360 درجه

360 درجه

داستان کوتاه و رمان - جامعه شناسی -فلسفه -معرفی کتاب - نقد فیلم
360 درجه

360 درجه

داستان کوتاه و رمان - جامعه شناسی -فلسفه -معرفی کتاب - نقد فیلم

وای وای مهدی معمولی

دور میدان هفت حوض هستم ماراتن تا خانه رفتن از بین جمعیت مشتاق و علاقه‌مند به تعطیلات طولانی عید شروع می‌شود. جلوی شهر کتاب میز گذاشته‌اند. هنوز برای سمنو زود است ولی لیستهای 30 به اضافه‌ی 16 را دارند پخش می‌کنند. هر کدامشان هم مردم و واکنشهایشان را نگاه می‌کنند.  انتخابات یکی از بزرگترین تفریحات تمام مردم ایران است مثل بازار رفتن است. 
ادامه مطلب ...

شعله های آفتاب در فصل مدرسه

پدر گل باز حرفه‌ای است یعنی طوری طرحهای خلاقانه برای همان باغچه‌اش صادر می‌کند که به اندازه‌ی یک باغ پر و پیمان عواید دارد. اولین کاری که کرد این بود که شروع کرد به در آوردن موزاییکهای کف حیاط. یعنی از یک سالی به بعد هر موقع به بهانه ‌ی یک گل جدید که قرار است از جای دوری به دستش برسد و ممکن است بذرش با گلهای دیگر قاطی بشود 
ادامه مطلب ...

خرگوش نامه ی جدید

گاهی از هول حلیم می افتم توی دیگ، تبدیل میشم به یه آدم جمع آوری کننده. اگر توی ایران سرعت اینترنت درست بود کمتر هی جمع آوری می کردیم. این دوره منقرض بشه خیلی منظم میشم. فقط شاهکارها رو تعقیب خواهم کرد. اما بعد از چند روز زندگی اینطوری بازهم دلم برای شنا کردن توی ناکجا آباد تنگ میشه.   ادامه مطلب ...

کیهان بهم چی گفت؟

1- اولین باری که این را یکی داشت تعریف می‌کرد برایم جالب شده بود که از خوانندگان رسمی و پر و پا قرص کیهان است. اما موضوع اینطوری نبود. او به حلقه‌های عرفانی متعلق بود که باید یک دوجین از چاکراهایش را هر روز صبح در مسیر مناسب ورود و خروج انرژی تازه از کیهان قرار می‌داد.   ادامه مطلب ...

چرا کار کردن سخت است ؟

همیشه کار کردن برایم همینطوری عذاب آور بوده است خود کار اصلا سخت نیست بالاخره با کمی ور رفتن مشکلاتش حل می‌شود ولی امان از روزی که بخواهی آدمها را به مسیر کاری خودت بیاوری و باهاشان تیم ببندی.  ادامه مطلب ...

توی کف بودن

من اگر از لحاظ درونی یک روز توی کف چیزی نباشم از بین می‌روم. از روز اول مدرسه توی کف این بودم که چطور همکلاسیهایم – خط زمینه – را بلد بودند و من نمی‌دانستم. بعد یک روز دیدم معلم هم با هزار زحمت نخی را توی رنگ زد و محکم کشید و ردش را روی تخته باقی گذاشت  
ادامه مطلب ...

نظام اخلاقی توی قوطی

یکی می‌گفت هنرمندها و نویسنده‌های ما هم هنوز خیلی خیلی سنتی هستند. سنتی یعنی نظام اخلاقی‌شان سنتی است. به هر صورت این را یک جای عجیب دیدم. دو تا از دوستان نشسته بودند و مشغول طراحی شدند. از قضا برای ترک عادات زشت هم راهی اندیشیده بودند.  ادامه مطلب ...

عکس اردو

همه داشتند به دوربین لبخند می‌زدند. من هم تصمیم گرفتم همان عکس را بردارم. لااقل می‌شد سالها بعد هم کلاسیهایم را توی یک اردوی کنار دریا به خاطر بیاورم. هنوز می‌توانم صورتهای  ادامه مطلب ...

درباره فیلم امروز ساخته رضا میرکریمی

ما خیلی به ساختارهای هالیوودی عادت کرده‌ایم برای همین هم فیلمهای با ساختار متفاوت برایمان نامانوس به نظر می‌رسد. شخصیت اول‌های میر کریمی همیشه قهرمانهای پاک و پاکیزه‌ای هستند که دارند یک چیزی را  در نهایت سکوت به دیگران می‌آموزند. 

ادامه مطلب ...

چرا مجله‌ی کاغذی نخوانیم؟

به نظر می‌رسد مجله‌ها حتی مجله‌های شبه تخصصی که هر شماره‌شان به اصطلاح – پرونده‌-ای را تعقیب می‌کنند، مزایای زیادی برای خواننده داشته باشند اما دریغ و افسوس که به نظر می‌رسد مجله درآوردن و خواندن  موضوعی قدیمی و من باب رعایت آداب گذشتگان قلمداد می‌شود. 

1- مجله‌ مانند منبر، یک رسانه‌ی یک سویه است و تقریبا هیچ کدام از اینهایی که می‌شناسم امکان حداقل دریافت نظراتی فارغ از خیلی خوب بود و عالی و جدول‌اش را بیشتر کنید ندارند. اصولا مخاطب به سختی می‌تواند درباره‌ی بعضی موضوعات بحث زنده با تولید کنندگان محتوا در این رسانه داشته باشد.   ادامه مطلب ...

