. 


2- شاید به جای آموزشهای کاغذی اتفاقهای دیگری دارد توی دنیا می افتد که هنوز نمی شود گفت کتاب کاغذی لزوما دلخواه مردم نیست و شاید چنین صنعتی مثل آنجای دیگر دنیا که در یک برخورد مسلحانه با مدرسه به سرعت قوانین اصلاح می شوند-یا حداقل بحثش مطرح می شود - در اینجا دچار کندیهای غیر قابل هضم خودش است. 


3- شاید خیلی از روشنفکر های عزیز ما   همیشه دوست داشته باشند نگاه روزنامه ای سطح پایین از پدیده های اجتماعی را با نگاه استانداردتری در این زمینه اشتباه بگیرند و یک چند سالی برای هضم یک پدیده ی اجتماعی و تولید اثر درباره آن داشته باشند. به نظر ما در خیلی از موارد هنوز در حال اختراع چرخ هستیم. چرخی که خود اولین گروتسک در فضای فکری جامعه است ولی به نظر صاحب نظران کهنگی شراب گونه ای را به خواسته های سانتی مانتال ما تحمیل می کند. 


4- شاید برای رسانه بایستی بیشتر حرمت و احترام قایل شویم و قبل از منتشر کردن و تعریف کردن یادداشت و گزارش، زمان بیشتری را صرف طراحی و تجزیه و تحلیل فلسفه ها نماییم و همیشه به طور دربست و Black box مثلا تفکر چپ را درست فرض نکنیم و به همین مناسبت مصداقهای لازم را جمع آوری نکنیم. قرض و مرض هیچ وقت برای هیج انسانی هویت سریع و سهل الوصول نمی سازد. هضم پدیده ها چه اجتماعی و چه در سطح ادبیات - که علاقه ی بنده است - نیاز به روش شناسی دارد که متاسفانه نمی توان با روشهای گاها پا منقلی بهش دست یافت. 

رستگاری در یلدا

1- یلدا فرار کن

از این شب روسپی پرور بترس

بلند شو و از ویترین آسوده‌های شب زنده‌دار

به عشق بلندترین روز سال فرار کن

برای یک دقیقه‌ روز باش

لطفا برای صبح، عجول باش


2- گاهی لحظه‌ها اینقدر تلخند که نمی‌شود با کلمات منظم ازش گفت. تلخی چیزی نیست که بگذاری توی یخچال خانه و بعد سر فرصت نوش کنی. به همین راحتی خودش می‌خزد روی زبانت. دهانت که بسته است و با کسی حرف نمی‌زنی از چشمها عبور می‌کند. چشها که بسته است از طاق خانه شره می‌کند و با صدای قطره‌های چسبناک و بزرگ و سیاهش تو را بی‌خواب‌می‌کند.


3- حیف که سقف دل کوتاه است و طاق تو بلند، 

فقط یک پیامبر می‌تواند متولد شود تا بشکنی و پایین بریزی‌،

غیر از آن هم که آرزوی کودکان است و آخرین پیامبر هم آمده و رفته است.

پ.ن.: 

دیشب به همه میکروبها اعلان عمومی کردم که بیرون! همه شدند سرطان و حتماً دسته جمعی و بصورت یک غده عمل می کنند!



میگم: چرا مثل ببر تو قفس داری این ور و اون ور میری؟ 
میگه: منتظرم جفتم رو بیارن
میگم: مگه دانشگاه نرفتی؟ 
میگه: دوره ما طرح ارتودنسی باغ وحش بود. ما هم از همون موقع مایعات می خوریم. 
میگم: تو که دندون داری... پس چی میگی؟ 
میگه: آره پسمون دادن... از اون روز هم گوجه فرهنگی خوردم خوب مونده... گوجه فرهنگی خیلی حرف ایده آلیه! ... قبول داری؟ 
میگم: تو رو سر جدت درست حرف بزن... گوجه فرنگی ... اصلا ولش کن جدت چطوره؟ 
میگه: برای همیشه از در خلقت رفت بیرون... شاید اصلا ببر نبود... نمی دونم 
میگم: بابا ماشا ا... تو چقدر تلخی؟ یه کم اجتماعی باش... نه ولش کن... همینطور قدم بزن تا بیارنش! 

