صادق هدایت آنطور که ما همه میدانیم بسیار از دین زخم خورده و گریزان بود ولی عاشق فرهنگ ایرانی بود و سعی میکرد در نوشتههایش خیلی چیزها از جمله اوهام و اورادی که نویسندههای اروپایی و آمریکایی و آمریکای لاتین در کارهایشان داشتند را –ایرانیزه کند. مثل همین داستان –لچک قرمزی – که با تحقیر به مسالهی حجاب نگریسته و البته اصل قصه شنل قرمزی بوده است. به هر حال قصه بوی خون میدهد و تقریبا همه جای آن را فراگرفته است. در حقیقت گرگ با یک حملهی سایبری و به روش فیشینگ یا به قول بعضی گربه دوستها به روش پیشینگ، پیش آوردن چیزی نزد خود –فرهنگ دهخدا صفحه هزار و خرده ای- بین مادر بزرگ و لچک قرمزی حایل شده و با چنین فنی مادر بزرگ را فریب داد. اما بالاخره در ادامه اسیر پلیس فتا گردید و اصولا انتهای قصه همیشه معلوم است. پس به طور خلاصه، صادق هدایت فامیل خوبی برای نه ما و نه دیگران بوده است و داغانترین قصههای خارجی را ایرانی نموده و تحویل ما داده است. از جمله داستان بوف کور که اولین و مهمترین نسل از آن نوع قصه هاست. #ادبیات #داستان #عمار_پورصادق #صادق_هدایت