گاهی از هول حلیم می افتم توی دیگ، تبدیل میشم به یه آدم جمع آوری کننده. اگر توی ایران سرعت اینترنت درست بود کمتر هی جمع آوری می کردیم. این دوره منقرض بشه خیلی منظم میشم. فقط شاهکارها رو تعقیب خواهم کرد. اما بعد از چند روز زندگی اینطوری بازهم دلم برای شنا کردن توی ناکجا آباد تنگ میشه. ادامه مطلب ...
1- اولین باری که این را یکی داشت تعریف میکرد برایم جالب شده بود که از خوانندگان رسمی و پر و پا قرص کیهان است. اما موضوع اینطوری نبود. او به حلقههای عرفانی متعلق بود که باید یک دوجین از چاکراهایش را هر روز صبح در مسیر مناسب ورود و خروج انرژی تازه از کیهان قرار میداد. ادامه مطلب ...
همیشه کار کردن برایم همینطوری عذاب آور بوده است خود کار اصلا سخت نیست بالاخره با کمی ور رفتن مشکلاتش حل میشود ولی امان از روزی که بخواهی آدمها را به مسیر کاری خودت بیاوری و باهاشان تیم ببندی. ادامه مطلب ...
همه داشتند به دوربین لبخند میزدند. من هم تصمیم گرفتم همان عکس را بردارم. لااقل میشد سالها بعد هم کلاسیهایم را توی یک اردوی کنار دریا به خاطر بیاورم. هنوز میتوانم صورتهای ادامه مطلب ...
ما خیلی به ساختارهای هالیوودی عادت کردهایم برای همین هم فیلمهای با ساختار متفاوت برایمان نامانوس به نظر میرسد. شخصیت اولهای میر کریمی همیشه قهرمانهای پاک و پاکیزهای هستند که دارند یک چیزی را در نهایت سکوت به دیگران میآموزند.
ادامه مطلب ...به نظر میرسد مجلهها حتی مجلههای شبه تخصصی که هر شمارهشان به اصطلاح – پرونده-ای را تعقیب میکنند، مزایای زیادی برای خواننده داشته باشند اما دریغ و افسوس که به نظر میرسد مجله درآوردن و خواندن موضوعی قدیمی و من باب رعایت آداب گذشتگان قلمداد میشود.
1- مجله مانند منبر، یک رسانهی یک سویه است و تقریبا هیچ کدام از اینهایی که میشناسم امکان حداقل دریافت نظراتی فارغ از خیلی خوب بود و عالی و جدولاش را بیشتر کنید ندارند. اصولا مخاطب به سختی میتواند دربارهی بعضی موضوعات بحث زنده با تولید کنندگان محتوا در این رسانه داشته باشد. ادامه مطلب ...
اولین ترجمه از کتاب شبکههای اجتماعی با نام- پنجه پنچره- توسط عبدالله ابن موقت انجام شد. او به دلیل استفادهی بی رویه از انگشتان دست مخصوصا شصت دست راستش بعدها به عبدالله تک دست معروف شد. ادامه مطلب ...
بعضی داستانها که توی واقعیت اتفاق می افتند رو خیلی سخت میشه توی یک فیلم هری پاتری هم باور کرد. بچه که بودیم توی دفتر مدرسه مان یک کره جغرافیایی بود که خیلی بزرگ و دارای برجستگیهای زیادی از ارتفاعات کوهستانی بود. ادامه مطلب ...
ایرانیان بر چند گونه اند. لاس زنها. که هیچ هدفی جز گذراندن روزمره ندارند. اینها اصولا همه جا دوست و رفیق دارند. یک دوجین جا رفتهاند. حتی دربارهی باشگاههای ورزشی توی آفریقای جنوبی میتوانند سر صحبت را باز کنند و حرف بزنند.
ادامه مطلب ...بهترین روش کسب محبوبیت در جامعهی از بیخ و بن دروغ زدهی ایرانی همانا تکنیک بسیار مودب بودن و در نهایت موش مردگی است. یعنی هر چیزی شنیدید، دیدید، بر سرتان آمد خودتان را به نزاکت و موش مردگی بزنید. ادامه مطلب ...
ناز خاتون اسید الملک مبدع ترشی بادمجان از اولین زنان غیر رسمی دربار ناصری بود که دستش توی ترشی انداختن سنگین بود طوری که گاهی حاذقان و خودنگاران این رشته از خوراکیها هرچقدر هم سبیل کلفت بودند، با خوردن اولین تکه از لیتهی ایشان تا یک هفته توی بستر میافتادند. گلوهاشان باد میکرد و شب تا صبح روی تشک چنگ میانداختند. ادامه مطلب ...
اینقدر زیادیم که همهی چیزهای غلیظ دیده میشوند. اگر توی ایران مخصوصا تهران که انگار بقیهاش ایران نیست، ادکلن غلیظ نزنید کسی توجهش جلب نمیشود. یا مثلا اگر متنی تند و سانتیمانتال ننویسید طرف میخواند و به تلف شدن وقتش بیشتر فکر میکند. اگر توی یک اعتراض سادهی درون شرکتی، یکهو از واژگان سیاسی کمپین استفاده نکنید به اجاق کور بودن شما بیشتر ظنین میشوند.
ادامه مطلب ...جواد خیابانی کاندیدای بلند قامت مجلس تهران در حال وزیدن به فضای انتخابات است. ایشان در اولین اظهار نظر درباره ی اقتصاد همین امروز سوال طرح کرد و جواب داد: اقتصاد دولتی یا خصوصی؟ هیچ کدام. به نظر می رسد گزینه ی هیچ کدام سالهاست حتی از تستهای کنکور هم حذف شده باشد.
ادامه مطلب ...ما از اول توقعی نداشتیم قبل از یلدا کلی آجیل و پاستیل و پرتقال داشتیم توی شرکت بعد از یلدا هم برگشتیم پشت همو میز بدون آجیل و پاستیل و پرتقال. آلودگی هوا به درجهی اشباع رسیده یعنی طوری شده که وقتی سیگار میکشی درست پایین نمیره. وقتی مدیرهای دههی شصتی تلویزیون رو میبینی درجهی آلودگیت زیاد میشه. تازه ایشون میفرمان که ما خیلی جلوی تیغ و دشنهها رو گرفتیم ولی هنوز دهنشون بوی همون قدیمیها رو میده. بالاخره معلوم نیست مهران مدیری دکون باز کرده یا همه به غیر از مهران مدیری اینطوری هستند.
ادامه مطلب ...وقتی دو تا گرگ به هم میرسند یاد تنهایی شان میافتند همدیگر را در آغوش میگیرند. گرگها با چشمهای درخشانشان. فقط با همان چشمها این کار را میکنند و اصلا باهوش تر از این حرفها هستند که هم پیمانی خویش را به این ترتیب لو بدهند. برای گرگها شکار توی دسته های هفت تایی معنی دار است. گاهی هم همین گرگها نوستالژی بی رفیقی و تنهایی میگیرند
ادامه مطلب ...حالا ما نوجوان بودیم مثل همهی شما. آن موقع موبایلی هم نبود که فیلم بگیریم ولی اصولا -بی دستی- اوج کار بود. ممکن بود یکی با دست راست براند. یکی با دست چپ هدایتش کند ولی بی دستی اوج تعادل نیروهای خیر و شر در نوجوانی ما بود.
ادامه مطلب ...