شناخت درمانی اختلال دو قطبی - از حال بد به حال خوب -دیوید برنز

در قسمت اول کمی راجه به اختلال دو قطبی حرف زدیم.


از کتاب - از حال بد به حال خوب - دیوید برنز- بخشی را به شکل روایی خودمان اینجا صحبت خواهیم کرد: 


یک سری از خطاهای ذهنی برای آدمها هست که در این کتاب به عنوان - افکار خود آیند منفی - شناخته می شوند:  

1- ذهن خوانی: 

یعنی اینکه به شکلی منفی اتفاق بین یک دوستی را که در جمع به ما انتقاد کرده برای جلسه های بعدی پیشاپیش بخوانیم و به همین دلیل از رفتن به آن جلسه احساس ناتوانی نماییم. شاید این مثال و بعدی ها تعریف کاملی را به ما ندهند که توصیه می شود حتما کتاب را بخوانید. اما به طور خلاصه - ناتوانیهای اتوماتیک را باید شناخت و دوری کرد. 


2- پیش گویی: 

این هم مانند مورد قبلی مخرب هر نوع فعالیتی است. مثلا پیش گویی این موضوع که الان اگر با دوستانم بروم هواخوری حتما گشت ارشاد بهم گیر خواهد داد یا حسابی توی ترافیک خواهیم ماند. که به سرعت و اتوماتیک انجام شده و هنوز تحلیل شده نیست. 


3- بی توجهی به امر مثبت : 


تصور کنید امروز در یک مهمانی شرکت کرده اید. خیلی از دوستان قدیمی را که مدتها خبری نداشتید دوباره دیدید. کلی اتفاقهای خوب در مهمانی افتاد. ولی یکی از آدمهای مجلس آدم نرمالی نبود و جفتکی زد. این مبنای قضاوت آدمی قرار می گیرد که به امر منفی بی توجه است و امتیاز سرجمع مهمانی را منفی در نظر می گیرد و با خودش می گوید : از دماغمان در آمد! 


4- بزرگنمایی: 


به نظر شناخته شده تر است و شاید نیاز به توضیح خاصی ندارد. بزرگنمایی طبیعی ندیدن مشکل به قسمی است که انگار راه تنفس فرد را برای پذیرش هر نوع آسیبی می بندد. 

اغلب این موراد خطای اتوماتیک نیز که در اینجا مطرح شده شخص در مورد خود و امتیازات خودش در نظر می گیرد: به خود گرفتن 


5- استدلال احساسی : 

مثلا اینکه دوستی به تلفن شما جواب نداد و شما بلافاصله فکر می کنید که او دارد رفتار بدی از خودش بروز می دهد و خودش را می گیرد و البته وزن بسیار کمی به احتمال گرفتاری او نسبت می دهید. شما در اینجا دارید  خطای استدلال احساسی انجام می دهید. 


6- قانون همه یا هیچ : 


مثلا برای خودتان قانون می گذارید که اگر کسی جواب تلفنم را تا دوبار نداد بدون توجه به اینکه سابقه ی ارتباط شما و همچنین وزن این ارتباط چقدر است، قرار می گذارید تا او را از لیست دوستانتان کنار بگذارید. 


به طور طبیعی چنین قانونها و استانداردهایی خطرناک و اتوماتیک هستند.  


7- تعمیم مبالغه آمیز به خود:  


مثلا زمانی که در جمع خانواده هستید یکی از اقوام بدون در نظر گرفتن اینکه شما دانشجو هستید ممکن است گزاره ای را درباره دانشجوها بگوید: دانشجوهای این دوره و زمونه همه بی سوادن! 