عبدالله ابن موقت که بود؟

اولین ترجمه از کتاب شبکه‌های اجتماعی با نام- پنجه پنچره- توسط عبدالله ابن موقت انجام شد. او به دلیل استفاده‌ی بی رویه از انگشتان دست مخصوصا شصت دست راستش بعدها به عبدالله تک دست معروف شد.   ادامه مطلب ...

عشق آباد کجاست؟

بعضی داستانها که توی واقعیت اتفاق می افتند رو خیلی سخت میشه توی یک فیلم هری پاتری هم باور کرد. بچه که بودیم توی دفتر مدرسه مان یک کره جغرافیایی بود که خیلی بزرگ و دارای برجستگیهای زیادی از ارتفاعات کوهستانی بود.   ادامه مطلب ...

لاس زن‌ها و جنس مخالف جویی در دیوار مهربانی

ایرانیان بر چند گونه اند. لاس زن‌ها. که هیچ هدفی جز گذراندن  روزمره ندارند. اینها اصولا همه جا دوست و رفیق دارند. یک دوجین جا رفته‌اند. حتی درباره‌ی باشگاه‌های ورزشی توی آفریقای جنوبی می‌توانند سر صحبت را باز کنند و حرف بزنند.  

ادامه مطلب ...

تکنیک موش مردگی

بهترین روش کسب محبوبیت در جامعه‌ی از بیخ و بن دروغ زده‌ی ایرانی همانا تکنیک بسیار مودب بودن و در نهایت موش مردگی است. یعنی هر چیزی شنیدید، دیدید، بر سرتان آمد خودتان را به نزاکت و موش مردگی بزنید.   ادامه مطلب ...

زندگی و آثار ناز خاتون اسید الملک

ناز خاتون اسید الملک مبدع ترشی بادمجان از اولین زنان غیر رسمی دربار ناصری بود که دستش توی ترشی انداختن سنگین بود طوری که گاهی حاذقان و خودنگاران این رشته از خوراکی‌ها هرچقدر هم سبیل کلفت بودند، با خوردن اولین تکه از لیته‌ی ایشان تا یک هفته توی بستر می‌افتادند. گلوهاشان باد می‌کرد و شب تا صبح روی تشک چنگ می‌انداختند.  ادامه مطلب ...

غلظت به وقت روشنایی روز

اینقدر زیادیم که همه‌ی چیزهای غلیظ دیده می‌شوند. اگر توی ایران مخصوصا تهران که انگار بقیه‌اش ایران نیست، ادکلن غلیظ نزنید کسی توجهش جلب نمی‌شود. یا مثلا اگر متنی تند و سانتی‌مانتال ننویسید طرف می‌خواند و به تلف شدن وقتش بیشتر فکر می‌کند. اگر توی یک اعتراض ساده‌ی درون شرکتی، یکهو از واژگان سیاسی کمپین استفاده نکنید به اجاق کور بودن شما بیشتر ظنین می‌شوند.  

ادامه مطلب ...

بهارستان در زمستان: مجلس گفتن از انتخابات مجلس و تی وی پلاس و لیاخوف روسی

 جواد خیابانی کاندیدای بلند قامت مجلس تهران در حال وزیدن به فضای انتخابات است. ایشان در اولین اظهار نظر درباره ی اقتصاد همین امروز سوال طرح کرد و جواب داد: اقتصاد دولتی یا خصوصی؟ هیچ کدام. به نظر می رسد گزینه ی هیچ کدام سالهاست حتی از تستهای کنکور هم حذف شده باشد.  

ادامه مطلب ...

یلدای بدون برف به چه ماند؟

ما از اول توقعی نداشتیم قبل از یلدا کلی آجیل و پاستیل و پرتقال داشتیم توی شرکت بعد از یلدا هم برگشتیم پشت همو میز بدون آجیل و پاستیل و پرتقال. آلودگی هوا به درجه‌ی اشباع رسیده یعنی طوری شده که وقتی سیگار می‌کشی درست پایین نمیره. وقتی مدیرهای دهه‌ی شصتی تلویزیون رو می‌بینی درجه‌ی آلودگیت زیاد میشه. تازه ایشون می‌فرمان که ما خیلی جلوی تیغ و دشنه‌ها رو گرفتیم ولی هنوز دهنشون بوی همون قدیمی‌ها رو می‌ده. بالاخره معلوم نیست مهران مدیری دکون باز کرده یا همه  به غیر از مهران مدیری اینطوری هستند. 

ادامه مطلب ...

فقط گرگهای نیمکت نشین روی نیمکت خط می کشند

 وقتی دو تا گرگ به هم می‌رسند یاد تنهایی شان می‌افتند همدیگر را در آغوش می‌گیرند. گرگها با چشمهای درخشانشان. فقط با همان چشمها این کار را می‌کنند و اصلا باهوش تر از این حرفها هستند که هم پیمانی خویش را به این ترتیب لو بدهند. برای گرگها شکار توی دسته های هفت تایی معنی دار است. گاهی هم همین گرگها نوستالژی بی رفیقی و تنهایی می‌گیرند  

ادامه مطلب ...

شلغم را از طرف تیزش خوردن

حالا ما نوجوان بودیم مثل همه‌ی شما. آن موقع موبایلی هم نبود که فیلم بگیریم ولی اصولا -بی دستی- اوج کار بود. ممکن بود یکی با دست راست براند. یکی با دست چپ هدایتش کند ولی بی دستی اوج تعادل نیروهای خیر و شر در نوجوانی ما بود. 

ادامه مطلب ...