ناباکوف دستی به تلخی دارد این موضوع را از رمان خنده در تاریکیاش دریافتم. بعضی ایرادهای اساسی به رمان لولیتا وارد است که در ادامه آوردهام:
وقتی راوی خبر مرگ مادرش را به لولیتا میگوید موضوع زیاد پرداخت شده نیست یعنی انگار این خبر را به موجودی خیالی گفته است. لولیتای قصه هم خیلی خیالی به نظر میرسد چون در بیشتر جاها هیچ مکالمهای وجود ندارد و صرفا صفات بد قلقی و فحاشی به گفتگوهایی نسبت داده شده است که هیچ جا خبری ازش نیست. درست جاهایی که خواننده نیاز دارد خودش هم فحاشی و بد قلقی را از گفتگوی واقعی و گرم درون رمان استخراج کند. داستان لولیتا یک سفر درونی به نظر میرسد ادامه مطلب ...
خدا رحمتش کنه. من افتخار این رو داشتم که یه درس اختیاری با ایشون هم کلاس بودم. ایشون و رویا بهشتی که اون موقع پسوند زواره رو داشت. مریم میرزا خانی خیلی شوخ و شنگ و معمولی به نظر میرسید. البته کلکسیون افتخارتش رو خیلی زود پر کرد. یادمه یک سال فرق داشتیم و من سال قبل مصاحبه های اونها رو از مجله بریده بودم و برای خودم نگه می داشتم. خدایش بیامرزد. چون المپیادی و فول مارک جهانی بود خیلی توی چشم بود. جزو معدود دخترهایی بود که آن موقع آرایش میکرد. ساده و صمیمی و فوق العاده بود.
ادامه مطلب ...روزی شیخ در جمعی از بزرگان صنعت آی تی و حتی حضور یکی از ویزیتور (گیر فروش ) های صنعت مبلمان اداری نشسته بود و سنگ ادب بر میز رفاقت می ساییدی. هر دم ساغری از عقیق چشم دوستان زدندی و آبشخور منکر، به پشت دست هموار نمودندی که دوست - گیر فروش - ندا در داد:
این دوست شما حرف هم بلده بزنه؟ چقدر ساکته!
این شد که آنچه نباید می شد. ساغر ادب شکسته شد و کوچه ی رفاقت را فراگرفت...
از آنجایی که پایان حکایت معلوم خواص و ملموس حاضران است از تکرار پرهیز نموده و با این نیمه پایان می بریم:
من پشت میز جمع و دلم جای دیگر است
ورنه سزای گیر فروش پرسَخُن اعمال ساغر است
از سایت دنیای ساده پری بازدید بفرمایید.
نشستند در خانه تا مخالفت کنند. اول مخالفتها از نشستن در خانه با سیزده به در شروع شد. بعدها تمام نقشههای عملی نشدهی عید را حواله دادند به سیزده به در. دقیقهی 90 تنها یک دقیقه است. بعدها استدلال کردند، به روز رسانی کردند و شلخته ترین توطئهها را علیه تعطیلات به کار بردند.
ادامه مطلب ...رضا عطاران سابقهای طولانی در دفع و تخلیه دارد. یعنی هرگاه ساخته است هیچ گاهش بدون نشان دادن سفیدی لعاب دار سنگ توالت نبوده است. یک عصر ماه رمضان هم مانده بودم محل کارم. پروژهای بود که با یکی از وزراتخانههای محترم داشتیم. ادامه مطلب ...
مرد کارمند حسابداری است ساده و صادق است. همکارش چند صد میلیون می زند به جیب و در میرود. چون مرد مورد اعتماد رییس است فقط از کار بی کار میشود. زنش مشکوک میشود چون از ماجرا با خبر نیست. یک روز اسلحه می آورد خانه. زنش بیشتر مشکوک می شود.
ادامه مطلب ...مرکز زلزله شناسی ایران که توی نزدیکی مصلای نماز جمعه مقری دارد، خبر از زلزله ای نزدیک آمل و با اندازه ی 4.1 ریشتر داده است. بحث بخت و اقبال نیست. بیماری و درد وقت تعطیلات خودش جلوجلوتر از ما برنامه ریزی میکند و مودبانه یا بی ادبانه هوار سر ما میشود. دندان درد که خوب خوبهاش است. دیروز نشستم و باهاش کل کل کردم. اما باز هم تسلیمش شدم. شب وقتی دوباره رفتم توی اتاق تاریک، نامرد زد و توی تاریکی یقهام کرد. آبسه و تب و لرز.داشت میگفت: کل سال یقهات رو گرفتم هی گفتی کار دارم وقت نمیشه. الان که... اصن تو تا کی سر کار نمیری.
ادامه مطلب ...این که میبینید کادوی تولد برگشت خورده است. دو هفته پیش ارسال شده و الان تقریبا سه روزه زیر کولر داره خاک میخوره. طوری که هر شب اینقدر دیر میرسم که نمیرسم جابجاش کنم. جابجایی نداره. باید پسش بدم. حالا برم فروشگاه لوکس فروشی بگم این دسته خر نازنین رو که با ذوق و شوق خریدم پس بگیرید لطفا.
ادامه مطلب ...10 : EVERY BABOLIAN BOY OR GIRL THINKS THAT 'BABR AMA RE VEL HAKERDEH TOO VEL NAKENI? '
S THE FUNNIEST JOKE ALL THE TIME.
همهی آدمها چنین قصههای تلخی دوست ندارند. دقیقا دارم نمایشنامه های مارتین مک دونا را میگویم. الان سلیقهی آدمها تراژدی و کمدی به شکل مخلوط آن است. نوبر بازار همین است که این کثافت لزجی که ده پانزده سال جوانی معاصر شما را احاطه کرده است بردارید و به همان شکل کمدی زندگیاش کنید. توی داستانهایتان بیاورید، باهاش تئاترهاتان را دراماتورژی کنید. ژانر سینمایی واجبی مثل ژانر پوچ گرایی
ادامه مطلب ...امروز با دوستان رفتم نمایشگاه دستاوردهای صنعت خودرو. حال من، حال پرویز پرستویی بود در لیلی با من است. چقدر دور بود و چقدر بیگانه بود وقتی دیزل بازها توی سالن ماموت داشتند دیزلهای خفن را با موزیک ادامه مطلب ...
سالوادور اسم خودش بود. رویش نمیشد اسم اصلیاش را استفاده کند. درد مفصل پا باعث میشد تمام روز را برود گوشهای و منتظر باشد.
اولین مجموعه داستانش را خیلیها دوست داشتند. ادامه مطلب ...
عطاران و خانمش به همراه ترانه علیدوستی، مجید صالحی و بازیگر همیشه در صحنه یعنی بابک حمیدیان فیلمی را جلوی روی مخاطب قرار دادهاند که به نظر بعضیها خیلی خشن میرسد. این را در صحبت با دیگران فهمیدم. انگار به زبان بی زبانی میخواهند بگویند بیا حرف خودمان را بزنیم.
ادامه مطلب ...من آدم محتاطی هستم. امروز نگاه کردم و دیدم توی کارتهای بیزنسی فقط یک کارت داروخانهی شبانه روزی را دارم. یعنی فوبیای این وجود دارد که یک وقتی شبی نصفه شبی بخواهم بروم داروخانه.
ادامه مطلب ...1- من هر سه دوغ در میان – واحد اندازهگیری روز برای کارمندها- میتوانم بروم سراغ ترک سیگار ولی نمیروم چون انگیزههای لازم را ندارم. ادامه مطلب ...