منظور تصدیق این گفته نیست. از تعمیم مبالغه آمیز این حرف به خود بدون اینکه خواستگاه و نیت این حرف معلوم باشد به شکل اتوماتیک پرهیز کنید. سعی کنید در صورت امکان قضیه را علت یابی نمایید و اگر در شرایط و حال و هوای آن مهمانی چنین چیزی امکان ندارد با پیش فرضهای مثبت خود موضوع را به دانشجو بودن و سواد خود تعمیم ندهید. به یاد داشته باشید قانونهای - هرگز و همیشه - چیزی است که در سبک زندگی مدرن منسوخ شده است و در اغلب موارد برای بیان طنز یک مطلب به کار می رود نه قوانین زندگی ساز و جدی تر. 


8- استفاده از فیلتر های ذهنی 


شاید این مورد شامل تمام موارد فوق باشد. به نوعی آدمها بعد از مدتی که در شرایط خطاهای اتوماتیک بالا بودند، در این قضیه کاملا حرفه ای شده و سعی می کنند همه چیز را به شکل  فیلتر شده مشاهده کنند.


9- استفاده از عبارتهای باید دار 

من باید فلان کار را انجام دهم. این باید ها را با - بهتر است - جایگزین نمایید تا بار روانی کمتری را به دوش بکشید. 


10- برچسب زدن 


پدرم می بایست در فلان سال خانه مان را می فروخت تا وضعیت اقتصادی مان بهر از امروز  شود. 


چنین برچسب هایی مخرب هستند. چون ذهن به طور ناخود آگاه با این آسان سازی خطرناک می تواند سالها بدون ویرایش و به روز رسانی اعتبار واقعی این حرف، ایمانی قوی در درست بودن این برچسب درست نماید.



به نظر باید کتاب را خواند و دقیق تر و متمرکز تر استفاده کرد. منتظر نظرات شما هم هستم. 

ایرانی گری و تعارف در فضای مجازی

ایرانی گری و تعارف در فضای مجازی بزرگتر و مساوی دنیای واقعی وجود دارد. 

مثلا یک استاتوس می خوانی در حوالی فحش به نظام خلقت و موجود دو پا و ایستگاه فضایی میر که بهترین جای دست ساز آدم است وقتی یک فیلم قدیمی و ساختگی از امور روزمره برای زمین می فرستد تا مدیر پروژه روزمره ی آدمها را بهتر توی فضا هم که شده زوم کند. 
بعد تهش می بینی بعد از 35 کامنت تمام بحثها به شکل خدا حافظی های دم در و از این ورا تشریف بیارید و راستی چرا آقازاده نمی رود دکترای پولی بخواند در ادامه ی بحث علم بهتر است با ثروت باشد، در آن پایین ها ادامه دارد.
طوری می شود که احساس می کنی وسط این خداحافظی ها کامنت گذاشتن مثل پیدا کردن طرف داماد یا عروس بعد از - بای بای توی دوربین - است. 
لایک زدنش را بگو که همه اش مزه خاک می دهد و اصلا نمی دانی شور، تلخ یا شیرین است. در این جور مواقع فقط به همان پشتیبانی ساده قناعت می کنی بدون اینکه واقعا رویت شده باشد حرف زده باشی و نظر و بحثی در بین بوده باشد که البت 
روی شانه ی رفیقی زدن بهتر از فریاد مکرر و مکرر است. 
جعفر الشعرا در تهران

دو قطبی های هنرمند - شناخت درمانی اختلال دو قطبی

درباره بیماری روانی دو قطبی شاید زیاد شنیده اید و شاید هم اصلا نشنیده باشید 

برای شروع لینکهای زیر را ببینید: 


اختلال دو قطبی 


درمان اختلال دو قطبی


به طور خلاصه بیماری دو قطبی که در اغلب موارد منبع ژنتیکی دارد فرد را به دو وضعیت بالا و پایین می برد. در وضعیت بالا خیلی سر حال و خلاق و با انرژی است. در وضعیت پایین که با کوچکترین بهانه ای فرد به این مرحله می رود، گاهی می شود که حتی نمی تواند حرف بزند و با دیگران ارتباط برقرار کند. البته پایین بودن در اغلب موارد به دو شکل است. یعنی هم فرد خیلی ساکت و انزوا طلب می شود و هم اینکه به همان شدت که خوش اخلاق است می تواند بد اخلاق، ستیزه جو و مخرب باشد. از معروفترین افرادی که این بیماری را داشته اند می شود : چرچیل و ویرجینیا ولف را نام برد. 

اما این موضوع به دنیای جملات قصار و مفاهیم هنر نیز رسیده است. طوری که گفته معروفی در باره هنرمند وجود دارد: 


هنرمند همیشه بین خودش و جامعه در حال نوسان است. 

ادامه مطلب ...

توسری از بالا و دروغ از پایین- قومیتهای تحقیر شده ایرانی

توسری از بالا و دروغ پردازی از پایین مربوط به  قومیتهای تحقیر شده ایرانی و یک نظر شخصی در مواجه با متنهایی است که این حقیر در ارتباط و مواجهه ی ملت ایران با مدرنیته از جمال زاده تا نراقی و زیبا کلام تجربه کرده ام. شاید با مدل توسری از بالا و دروغ از پایین از پایین موافق نباشید. 

نظام اجتماعی ما در ایران همان شبیه ارباب رعیتی کل تاریخمان است. توسری از بالا و دروغ از پایین که به نوعی در بعضی بخشهای ایران که از لحاظ تاریخی فرهنگش به کشاورزی نزدیک‌تر است،  به شدت احساس می‌شود. 

این نوع دینامیک رفتار بین طبقه‌های مختلف یک جور  خرده مکانیزم بین طبقه‌هاست. این خرده‌ مکانیزمها سرجمع مثل بخشهای مختلف خط تولید یک کارخانه توانسه است، کلی قومیت ایرانی تحقیر شده را بسازد که به ساده‌ترین شکل خود دچار هویت گریزی هستند.  

 

با یک توصیف ساده، هر چه آدمها در دوره‌ای رعیت توسری خورتر و به طبع آن دروغ پردازتری بوده باشند، پتانسیل بالاتری برای توسری زدن و از بالا دیدن آدمها، زمانی که فقط از رعیتی درآمده‌اند و می‌تواند خیلی چیزهای بهتری از ارباب‌های قرن نوزدهمی بشوند، دارند.

اینطور آدمها به جای پیدا کردن بهترین گزینه، می‌روند سراغ ارباب شدن  به شکل سنتی و بدون کارکردش. دور باطلی از روی  وصیت نامه‌های پدربزرگها. اینطوری بخشی از انتقام خود را به شکل‌های خودآگاه و ناخودآگاه و نیمه‌آگاه از جامعه بگیرند. در نتیجه به همین سادگی یک عده‌ی زیادی از آدمهای مهاجر، از هویت ایرانی خودشان فرار می‌کنند. به همین نسبت بخش بزرگی از قومیتهای ایرانی هم بعد از مهاجرت هویت شهر و منطقه‌ خودشان را مخفی نموده و دور می‌ریزند. به همین سادگی آدم مهاجر که اغلب حداقل 25 سالش است. تازه دچار بی هویتی شدید خواهد شد. به طور بدیهی این دوری ریختن هویت و احضار هویت جدید، بهترین اتفاق برای ورود به دنیای مدرن خواهد بود که در خیلی از موارد به سختی امکان پذیر  است و طبعات فراوان خود را به دنبال دارد. 

مکانیزم مطرح شده در بالا یکی از مهمترین  عوامل دروغ پردازی، دور ویی و ریاکاری در بین اقشار رعیت - پایین یا هر چی - در جامعه خواهد بود. بدین روی اکثریت آموزشهای اجتماعی که از قبل از مدرسه تا بعد از آن به صورت ضمنی، کودک، نوجوان و میان سال جامعه ای را می سازد، دچار یک نخ تسبیح بزرگ برای امر مقدس تعلیم و تربیت خواهد بود: هر چقدر هویت و درونیات خودتان را مخفی نگاه دارید، راحت تر، زنده تر، موفق تر و خوش تیپ ترید. اگر قومیت شما از نوع خرد آن است، در خیلی از موارد با خندیدن از کنار موضوع نمی توانید بگذرید چون خیلی به مذاق دیگران خوش نمی آید. تصور کنید یک پیک نیک که تمام شده و مادری از پسرش می پرسد: فلانی چقدر شیرین بود. چرا نمی ری بگیریش؟ 

پسر با صدای آرام  و در رخوت یک روز پیک نیک در دل طبیعت و با دوستان خانوادگی رو به مادر: 

ول کن مادر جان. بنده خدا شهرستانیه.


درباره کتاب شاخ - پیمان هوشمند زاده

زبان سر راست و چیزی که بنده در متن داستانی به مردمسالاری می شناسم داستان بلند شاخ را شکل داده است.روایتی سر راست و روان که به همراه تصاویر مینیمالی که نویسنده ارائه داده است، بسیار به یاد ماندنی خواهد بود.  داستانی درباره جنگ با نگاهی متفاوت. دنیایی که به شکل جزیره ای در گوشه ای از نادیده های جنگ می توانسته است به واقع اتفاق بیفتد. نگاهی که یک عکاس به درستی توانسته است، قصه را در کاسه سر خواننده بنشاند. 

در این کتاب می توان رد پای متنی روان با ریتمی عالی در روایت را که در مجموعه داستان به هم پیوسته - هاکردن - دیدیم، مشاهده نمود. 




شریفجان - شریفجان - تقی مدرسی

قلم روان و زیبایی که انگار مال همان سالهاست. یک حقیقت ازلی و ابدی درباره مرز پر گهری را در قالب کوچگتری به نام شریفجان گنجانده است. این اثر تماما در هجو و هزل اخلاقیات نا شایست ایرانی است. چیزی که در شور آباد جمال زاده و آثاری شبیه این می شود یافت. 


زبان روان روایی چیزی بدور از آرایه ها و صنایعی است که بعدها در نثر بزرگانی چون محمد کشاورز دیده شده است. غذای لذیذی برای ذهن خواننده که در حدود 200 صفحه شما را پای ثابت این رمان یا داستان بلند خواهد نمود. 

حیف که ماهی ها سبیل و حافظه ندارند

به نظر این نفرین یا آرزوی فلان شاعر عزیز بود که گفته بودند کاش آدمی خانه اش را ... سرزمینش را... به همین سادگی شدیم خانه به دوش، بعداز آن هم  شدیم نسل جدید. دوش پهن دیگر شاخی نیست. 

برای کنفرانس های مختلف سعی میشود بر و باریکترها جهت رفت و آمد بین صندلیهای هواپیما و کنفرانس انتخاب شوند، کسی که بشود دور و بر استاد بودن آدمها بگردد و گوش بگذارد لای سبیل کسی و نجوایش را حسابی گوش کند. 


اما حساب ماهی ها جداست. بر و باریک بودنشان مثل بی سبیل بودن و بی حافظه بودنشان اصلا توی لیگ برتر بحث نمی شود. 

زندگی روشنفکری توی ایران مثل

زندگی روشنفکری توی ایران مثل زن مردی آشپز شدن است. مردی که بر خلاف تبحرش در آشپزی و قیافه‌هایی که بیرون برای اینکار می‌گیرد و کلی خدم و حشم  دارد، اصلا توی خانه دست به سیاه و سفید نمی‌زند. بعضی اتفاقها توی خدمت مقدس سربازی اتفاق می‌افتد مثل اینکه وسط یک تل پوست تخمه بهت بگویند جنازه دوتا سوسک کوچک را پیدا کنی و با شاخک سالم تحویل مقر فرماندهی بدهی. انگار از شاخکش خواسته باشند تجهیزات حساس تهیه کنند. زندگی روشنفکری توی ایران مثل ...